پایگاه حجت الاسلام سیدمحمدجواد حسینی تبار

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سخنرانی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از حقائقی که همه ی موجودات عالم به ویژه انسان از آن حقیقت بهره مند می شود رحمت واسعه خداوند است که اگر بینا و بصیر باشد می تواند با چشم سر این حقیقت را ببیند ولی بعضی اوقات انسان بخاطر غفلتی که به سمتش می آید قادر به دیدن این موضوع نیست و این یک خطری است برای انسان که ممکن است او را به بی خدایی و شک در وجود و عدم وجود خداوند بکشاند.
خداوند برای اینکه به افراد بفهماند مشمول الطافش هستند تذکراتی می دهد که هم دست از غفلت بردارند هم دست از لجاجت بعنوان نمونه آفرینش که از رحمت الهی است که می رسد به این عبارت که مجموعه هستی و همه مخلوقات ارضی و سماوی عالم، ظهور در رحمت هستند و تداوم حیات آنها هم بواسطه رحمت خداوند است.
حتی شما ببینید در آیات مختلف وقتی بحث از دشمن و مخالف می آید بحث از گناهکار می آید خداوند عالم دلسوزانه راه جلوی پایشان می گذارد برای اینکه نجات پیدا کنند همه ی اینها بخاطر محبت اوست برای چه؟ چون هم رحمان است هم رحیم
روایت است: أوَّلُ ما خَلَقَ اللّه القَلَم اولین چیزی که خداوند خلق کرد قلم است أوَّل ما کَتَب القَلَم أنا التَّوّابُ اولین چیزی که خداوند به وسیله قلم نوشت این جمله است که من تواب هستم أتُوبُ علی مَنْ تابَ می بخشم از هر کسی که درخواست توبه کند.
همین تواب بودن خداوند عین رحمت است نسبت به شخص گنهکار
رحمت خداوند نسبت به بندگان به دو نوع است بسم الله الرحمن الرحیم یک رحمت رحمانیه است که رحمت عام است و یک رحمت رحیمیه است که رحمت خاص است.


مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

اگر کسی بخواهد به رستگاری برسد باید تلاشی را که محسنین دارند را داشته باشد و در کنارش توفیق رستگاری را هم از خداوند بخواهد
در آیات5الی7 یک سری نکات است که باید توجه بشود
1.هدایت و توفیق باید از طرف خداوند باشد در کنارش تلاش برای هدایت شدن هم باشد
2.کسانی که با تلاش و مجاهدت توفیق هدایت شاملشان بشود رستگار می شوند
بعضی از مردم هم توفیق رستگار شدن ندارند تلاش می کنند اما تلاششان طوریست که مانع هدایت خودشان می شوند:
1.کسانی مانع هدایت خودشان هستند که اهل حرف بیهوده هستند اهل غیبت کردن اهل تهمت زدن هستند اهل فحاشی هستند اهل گمراه کردن هستند باعث گمراهی و انحراف یکی دیگر بشود.
مایی که در فضای مجازی هستیم باید خیلی مراقب باشیم
آیه هفتم سوره لقمان می فرماید لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ بغیر علم کسانی هستند که بدون مطالعه بدون تحقیق حرفی می زنند مطلبی را منتشر می کنند

حتی اگر کسی هم باشد برای اسلام در راه اسلام کاری انجام بدهد بدون اینکه علمی نسبت به این کار نداشته باشد که قرآن چه گفته معصومین چه گفتند نوعی گمراهی است


حرم شهدای گمنام شهرستان نکا

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی از اتفاقات مهم برای جهان اسلام  25ذی الحجه نزول سوره مبارکه هل اتی است 

سوره هل اتی از چند بخش تقسیم می شود

بخش اولش بحث از انسان است

هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ...در مورد روزگار انسان 

إِنَّا خَلَقْنَا... در مورد خلقت انسان 

إِنَّا هَدَیْناهُ... در مورد هدایت انسان 

إِنَّا أَعْتَدْنا...در مورد عذاب انسان 


نکته مهم اینجاست خداوند در این آیات انسان را مخاطب قرار می دهد با انسان‌ معاهده می کند


بخش دومش وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ...که تمام مفسرین شیعه و سنی می گویند در فضایل اهل بیت است یعنی انفاق علی ع و فاطمه زهرا بما مقام معظم رهبری در تفسیر این‌ ایه می فرمایند می خواهند راه و رسم زندگی راه و رسم کمک به هم نوع را یاد بدهند... 

اشاره فقط به عبارت اول کنم یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ: نکته ای را اقای قرائتی در تفسیر این عبارت‌ می گوید اطعام و انفاق زمانى ارزش دارد که شى‌ء انفاق شده، مورد نیاز و علاقه انسان باشد.


شما ببینید امیرالمومنین و فاطمه 3 روز به نذر سلامتی روزه هستند حسنین چند روز بیمارند این دو عزیز افطار خودشان را به فقیر مسکین یتیم می دهند


مکان:مسجدالرسول ص شهرستان نکا

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی از رویدادهایی که در تاریخ جهان اسلام اتفاق افتاد که مبنایش حقانیت اسلام  و حقانیت شیعه است مباهله است.

در روز مباهله چند اتفاق می افتد که لازم است خیلی به آن توجه بشود:

یکی از اتفاقات نزول آیه تطهیر است إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً قبل از مباهله پیامبر عبا به دوش انداختند امیرالمومنین فاطمه زهرا حسنین را زیر عبا قرار می دهند می فرمایند وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی خدایا اینها اهلبیت من هستند و خاص ترین افراد بعد از من

یکی از اتفاقات نزول آیه ولایت است إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ که امیرالمومنین در حال رکوع نماز به فقیر انگشتر زکات می دهد

یکی از اتفاقات محاجه پیامبر با مسیحیان نجران است که چون همه اهل مطالعه اید الحمدلله لازم به بیان مطلب نیست. و بخاطر همین مساله آیه نازل می شود فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ

نکته‌ی مهم در باب مباهله اینست: عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد.


مکان:مسجدالرسول ص شهرستان نکا

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین

در دعای اول روز ماه رمضان عبارتی است با این مضمون که اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین.
این عبارت دو جزء دارد یک جزئش روزه است که فقها فرمودند روزه یعنی انسان قربة الی الله از اذان صبح چیزی نخورد چیزی نیاشامد تا اذان مغرب اما سوال قیام یعنی چه؟
خداوند عالم در آیه 46سوره سبا عبارتی دارند أَن ْتَقُومُوا لِلَّه ِمَثْنى‏ و َفُرادى‏ این یک موعظه است یک وصیت است از طرف خداوند به پیامبر آیه را کامل بخوانیم که یا رسول الله اگر کسی از شما موعظه خواست نصیحت خواست قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی بهجت را می فرمود در خانه اگر کس است یک حرف بس است یا رسول الله بگو آی مردم یک نصیحت بیشتر ندارد اَن ْتَقُومُوا لِلَّه در راه خدا قیام کنید چه مدل قیامی باشد؟قیام فردی یا جمعی؟ مَثْنى‏ و َفُرادى هم جمعی هم فردی اگر نشد یکی را انتخاب کنید.
قیامی که خداوند در این آیه بیان کردند یعنی اینکه انسان از سر سفره دنیا که طعامش شهوت هوی و هوس بلند شود و حرکتی به سمت خداوند داشته باشد. مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ به سمت خداوند حرکت کند.
اینجا یک نکته دارد آیا هر حرکت و قیامی می تواند موجب تقرب الی الله باشد نخیر.
قیامی می تواند موجب تقرب بشود که چند شرط داشته باشد: شرط اول اینکه قیام ما مانند پیامبر باشد شرط دوم اینکه قیام برای دل کندن از لذت دنیوی باشد شرط سوم اینکه آماده سازی باشد برای سفر اخروی
با این سه شرط اولین تصمیم در روز اول ماه رمضان این باشد در زندگی اهل قیام باشیم.
اگر ما در ماه رمضان این تمرین را داشته باشیم یازده ماه سال می فهمیم چطوری زندگی کنیم اللَّهُمَّ اجْعَلْ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ
خدا توفیق به همه ی ما بدهد جزء عبادت گنندگان باشیم. تمام مفسرین در این مورد فرمودند بهترین قیام قیام لیل هست یعنی شب زنده داری عبادت نماز دعا ذکر تلاوت قرآن بهترین عبادت نماز شب یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا سخت هم نیست نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا سر شب باشد نصف شب باشد أَوْ زِدْ عَلَیْهِ نزدیک صبح باشد فرقی ندارد قُمِ اللَّیْلَ یکی از اساتید اخلاق ما می فرمود خدا حفظش کند می فرمود لازم نیست همه اش را بخوانید یک دو رکعتی هم کفایت می کند می دانید بخوابید بلند نمی شوید قبل از خوابیدن بخوانید حتی نشسته بخوانید
یک بشارت به اهل نماز شب داشته باشیم اگر نتوانستید بخوانید عیبی ندارد ناراحت نباشید در روز هم می توانید بخوانید. روایت بخوانم آمد محضر امام صادق سلام الله علیه زیاد اتفاق افتاد نماز شب نخواندم ولی در روز قضایش را بجا آوردم آیا جایز است؟ فرمودند این کار مابه روشنی چشم من است. پیامبر هم فرمودند خداوند به کسی که قضای نماز شبش بجا بیاورد مباهات می کند می فرماید ای ملائک من چیزی را که به بنده ام واجب نکردم را قضا می کند شاهد باشید او را آمرزیده ام.

خداوند ان شاء الله همه ی ما را جزء قیام القائمین قرار بدهد فرج امام زمان را تعجیل بفرماید رهبر عزیزمان را تائید بفرماید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

کپی برداری مطالب با ذکر منبع بلا مانع می باشدیکی از ماندگار ترین و مفیدترین و هدایتگرانه ترین گنجینه های معنوی که می تواند برای انسان باشد وصیت هاست که در روایت آمده است اگر کسی بدون وصیت نامه بخوابد و بمیرد از مسلمانان نیست بعضی ها فکر می کنند انسان باید مال داشته باشد تا وصیت نامه بنویسد نخیر وصیت نامه های معنوی و اخلاقی هم یک وصیت است آن هم بعنوان یک هدایتگر برای طریق زندگی که نسل آینده هم می توانند از آن استفاده کنند.

شما وصیت های اهلبیت را ببینید وصیت شهدا را ببینید وصیت علما را ببینید بعنوان یک دستورالعمل اخلاقی از آن استفاده می شود و به آن نگاه می شود.

اگر از درجه ای که آنها دارند شما ساقطشان هم کنید بعنوان یک انسان عادی وصیت می کنند و وصیتشان چون دلنشین است قابل عمل است حالا شما اگر بعنوان مقام پیامبر مقام امام مقام عالم مقام شهدا ببینید که دیگر جای خود دارد.

چون شهادت امام باقر است ما گوشه هایی از وصیت امام باقر را بیان کنیم که ان شاء الله هم گوینده عامل باشد و هم شنونده:

آمد محضر امام باقر نصیحت خواست امام سه جمله فرمودند که بحث این جلسه ما باشد:

1.اوصیکَ بتقوی اللّه: یعنی تقوا را رعایت کن

عرب اگر دنبال نصیحت باشد می گوید اوصی یعنی وصیتم کن یا نصیحتم کن چیز دیگری نمی گوید.

همین جمله در قرآن بارها از طرف خدا بیان شده که تکرار مکررات این جمله یعنی اهمیت داشتن آن هم برای خداوند و هم برای آینده و حال انسان. اهمیتش کجاست؟

1.إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم-حجرات13

این آیه می خواهد بگوید اگر انسان دنبال برتری و کرامت است ملاک برتری و کرامت تقواست

2.هُدىً لِلْمُتَّقِینَ-بقره2

اگر انسان دنبال هدایت است و می خواهد هدایت بشود یا هدایت کند با رعایت تقواست

3.وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ-بقره282

اگر انسان دنبال علم آموزی است فقط با رعایت تقواست بخاطر همین در روایت است أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ یعنی علم نوری است که خداوند به هر قلبی که بخواهد می تابد و آن با خواست و رعایت تقواست

و نمونه های دیگر که در آیات وحی بیان شده است. پس اولین وصیت امام باقر رعایت تقواست.

2.و إیّاکَ و المِزاحَ فإنّهُ یُذهِبُ هَیبَةَ الرّجُلِ و ماءَ وَجهِهِ:از شوخی فرار کنید چون شوخی باعث بی آبرویی انسان می شود

البته در شوخی نکاتی است که منظور این روایت رعایت این نکات است و الا شوخی بطور کل مذموم نیست.

1-اگر شوخی می کنید در آن بیان حقیقت هم داشته باشید یعنی حرف خداوند باشد. 

پیامبر می فرماید اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً من اهل شوخی هستم ولی حق را هم بیان می کنم.

بعنوان نمونه پیامبر پیرزنی را مشاهده می کند به پیرزن می فرماید که پیرزن به بهشت نمی رود بیچاره با شنیدن این حرف ناراحت میشود بلال حبشی را می بیند می فرماید سیاه چهره ها هم به بهشت نمی روند بلال هم با شنیدن این حرف ناراحت میشود عباس عموی خودش را می بیند می فرماید پیرمردها هم به بهشت نمی روند.

یعنی سه گروه حق ورود به بهشت را ندارند پیرزنها سیاه چهره ها و پیرمردها.

بعد از چند دقیقه هرسه نفر را می خواند می فرماید خداوند این سه گروه را با بهترین چهره و جوانترین چهره در قالب جوانی در بهشت قرار می دهد. یعنی هم شوخی کردند و هم حقیقت گفتند.


2-اصل شوخی مزاح ممدوح است مذموم نیست امام صادق فرمودند مومن مون نیست مگر اینکه اهل دعابه باشد. سوال کردند دعابه چیست؟ فرمودند مزاح و شوخی

3-مزاح و شوخی از حد خودش نگذرد.

پیامبر فرمودند کثرَةُ المِزَاحِ یَذهَبُ بِمَاءِ الوَجهِ.

اگر کسی در مزاح زیاده روی کند آبروی انسان خواهد رفت.

طرف فحاشی می کند عیب دیگران را جلوی خودشس به دیگران می گوید آخر می گوید من شوخی کردم این شوخی نیست این توهین محض است و زیر سوال بردن شخصیت انسان است و بردن ابروی او.

آخرین نکته از این نصیحت اینست که امام فرمودند و علَیکَ بِالدُّعاءِ لإخوانِکَ بظَهرِ الغَیبِ

که در روایت است امام این فراز آخر را سه مرتبه فرمودند که در غیاب اهل ایمان برایشان دعا کنید

دعا چند قسم است: 

گاهی برای مسائل معنوی است

گاهی برای معنوی و آخرتی است

گاهی برای دنیاست 

همه ی اسن سه قسم یا برای خود انسان است یا برای دیگران که از بین این سه قسم بهترین دعا آنست که برابی دیگران باشد.

پیامبر اکرم فرمودند اگر می خواهید دعا کنید دعایتان را عمومیت بدهید و برای دیگران دعا کنید که اگر در حق دیگران دعا کنید هم دعایتان در حق خودتان مستجاب می شود و هم در حق دیگران


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

در تاریخ شهادت و کیفیت شهادت امام جواد علیه السلام روایات مختلف است یکی شهادت را پنجم ذی الحجه بیان شده است و یکی شهادت را آخر ذی القعده ولی در بین این دو قول مشهورترین روایت قول دوم است 

در مورد کیفیت شهادت هم همانطور که عرض شد روایات مختلف است که من فقط به قاتلین می پردازم نه نحوه به شهادت رساندن یک روایت نقل از ابن شهرآشوب است که بیان می کند غلام معتصم عباسی قاتل امام بوده یک روایت نقل از علامه مجلسی بیان می کند یکی از کاتبان معتصم عباسی قاتل امام بوده یک روایت نقل از علامه محمدحسین مظفر و شیخ عباس قمی است که بیان می کنند قاتل امام همسر ایشان ام فضل است. بهر حال باید تاریخ را بدانیم بفهمیم که چه کسانی با امام همراه بودند و چه کسانی از امام جدا بودند.

از منظر باورهای دینی امامت یک موهبت است و از این دیدگاه خداوند به هر کسی که شایسته ی این مقام باشد مقام امامت را عطا می کند حتی اگر آن شخص سنش کم باشد. درست است سن بالا نشانه ی به کمال رسیدن انسان است اما یک کودک هم می تواند یک شبه ره صد ساله را برود و به مقام امامت و ولایت برسد و اطاعتش بر همه واجب بشود.

این مطلب نکته دارد و نکته اینست که خداوند می خواهد بفهماند مقام نبوت و امامت که تداوم راه نبوت است منصب معمولی نیست که انسان زمینه سازی کند شرایط که عادی شد بله یک نفر را بعنوان امام معرفی کند و بشود خلیفة المسلمین یا امام المسلمین نه مقام امامت و ولایت شرایط ویژه ای دارد که در هر کسی وجود ندارد.

وقتی امام جواد در سن نه سالگی امام هادی در سن هشت سالگی امام زمان در سن پنج سالگی به مقام امامت رسیدند این سوالات پیش آمد که مگر یک بچه می تواند امامت جامعه را بعهده بگیرد؟ بابا برود با بچه های هم سن و سال خودشان بازی کند کودک را چه به مقام امامت بقول امروزی ها برود گردو بازی کند.

یک روایت بگویم شنیدنی است: آمد محضر امام رضا سوال کرد اگر حادثه ای برای شما اتفاق بیوفتد ما به چه کسی رجوع کنیم؟ امام با صراحت فرمودند به فرزندم امام جواد.

شخص تعجب کرد امام جواد هم کودک است امام رضا تا تردید این شخص را دید فرمود خداوند عیسی بن مریم را که در قنداقه بود صاحب شریعت کرد (حالا نمی تواند یک کودک نه ساله را به مقام امامت برساند؟)

چند آیه بیاوریم پایان عرائضم باشد:

1.یک ایه است در سوره مریم آیه 12 که می فرماید یا یَحْیى‏ خُذِ الْکَتابَ بِقُوّة وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّ"ما فرمان نبوت را در کودکى به او دادیم" حضرت یحیی زمانی به مقام نبوت رسید که کودک بود 

2.یک ایه است در سوره مریم آیه 30الی32 که می فرماید قالَ اِنّى عَبْدُالله آتنِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِى مُبرکاً أیْنَما کُنْتُ و اَوْصنِى بالصّلوة وَ الزّکاةِ مادُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوالِدَتِى وَ لَمْ یَجْعَلْنِى جَبّاراً شَقِیّاً

این آیه چه می گوید؟ زمانی کودک میخواهد به حرف حدود 12ماه زمان لازم است اما وقتی عیسی بن مریم در آغوش مادر است خیلی ها هم تهمت زنا به مریم می زدند و اهانت می کردند خداوند به مریم وحی می کند شما سکوت کن فرزندت جواب خواهد داد. عیسی چند ساله بود؟ کسی می تواند فکر کند یک نوزاد چند ساعته یا شاید چند روزه بخواهد حرف بزند؟ زبان باز می کند می فرماید من عبد خداوند صاحب شریعتم. این شریعت کی داده شد؟ زمانی که عیسی در قنداقه بود.

با توجه به این آیات می فهمیم که نه فقط ائمه بلکه قبل از ائمه انبیاء هم بودند که در کودکی و نوزادی به مقام نبوت رسیدند این موضوع فقط برای ائمه نیست


بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی از بالاترین مقام در عرفان و اخلاق اسلامی مقام رضاست که هم ریشه اش در قرآن است و هم در اسماء الله که بحث های فراوان در روایات، اخلاق و عرفان در این مورد می شود.

معنای رضا در بحث اخلاق عرفان مختلف است که یکی از معروف ترین تعایف آن اینست که رضا را خشنودی بنده از خداوند و مقدرات او می دانند یا به تعبیر دیگر رضا یعنی تسلیم.

هر کدام از ائمه طاهرین ما با توجه به برخورداری از کمالات و فضائل تجلی یکی از اسماء الله هستند که با توجه به این صفات از دیگر ائمه مشهور ترند.

نکته ای که باید بیان شود اینست تمام این  صفات و القاب بیان کننده واقعیاتی است که متناسب با شخصیت آن امام است.

ولادت امام رضاست امام هشتم القاب زیاد دارد صابر زکی ولی رضا، ولی می بینید رضا بین این همه القاب سرآمد القاب شده.

اینکه چرا بعضی القاب بین القاب دیگر سرآمد می شود باید به تاریخ زندگانی ائمه مراجعه کنیم تا بفهمیم. سوال چرا امام هشتم به رضا مشهور شدند؟

مورخان چند دلیل بر اینکه امام هشتم به رضا مشهور شدند بیان می کند:

1. وقتی امام به ولایتعهدی رسیدند هم دوستان ائمه موافق بودند هم دشمنان ائمه با توجه به اینکه این موضوع برای معصومین دیگر اتفاق نیفتاد

2. همیشه راضی به قضا و مشیت الهی بودند 

3. یکی از القاب امام هشتم الراضی من آل محمد است که علمای اهل سنت می گویند این لقب را مامون عباسی به امام هشتم می دهد.

البته نکته اینجاست که بعد از شهادت امام رضا آمدند محضر امام جواد سوال می کنند که یابن رسول الله شنیدیم لقب رضا را مامون به پدر شما داده؟ فرمودند هر کسی این را بگوید دروغ است خداوند لقب رضا را به پدرم داده بخاطر اینکه هم خدا راضی بود هم پیامبر خدا و هم ائمه دیگر.

4.بعضی از روات حدیث هم معتقد بر این هستند که امام کاظم این لقب را عطا کرده.

علامه جوادی آملی در مورد مقام رضا و نامیدن امام هشتم به رضا بحثی دارند که نکته ی اول و دوم و بیان امام جواد در نکته سوم را پررنگ تر می کند

هیچ موجودی از موجود دیگر رضایت ندارد مگر با وساطت امام هشتم، هیچ انسانی به هیچ توفیقی نخواهد رسید مگر با وساطت امام هشتم، هیچ نفس مطمئنه ای به مقام رضا نخواهد رسید مگر با وساطت امام هشتم، لقب رضا فقط بخاطر این نیست که او به مقام رضا رسیده باشد بلکه انسان های دیگر را هم به مقام رضا می رساند.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

شب میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه است این میلاد را اولا به ساحت قدسی امام زمان و رهبر معظم و ارادتمندان تبریک و تهنیت عرض می کنم

طبق روایات امام موسی کاظم فرزند زیاد داشتند که در تعداد فرزندان اختلاف است.

مرحوم شیخ محمد تقی تستری در قاموس الرجال میفرماید: 

در میان فرزندان امام کاظمعلیه السلامبعد از امام رضاعلیه السلامکسی هم شأن کریمه اهل بیت حضرت معصومه نیست.

خصوصیاتی این بانو دارد که در بین زنان اهل بیت زبانزد است خصوصیاتی دارد که در بین دختران امام موسی کاظم زبانزد است.

اولین خصوصیت کریمه بودن است.

شما ببینید همه معصومین کریم هستند ولی دو شخصیت بین اهل بیت رسول الله مشهور شدند به کریم یکی امام حسن مجتبی و دیگری حضرت معصومه.

سوال چرا حضرت معصومه به کریمه ملقب شدند؟

1.بخاطر اینکه کریمه به کسی می گویند  هم دارای روح بزرگیست و منزه از پستی است.

بعضی ها فکر می کنند کریمه یعنی سخاوت این یک معناست اما معنای دیگر در مقابل هوای نفس است.

وقتی خداوند عالم می فرماید وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ما به بنی آدم کرامت دادیم با سخاوت کرامت دادیم؟ این یک بخش است اما بخش مهمش جای دیگر قرآن است که می فرماید إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ شما با پاک بودن و تقوا می توانید کریم باشید و به کرامت برسید

2.کریمه بودن الگویی بشود برای تمام دختران

حضرت معصومه دختر است و جوان تمام ویژگی زنانگی را هم دارد با تقوایی که دارد ذره ای از مسیر الهی خارج نمی شود.

دومین خصوصیت طبق روایات عالمه آل محمد است

فقیهه است مجتده است وقتی قمی‌ها سؤال‌های خودشان را به مدینه می برند به دلیل اینکه امام موسی کاظمعلیه‌السلام در شهر نبودند حضرت معصومهسلام‌الله‌علیها؛ به همه سؤال‌های آن‌ها جواب می‌دهند. در مسیر برگشت با امام برخورد می‌کنند و ماجرا را نقل می‌کنند حضرت تمام سؤالات و جواب‌ها را شنیدند و فرمودند همه را درست جواب داده که طبق روایات امام کاظم سه بار به ایشان فداها ابوها می گوید همان جمله ی معروفی که پیامبر به حضرت زهرا می گویند.

سومین خصلت معصومه بودن است

اینکه فرزند امام موسی کاظم به معصومه مشهور شد بخاطر اینست که عصمت حضرت زهرا در ایشان تجلی پیدا کرد و به مقام عصمت می رسند

چهارمین خصلت داشتن زیارت مخصوص است

بین اهلبیت فقط دو بانو زیارت مخصوص و ماثور دارند که خود امام این زیارتنامه را نقل می کند یکی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیهادوم حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیها

مرحوم آیت الله العظمی بهجت فرمودند ایشان مانند امامزاده های دیگر نیستند که زیارتنامه مطلق داشته باشند یعنی هر امامزاده ای که بروید در حرم آنها زیارتنامه ببینید زیارتنامه مطلق است امام تنها امامزاده ای که زیارت مخصوص دارد ایشان هستند که در روایت آمده اگر کسی ایشان را زیارت کند فله الجنة به بهشت می رود.

و پنجمین خصلت مقام شفاعت است

در قرآن کریم بالاترین شفاعت به رسول اکرم داده شده چون ایشان به مقام محمود رسیدند در میان بانوان به دو نفر مقام شفاعت داده شده یکی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیهادوم حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیهاچون در زیارتنامه است یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ شفاعت ما دست توست بخاطر چه؟ بخاطر اینکه به مقامی رسیدی که اعظم مقام هاست.

و در ختم صحبتم سه روایت از معصوم در باب زیارت این بانو

1.هر کسی ایشان را در قم زیارت کند مانند کسی است که قبر حضرت فاطمه را زیارت کرده

2.امام رضا فرمودند هر کسی خواهرم معصومه را در قم زیارت کند مانند اینست که مرا در طوس زیارت کرده

3.امام جواد فرمودند هر کسی عمه ام را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می شود


ان شاء الله شفاعت این بانو در دنیا عالم قبر و آخرت شامل حال ما بشود و السلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

نکته:

1.نسبت به مسائل مهم اعتقادی و غیر آن شخص یا اشخاصی می توانند برداشت هایی داشته باشند درست یا غلط که دو نوع واکنش وجود دارد

1.1.طرد است و محکوم به تکفیر؛ برای کسانی که نمی توانند پاسخ بگویند 

1.2.با آغوش باز پذیرا هستند و پاسخگو می باشند

2.فضای مجازی یکی از فرصتهایی است که بستر را آماده کرده برای تحلیل این مسائل و از آن باید استفاده کرد.

3.مطالبی که در قالب اعتقادی و ... باید بحث بشود برای اینکه اول تعریف شود و بعد به استدلال بپردازیم.

4.راه استدلال و استنباط یکی از آن عقل است مهمترین شرع است(کتاب و سنت) که کتاب اول است و نمی توان جدا کرد.

بعضی مسائل هست که عقل می پذیرد ولی کتاب نه

مثلا شخصی می خواهد به راهتی چیزی را بدست بیاورد ولی مراجعه می کنید به کتاب می فرماید این راه نیست.

پس قرار باشد انسان از راه عقل فقط بخواهد طی طریق کند به نتیجه نمی رسد.

عذاب بر سه بخش مطرح می شود:

1. عذاب در دنیا؛

2. عذاب در آخرت؛

3.بعضی در دنیا و بعضی در آخرت.

عذاب باعث رحمت می شود شکی نیست چون برداشت ما از رحمت در عذاب دو گونه است:

یکی تلنگر برای کسی که مرتکب خطا نشده ولی فکر خطا در سر دارد

دیگری بازگشت از خطاست برای کسی که مرتکب خطاست 

باید توجه کرد که رحمت در عذاب برای دنیا یا آخرت؟ 

اگر عذاب در دنیا باشد: 

1. عذاب باعث هلاکت است؛

قصص قرآنی که در آن بحث از عذاب شده که این عذاب باعث هلاکت شده است.

2. عذاب باعث عبرت است.

اگر عذاب در آخرت است که قرآن فرموده خیلی ها وقتی عذاب می بینند به مالک دوزخ می گویند از خداوند بخواه ما را به دنیا برگرداند جبران مافات کنیم؟ چه جوابی می آید؟ آن زمان که در دنیا بودید چه کردید که اگر مجدد عمر به شما داده بشود جبران می کنید؟ 

نتیجه:

عذاب یک جنبه ی آن رحمت و درس است.

نکته ای که باید توجه داشت اینست: آیات وحی دو گونه هستند

1.رحمت

2.غضب

در بحث رحمت عفو است و نعمت؛

در بحث غضب عذاب است وانتقام.

اینکه خداوند فقط از جنبه ی رحمت به آن نگاه کرد خوب نیست چون نگاه غضب هم برای خداوند وجود دارد.

خداوند صفتی دارد که در قرآن به آن بحث شده بنام انتقام یعنی می تواند انتقام بگیرد.

انتقام دو گونه است:

1.انتقام شخصی؛

مانند آیات قصاص که شخصی جرمی مرتکب می شود به حکم قاضی قصاصی اجرا می شود که موجب آرامش اولیای دم می شود

2.انتقام اجتماعی؛

شخصی در اجتماع مرتکب خطا می شود که در اجتماع حکم اجرا می شود یا حد و تعزیر است یا اعدام این هم موجب آرامش می شود اما نه فقط برای کسی که جرم بر او واقع شده بلکه برای اجتماع است.

اینکه در قرآن آمده خداوند منتقم است منتقم شخصی نیست انتقام خداوند به معنای انتقام اجتماعی است 

قصص عذاب اقوام را در قرآن شاهد این مطلب هستند 

عذاب در اقوام بوده نه در شخص

مبحث دیگر خلود است

خلود به معنای جاودانگی و دائمی است و قرآن مباحثی را که پیرامون خلود دارد برای همه مسلمانان و کفار قطعی می داند بخاطر اینست که به تعبیر قرآن خلود وعَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ است.

در مبحث خلود سه نظریه وجود دارد:

1.کسانی که حرفشان موید خلود است(بینابین)؛

نکته:ما قائل به این هستیم که هر چیزی که خداوند به ما عطا کرده نعمت است هم بهشتش نعمت است هم جهنم هم ارامش در بهشت نعمت است هم عذاب در جهنم

روایتی است از اهوازی که از امام باقر نقل می کند: وقتی بهشتیان وارد بهشت و جهنمیان وارد جهنم می شوند مرگ خودشان را مثل یک گوسفند می بینند که بین بهشت و جهنم قرار گرفته که به همه اهالی این دو مکان ندا می آید این همان چیزی است که از آن می ترسیدید و به درخواست جهنمیان این مرگ وارد جهنم می شود.

برای اهل بهشت و اهل جهنم آیه می خوانند 

أَفَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُون این برای بهشتیان که شما بجز همان مرگ اول دیگر روی مرگ را نخواهید دید

و در ادامه آیه می فرماید إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ما این را برای ظالمین قرار دادیم نه شما

اما وقتی این مرگ وارد دوزخ می شود اهل دوزخ نامه ای بلند می کنند که نظیر آن برای کسی صادر نشده این آیه تلاوت می شودوأَنذِرهُم یُومَ الحَسرَةِ اِذا قُضِیَ الأَمر

اینکه خداوند متعال دنبال بخشش انسانهاست و الا بحث شفاعت در قرآن معنا نداشت.

در بحث رحمانیت و عفو دو سوال مطرح می شود 

1.کسی که ملکف بوده عناد(لجاجت)کرده آیا می تواند مورد عفو باشد یا نه؟

2.کسی که مکلف نبوده یعنی احکام دین برای او نیامده نه پیامبری را دیده نه امامی و نه کسی که به او دین را تبلیغ کند.

بعضی علما می گویند کسی که عناد کرده مستوجب شفاعت نیست و خلود برای آنهاست چه مسلمان باشد چه کافر اما کسی که به تعبیر قرآن وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ بحث است.

2.کسانی که خلود را رد کرده اند؛

نکته ی مهم این نظریه اینست که خلود را به معنای خارج نشدن از دوزخ بیان نکردند بلکه دائمی نبودن عذاب منظورشان است.

دلیل:

خداوند دو نوع رحمت دارد رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه!

اعتقاد به خلود بینابین این دو رحمت است لذا خلود در عذاب نه تنها منافاتی با رحمت رحمانیه خداوند ندارد، ولی اگر از دید رحیمیت خداوند نگاه کنیم کسی که شامل رحمت رحیمیه خداوند بشود اصلا جهنمی نمی رود که عذابی ببیند

3.کسانی که خلود را پذیرفته اند.

دلیل:

1. إنَّ اللَّهَ لَعَنَ‌ الْکافِرِینَ‌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ‌ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً

خالد طبق معنایی که داشتیم یعنی زمان طولانی ولی در بعضی آیه واژه ابدا آمده است اینجا سوال مطرح می شود که اگر خالد به این معناست وجود کلمه ابدا ضرورت ندارد؟

صاحب تفسیر نمونه حضرت آیت الله العطمی مکارم در این مورد بیان می کنند که واژه ابدا تاکید بر خالدین است که مقید به ابدیت می کند و ابدی بودن مشیت الهی است 

2.روایاتی از بیان شده صریحا خلود به معنای دوام الی الابد است 

فقط به یک نمونه اشاره کنم اینست علامه مجلسی در کتاب بحار جلد8 روایتی نقل می کند که امام رضا نامه ای به مامون عباسی می نویسد إنَّ اللَهَ لا یُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَقَدْ وَعَدَهُ الجَنَّةَ؛ وَلاَ یُخْرِجُ مِنَ النَّارِ کَافِراً وَقَدْ أَوْعَدُهُ النَّارَ وَالخُلُودَ فِیهَا فرمود کافر را هرگز از آتش بیرون نمی‌آورد برای اینکه تهدید به خلود کرده است.

یا در تفسیر عیاشی است در مورد جمله وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ از امام باقر سوال کردند که درباره چه گروهی است؟ حضرت فرمود: دشمنان امیرالمومنین چون ناصبیها با کفار و منافقین فرقی ندارند؛ چه در دنیا چه در آخرت 

3.اجماع: جمعی این مسئله که خلود به معنای ابدیت است را اجماعی می‌دانند و به ادعای بعضی که خلود را به معنای دوام زیاد است، اعتنا نکرده‌اند. البته این اجماع مدرکی است.

نتیجه:

1.اینکه جمله ای در جوشن کبیر است یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه نباید به این معنا گرفت که خداوند درست است رحمانیت دارد ولی اینطور نیست که نسبت به ظالمان غضب نداشته باشد.در غیر این صورت، خلقت دوزخ و عذاب جهنم لغو خواهد بود. 

2.بعضی گفتند خلود حبس موبد نیست پس زندان خراب شد نباید زندانی مطرح باشد؟

اگر نار را گناه در نظر بگیریم وقتی معصیت در جسم و روح آمد می سوزاند

3.کسی شفاعت می شود که لایق شفاعت باشد و الا شفاعت نصیب همه نمی شود.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

در ابتدای عرائض شهادت رئیس مذهب شیعه امام صادق علیه السلام را به محضر امام زمان رهبر معظم و به خواهران و برادران مومن و متدین تسلیت عرض کنم باشدش ان شاء الله پیرو ائمه معصومین با شناخت کامل باشیم.

تمام جلساتی که نسبت به معصومین گرفته می شود و خیلی ها هم از خودی ها و ناخودی ها اشکال وارد می کنند چرا جلسه می گیرید پاسخش یک جمله است تجدید بیعت و تجدید پیمان با اهلبیت و ایجاد پیوند فکری معنوی و اخلاقی بین ما و معصوم است.

اگر در دعای فرج می خوانیم اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی بخاطر همین است معصوم حجت خداست چه امام باشد چه پیامبر. کسانی که از خط معصومین جدا شدند بخاطر اینست که آنها را نشناختند.

خداوند توفیق شناخت بیشتر اهلبیت چه سیره علمی و چه سیره عملی را به ما عنایت کند ان شاء الله که این شناخت باعث ایجاد محبت فیمابین ما و اهلبیت بشود و اگر در دنیا و آخرت خواستار شفاعت اهلبیتیم بواسطه محبت و مودت ایجاد بشود.

توصیه ی پیامبر است که من از امت چیزی نمی خواهم جز محبت و مودت ذی القربی.

بحث ما پیرامون شخصیت امام صادق است هم کتابها به رشته تالیف در آمد و هم سخن ها از زبان جاری شد که هر کدام می تواند ابعادی از شناخت نسبت به اهلبیت را بیان کند بهترین بُعد شناخت، کنیه و القاب اهلبیت است که بیان کننده مقام و منزلت ال الله است

یک نکته بیان کنم اینست اگر می خواهید نسبت به معصوم شناخت پیدا کنید مطالعه تان در مورد القاب وکنیه معصومین بیشتر باشد چرا امام صادق لقبش شد صادق چرا شد صابر چرا امام معصوم می فرماید پدرم خیر البریّه است. جستجو و مطالعه برای همه نه برای روحانی و مداح برای همه ی شیعیان و محبین این مهمترین کاری است که یک شیعه یک محب باید نسبت به معصومین داشته باشد.

ابعاد شخصیتی امام صادق همه شان مهم است و آنچه به نظر بنده مهم تر به نظر می آید اینست که امام دنبال رسیدن به کمال و سعادت ماموم است و تا جان دارد از هدایت و رهبری جامعه کوتاه نمی آید. 

اینکه خیلی ها امامت را حکومت داری خلاصه کردند اشتباه است فقط حکومت داری نیست اینکه به زعم بعضی ها امامت یعنی حکومت داری این سوال را پاسخ بدهند اگر وظیفه امام حکومت داری بود چرا معصومین نتوانستند حکومت اسلامی تشکیل بدهند یا اگر حکومت اسلامی تشکیل شد نتوانستند حکومت داری کنند؟ پس دلیلی نداشت یکی مانند امام صادق 34سال امامت امت را بدست بگیرد چندصد هزار شاگرد تربیت کند که همه شان می شوند مجتهد مسلم.

بزرگترین ظلمی که بعد از رحلت پیامبر شد این بود که مسیر امامت و ولایت را منحرف کردند. ولایت یعنی حکومت داری یعنی این که یکی مانند معاویه در زمان امیرالمومنین بشود خلیفه او هم حکومت داری کرد امیرالمومنین هم حکومت داری کرد.

حکومت داری بله اما چه حکومت داری؟ حکومت اسلامی که یکی حاکمش می شود معاویه یکی می شود علی سوال اینجاست هر دو هم دایه دار حکومت اسلامی بودند علی حق است یا معاویه.

حکومت داری بله ولی حکومتی که بر پایه عدل و عدالت باشد. اگر معصومین نتوانستند بخاطر عدالت است علی را بخاطر عدالتش کشتند.

وقتى نوبت به امامت امام صادق  رسید برنامه های خودش را مفصل بیان می کند.

عیسی بن سَرّی قمی آمد محضر امام صادق یابن رسول الله اسلام بر چه چیزهایی بنا شد. فرمودند بر چند چیز 

1.اقرار به یگانگی خداوند و اینکه محمد پیامبر و فرستاده خداست

2.اقرار به معجزه بودن قرآن و کلام خدا

3.اقرار به ولایت آل محمد که ولایتشان ولایت خداست.

این انتظار امام صادق از شیعیان است که تتمه بحثم روایتی باشد با این مضامین گهر بار

شیعیان سه دسته هستند: 

1.گروهى به وسیله ما زینت مى‏یابند و ما را وسیله عزّت و آبروى خویش قرار مى‏دهند، 

2.گروهى ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خویش قرار داده و از این طریق زندگى مى‏کنند

3.گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنیت ما آرامش مى‏یابند و با ترس ما ترسان هستند، در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند، اگر پنهان باشند کسى سراغ آن‏ها را نمى‏گیرد و اگر آشکار باشند به آن‏ها اعتنا نمى‏شوند. 

که گروه سوم به حقیقت شیعیان واقعى و راهنمایان مردم هستند.


ان شاء الله عاقبت همه ی ما با شناخت اهلبیت پیامبر ختم به سعادت بشود؛

دعای خیر امام زمان شامل حال ما بشود؛

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد آله الطاهرین

انقلابهایی که در سراسر جهان اتفاق می افتد بدون ریشه و دلیل نیست بقول منطقیون هر علتی معلولی دارد قیام ها انقلاب ها همه معلول هستند علتش چیست باید در درون سازمان ها نهادهای اداری آن نگاه کرد که چه بود تا منجر به قیام شد.

قیام 15خرداد42 یکی از قیام هایی بود که چند ویژگی داشت تیتر این ویژگی ها را می توان یوم الله و ماندگار بودن این قیام خلاصه کرد اما چه مسائلی پشت پرده ی این قیام بود باید بررسی بشود.

این قیام عقبه هایی دارد که بازتاب آن شده 15خرداد قم مثلا چه؟ انقلاب مشروطیت نهضت تنباکو و ... که شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه می فرماید این نهضت، نهضتی است از تیپ نهضت انبیا الهی که دو چیز در این نهضت وجود دارد یکی خودآگاهی که ریشه اش فطرت انسان وجدان انسان است او را به سمت ارزش اسلامی سوق می دهد و دیگری خداآگاهی.

پس بنابراین مهمترین عاملی که باعث شد 15خرداد اتفاق بیافتد خود مردم بودند که دنبال ارزش خودشان بودند دلشان می خواست با ارزش باشند دنبال آزادی باشند دنبال این باشند که استبداد استعمار در آنان وجود نداشته باشد.

خوب است بدانیم یکی از مامورین سفارت امریکا درباره این نهضت حرف جالبی زد حرف دوست هم نیست حرف دشمن است می گوید نهضت خمینی بطور ناگهانی بوجود نیامد این ریشه دارد که ریشه اش اتفاقات گذشته ایران می افتد.

که منتهی الیه این نهضت بازشناساندن هویت اسلامی ایران می شود پایه گذاری حاکمیت ارزشهای اخلاقی می شود پایه گذاری حاکمیتی می شود که در سال58 طبق آمار 98درصد به این حاکمیت و نهضت رای می دهند.

حالا چه عواملی باعث شد این نهضت اتفاق بیافتد

یکی از آن عوامل مطرح شدن امام بعنوان مرجع بعد از آیت الله العظمی بروجردی بود. بعد از اینکه آیت الله بروجردی از دنیا رفتند دو مساله پیش آمد یکی قضیه انتقال مرجعیت که شاه تمام تلاشش را می کرد تا مرجعیت از ایران به نجف برود.

حالا مرجعیت به عراق می رفت چه مشکلی داشت؟

مرجعیت در عصر قاجار تا پهلوی قدرت و نفوذ کلام زیادی داشتند شاه هم می دانست چون هدفش در ایران چیز دیگری بود مرجعیت را مانع برای رسیدن به اهدافش می دانست چون شاهان ایران چوب محکمی از مرجعیت خورده بودند و شاه هم نمی خواست این چوب را بخورد و انتقال مرجعیت از ایران به عراق چون جنبه ی سیاسی به نفع شاه بود صلاح ندانست به مراجع ایران که هم طراز آقای بیروجردی  بودند شاید هم بالاتر تسلیت بگوید.

تلگراف می زند به آیت الله حکیم وفات آیت الله بروجردی را تسلیت می گوید و ایشان را مرجع بعدی معرفی می کند تا با این کار موانعی بر سر رسیدن به اهدافش نباشد.

مساله بعدی تجزیه شدن مرجعیت است شاه تلاشش این بود که مرجعیت به عراق برود حالا اگر هم نرود حداقل نگذارد یک نفر مرجعیت عام شیعه را به عهده بگیرد سعی می کند چند نفر را بعنوان مرجع بعد از آقای بروجردی معرفی کند عکس مراجع هم هر روز تیتر روزنامه ها بود مثلا روزنامه کیهان مستندش هم موجود به تاریخ12فروردین1340یعنی دو روز بعد از رحلت اقای بروجردی عکس چهار نفر را بعنوان مرجع تقلید تیتر روزنامه می کند امام خمینی آیت الله گلپایگانی آیت الله مرعشی نجفی و شریعتمداری. یا بعضی روزنامه های دیگر یک روز تصویر آقای گلپایگانی روز بعد آقای محقق داماد که همه شان صاحب رساله بودند ولی در این روزنامه ها اسمی از امام نبود.

دیگر دلیل نهضت حادثه فیضیه بود که در فروردین 42یعنی سالروزشهادت امام صادق عله السلام در حوزه فیضیه قم اتفاق افتاد که این حادثه یکی از نقطه عطف انقلاب و حادثه 15خرداد شد چون شاه تصورش این بود می تواند باعث سرکوبی روحانیت و قیام مردم بشوند اما برخلافش واقع شد.

به هر حال اینها گوشه ای از اتفاقاتی بود که باعث شد حادثه 15خرداد اتفاق بیوفتد و روزنه ای بشود برای تبعید امام و تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی ایران.


ان شاء الله در راه انقلاب ثابت قدم باشیم و جزء اعوان و انصار ولایت باشیم و عاقبت ما سعادت در رکاب ولایت و ختم به شهادت بشود.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین

اگر کسی بخواهد از امام سخن بگوید باید از دو بعد شناخت کامل داشته باشد

1.بعد علمی 2.بعد عملی

با توجه به این دو بعد میتوان مدعی این بود که امام برخوردار از کمالات در همه ابعاد زندگی بود که نمی تواند قابل قیاس باشد با کسی الا معصوم.

علی ای حال امام چگونه به درجه ای رسید که شده یک شخصیت بزرگ در جهان اسلام و غیر اسلام که شخصی مانند سید علی آقای قاضی طباطبایی به ایشان بگوید آقا روح الله شما انقلاب می کنید و انقلاب شما متصل به انقلاب امام زمان می شود.

نقل شده مرحوم امام یک روزی در نجف محضر آسیدعلی اقا قاضی طباطبایی شرفیاب می شوند نگاه به  صورت امام می اندازند و همین جمله را بیان می کنند بدست شما انقلابی صورت می گیرد که متصل به انقلاب امام زمان است. 

چطور امام به این درجه رسیدند؟ با ایمان. که شهید مطهری می فرماید او مجموعه ی ایمان است.

ما شخصیتی مانند امام تا سال68 شاید نداشتیم و الان هم مانند شاگرد ایشان رهبرمعظم هم نداریم لذا هر قدر تجلیل هم بشود حق ادا نخواهد شد. 

امروز عظمتی که ایران  دارد بخاطر شخصیت امام است و علمایی که همراه امام بودند و الان هم شخصیتی مانند رهبری معظم  که یکه و تنها در عرصه رهبری در حال خدمت است که پشت کردن به این شخصیت می تواند سنگین ترین ضربه ها را بزند و چه بسا ممکن است با استفاده از قواعد شرعی حکم به حرمت هم بشود.

لذا در پایان عرائضم حکومتی که امام تشکیل داد حکومتی است که باید اتفاق می افتاد علما بودند امام جرات چنین کاری نداشتند اما امام به تنهایی علم تشکیل انقلاب را بدست گرفتند و الان هم می بینیم یکه تاز میدان انقلاب حضرت آقاست و به تنهایی با دست خداوند و امام زمان این انقلاب را دارد رو به جلو حرکت می دهد تا ان شاء الله ظهور و انقلاب امام زمان ان شاء الله

والسلام علیکم و رحمه الله


بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

مذهب شیعه در طول تاریخ خیلی مورد هجمه قرار گرفته بطوری که می خواستند این مذهب از بین برود و آثاری ازش روی زمین نباشد.

یکی از این هجمه ها تخریب قبور ائمه بقیع است که در چند نکته فقط انگیزه ی تخریب حرم ها را بیان کنیم تا انشاء الله بتوانیم اندکی حق مطلب ادا و بصیرتی نسبت به این موضوع و چهره ی وهابیت ایجاد بشود.

نکته اول اینکه یکی از آفات بزرگ و خطرناک در هر مذهب برداشت های غلط و انحرافی است که از مطالب پیرامون آن مذهب گرفته می شود و نتیجه ی این برداشت ها، تندروی ها و کج فهمی ها می شود که نتیجه ی این تندروی ها تفرقه و تضعیف مذهب خواهد شد.

در تشیع هم داریم تشیع انگلیسی که با برنامه های مختلف خودشان دارند رنگ تشیع را کمرنگ و تبلیغ وحشیگری شیعه را می کنند یا در اهل سنت وهابیت بوجود آمد تا ضربه سنگین به این مذهب بزند یا داعش و امثال آن بوجود آمد تا ضربه به این مذهب بزند که در هر دو مذهب نگاه به چهره ی مذاهب نیم شود نگاه به چهره اسلام می شود که مذاهب در لوای این دین درحال گسترش هستند.

خلاصه نکته اول اینکه اگر دین یا مذهب آسیب می بیند مشکل از دین و مذهب نیست مشکل از کج فهمی های مردم آن دین است.

نکته دوم اینکه پایان قرن هفتم علما اجماع داشتند که سفر زیارتی مباح است و مباح مقدمه مستحب که اگر مستحب هم نباشد لااقل جایز است اما در قرن هشتم ابن تیمیه که تخریب قبور از افکار این شخصیت گرفته شد حدیثی مطرح می کند از ابوهریره که جمیع علمای اهلسنت او را کذاب می دانند که از پیامبر نقل می کند بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد : مسجد من(مسجد مدینه)، مسجد الحرام، مسجد الأقصی 

یعنی اگر کسی برای کار عبادی بخواهد به مسافرت برود باید به یکی از این سه مساجد برود ولی زیارت قبور جایز نیست چون در این روایت زیارت قبور مطرح نشده که یکی مثل ابن باز از علمای و مفتیان وهابی می گوید افتخارم اینست من چند دهه در حرم پیامبر نماز خواندم ولی یک بار هم قبرش را زیارت نکردم با اینکه در کتب جهان اسلام در مورد زیارت و ثواب زیارت قبر پیامبر حدیث و روایات زیاد داریم.

نکته سوم اینکه مهمترین مساله ای که وهابیت در روی آن تاکید داشتند برای تخریب قبور ساختن قبّه و بارگاه که مکرراً در کلماتشان می آورند. 

دلیلش هم یک روایت مخدوش از ابی الهِیّاج اسدی که امیرالمومنین فرمودند پیامبر مرا مامور کرد هر قبر بلندی را تسویه(یعنی تخریب)کنم  و هر صورت و تمثالی را محو و من هم تو را به این کار مامور می کنم.

در صورتی که این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالت ِ بر مدعا.

ان شاء الله هرچه سریعتر فرج امام زمان نزدیک بشود تا مذهب تشیع بتواند با دستان مبارک ایشان حرمی بر قبور مطهر ائمه در بقیع بنا کند


بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

امیرالمومنین در زمان حیات خودش دو چهره داشت

یک چهره عدالت است یک چهره دیگر مظلومیت علی بود که این مظلومیت بطور دقیق تحلیل و درک نشد.

امشب چه کسی بیشتر برای مظلومیت امیرالمؤمنین می‌سوزد؟ 

خود حضرت هم زیاد از مظلومیت خودشان سخن می‌گفتند. برخی تحمل نمی‌کردند اعتراض می‌کردند. چرا یا علی این‌قدر از مظلومیت خود سخن می‌گویی؟ یکی مثل اشعث

اشعثی که ابن ابی الحدید می گویدهر فتنه‌ای در لشکر امیرالمؤمنین رخ داد زیر سر اشعث بود. اشعثی که معاویه به اعتبار او  قرآن‌ها را بر سرنیزه کرد. 

اشعث به امیرالمؤمنین اعتراض کرد گفت  یا علی از زمانی که ما به عراق آمده‌ایم تو بر منبر نرفتی و خطبه نخواندی مگر اینکه گفتی من پیوسته مظلوم بودم از زمانی که رسول‌الله (ص) از دنیا رفت. چرا حقت را نگرفتی؟ 

عمق مظلومیت حضرت را ببینید حضرت فرمود: وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی مردم از این می‌ترسند که حاکمان به آن‌ها ظلم کنند، و من از این میترسم که مردم به من ظلم کنند.

اینست مظلومیت علی مظلومیتی که جرج جرداق مسیحی در کتاب خودش می نویسد قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ علی علیه السلام در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید عدالتی که همراه با مظلومیت است

ما چقدر می توانیم مانند علی مظلوم باشیم؟ 

حاضریم مظلومیت را تمرین کنیم؟

حاضریم به  کسی که به ما ظلم کرد ظلم نکنیم؟

در تاریخ تحقیق کنید اولیاء خدا مظلومیت را تحمل می کردند

قابیل برادرش را تهدید به مرگ می کند اما برادر چه می کند سکوت

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‏ اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ من هرگز به قتل تو دست نمى‏گشایم.

یعنی من حاضر نیستم برای رفع مظلومیت از خودم، به تو ظلم کنم. 

اما سوال مهمتر اینجاست چقدر ما کار کردیم برای عدالت؟ کمی هم شده عدالت را انجام بدهیم جز علی نمی توانیم پیدا کنیم.

اگر مسخره کردن، مظلوم شدی ضایع کردند مظلوم شدی، بی خیال بشوی و نگویی بعدا جوابت را می دهم؟ یا جوابِ های هوی هست هنرمند جاده های سخت عدالت و مظلومیت هستی

علی را نمی شناخت روی علی سبزی گندیده ریخت امیرالمومنین آمد مسجد برای او دعا کرد و طلب مغفرت. این هنر است.

در زندگی هم باید پیاده بشود گاهی خانم‌ها و اقایان برای رفع مظلومیت تا آنجا پیش می‌روند که  ظالم می‌شوند.

قال رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةٌ إِنْ لَمْ تَظْلِمْهُمْ ظَلَمُوکَ السَّفِلَةُ وَ زَوْجَتُکَ وَ خَادِمُک حضرت فرمود: سه نفر هستند که اگر شما به آن‌ها ظلم نکنی آن‌ها به شما ظلم می‌کنند یکی از این سه نفر همسر شماست. 

جالب اینجاست که اصلاً تو به آن‌ها ظلم نکردی ولی آن‌ها به تو ظلم می‌کنند و تو باید تحمل مظلومیت کنی.

اما خلاصه بحثم نه ظلم کردن خوب است و نه ظلم دیدن هر دو قبیح است از اکثر روایات این استنباط می شود که  عده ای از اهل جهنم آنهایی هستند که در ظلم ساکت شدند یا به آنها ظلم شده ساکت شدند یا به دیگران ظلم شده و دیدند و ساکت ماندند. 

روایت است ظلم سه تاست

1حق الله 2حق النفس 3حق الناس حق النفس ظلم به خود انسان است یا به بدن آسیب می رساند یا می گذارد کسی به او آسیب برساند

إنَّ اللّهَ عز وجل یَستَجیبُ لِلمَظلومینَ خداوند عز وجل دعاى ستم‏دیدگان را مى‏پذیرد ، ما لَم یَکونوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ مادام که از ستمکاران بیشتر نباشند ، فَإِذا کانوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ فَلا یَستَجیبُ لَهُم

ما نسبت به ظلم سه دسته هستیم  که هر سه دسته جزء ظالمان هستند دو دسته بیان شد یا ظلم می کنیم یا می گذاریم ظلم کنند یک دسته دیگر تماشاگران ظلم هستند که ان شاء الله جلسه بعد


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی از ارزش‌های معنوی که مقام معظم رهبری که در فراز معنویت و اخلاق بدان اشاره کردند، توکل است. 

در قرآن کریم 61 بار خداوند متعال به موضوع توکل پرداخته است 9مرتبه به پیامبرش فرمود توکل کن  8 مرتبه به مؤمنین خطاب می‌کند که مؤمنین توکل کنید جالب اینجاست از این 8 مرتبه 5آیه توکل در میدان نبرد و مبارزه هست. 

با این توضیح وآشنایی، توکل جنبه سیاسی اجتماعی پیدا می‌کند فقط جنبه فردی ندارد.

یکی از آیاتی که توکل را وسط درگیری و نزاع حق و باطل بیان می‌کند این آیه شریفه در سوره آل عمران آیه160 است إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ‌کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شمارا یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند!.

علامه طباطبایی در توضیح این آیه می فرماید: مؤمنین به سبب اینکه ایمان به خدا دارند و ایمان دارند به اینکه ناصر و معینى جز او نیست باید فقط بر او توکل کنند.

سوال: توکل چیست؟ 

راوی می‌گوید از امام کاظم درباره آیه3سوره طلاق وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ پرسیدم که فرمودند: التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ توکّل کردن به خداوند، درجاتى دارد 

مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً یکى از آن‌ها این است که در تمام‌کارهایت به خدا توکّل کنى و هر چه با تو کرد، از او خشنود باشى 

تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى‏کند 

وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ بدانى که دراین‌باره، حکم، حکم اوست 

فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا؛ با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکّل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.

کسی می‌تواند به خدا توکل کند که مهربانی خدا به خودش را باور داشته باشد به خدا اعتماد کند. 

با شک و تردید به قدرت خدا نمی‌شود اهل توکل شد. 

کسی پیش خودش بگوید یعنی خدا می‌تواند؟ آیا خدا خیر مرا می‌خواهد؟ این آدم نمی‌تواند توکل کند. چون به مهربانی خدا نسبت به خودش شک دارد


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین

نقل‌شده امام سجاد بعضی شبها کیسه دینار و درهم به دوش می کشیدند شبی هم خوراکی یا هیزم و درب خانه ها را میزد آنچه داشت به اشخاص می داد وقتی همم خواست به فقیر چیزی بدهد صورت خودش را می پوشاند تا شناخته نشود این روال ادامه داشت تا به شهادت رسیدند و متوجه شدند که این شخصی که شبها کمکمکرد امام سجاد است. بدن مطهر را برای غسل اماده کردند پشت حضرت را مشاهده کردند از بس کیسه ها را بهدوش می کشیده پشتش مانند زانوی شتر پینه بسته.

محرومیت ‌زدایی و کمک به نیازمندان در سیره اهل‌بیت موج می‌زند. چقدر خوب انسان برنامه ثابت داشته باشد.

حاکم دینی هم مامور به محرومیت زدیی هستند. بحمد الله در انقلاب اسلامی اتفاقات خوبی در زمینه محرومیت زدایی افتاده است و باید خدا را شاکر بود اما هنوز جای کار دارد هنوز کاملا راه طی نشده بسیاری در پیش رو داریم.

فدای حاکم جامعه‌ای بشوم که هوای بچه یتیم‌ها را دارد. در تاریخ نقل‌شده است که مقدارى عسل و انجیر از دو منطقه هَمَذان و حُلوان براى امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید به سرکردگان قبایل و گروه‏ها فرمان داد که یتیمان را بیاورند.

هم یتیمان از سر مشک عسل برمی داشتند هم مردم کاسه به کاسه می گرفتند.

سوال کردند یا امیرالمومنین یتیم ها چرا با زبان عسل می گیرند؟ فرمود امام پدر یتمان است علت کارم این بود که خواستم مثل پدر رعایت حال آنها را کنم.

این صحنه این‌قدر قشنگ بوده، که نقل‌شده برخی از اصحاب آرزو می‌کردند که‌ ای کاش من هم یتیمی بودم به دست آقا عسل می‌نوشیدم.

یا جایی امیرالمومنین صحنه ای را مشاهده می کند شب تا صبح هراسان می شود زنى را دید که مَشکِ آبى بر شانه مشک را می گیرد و آن را تا خانه ی زن حمل و از حال آن زن پرسید. زن گفت: علىّ بن ابى طالب همسر مرا به یکى از نقاط مرزى فرستاد و وى کشته شد و کودکانم یتیم من بى‏چیز ناچار شده‏ام براى مردم خدمتکارى کنم.

صبح می شود کیسه ای از غذا بر می دارد می رودبه منزل زن در می زند. چه کسی هستی؟ همان کسی که برایت مشک آب آورد به منزل در را باز کن برای کودکانت چیزی آوردم.

زن علی را نمی شناسد می گوید خدا بین من و علی قضاوت کند به درون منزل می رود دوست دارم پاداشی بگیرم. زن می گوید یا گندم آرد کن و نان بپز یا از کودکانم نگهداری کن

علی هم کمک می کند غذا میپزد به دهان کودکان می دهد با هر لقمه می گوید على را حلال کنید تمام شد؟ نه تنور نان را شعله ور می کند صورتش را به نزدک آتش می برد صورت می سوزد می گوید علی بچش این جزای کسی که زنان بی سرپرست و کودکان یتیم را رها کرد. علی اینست...


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی دیگر از ارزش‌های معنوی که مقام معظم رهبری اشاره کردند، کمک به نیازمندان است.

با این مقدمه آغاز بحث داشته باشم که یکی از برجسته ترین مفاهیم و شاخص ترین مفاهیم در دین ما مفهوم امتحان است که خیلی از ما پیر و جوان زن و مرد بزرگ و کوچک در بستر زندگی خودمان با آن مواجه هستیم ولی آن را جدی نمی گیریم یا اصلاً حواسمان نیست که ما در حال امتحان هستیم.

بعضی وقت ها آدم انقدر به فکر جزئیات در زندگی هست که کلا فراموش می کند که یک کلیاتی هم در زندگی وجود دارد که ممکن است او را دچار مشکل کند یا نه اصلا چرا این مشکلات وارد زندگی او شده است؟

در بین این همه مشکلات ما یک کار را خیلی پشت گوش می اندازیم اینکه یک لحظه سرمان را بالا بگیریم به خدا بگوئیم خدایا برای چه این مشکل در زندگی من آمده است؟خودش که نیامده، تو فرستادی؟

جالبتر اینست که ما اصلا زبان مشکلات را هم بلد نیستیم ایکاش یک مدرسه ای آموزشگاهی تاسیس می شد زبان مشکلات را هم به ما آموزش می داد مشکلات با آدم حرف می‌زنند و تا حرفش را نفهمی این مشکل هست و اعصاب من و شما هم خورد هست.

پس اولین راه حل اینست که از بالا به زندگی نگاه کنیم. یک لحظه مشکلات را رها کنیم یک نگاه کلی به زندگی داشته باشیم بگوئیم زندگی یعنی امتحان و اصلاً ما برای امتحان دادن آفریده‌ شده‌ایم. الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ؛

آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است.

این آگاهی یعنی زندگی یعنی امتحان که کل زندگی ما را تحت‌الشعاع خودش قرار می دهد.

ما هرلحظه در حال امتحان پس دادن هستیم. نمی‌شود بی امتحان زندگی کرد.

خیلی از ماها جزء مردودی های این امتحان هستیم دلیلش هم اینست که ما چشممان را به این امتحان بسته ایم و حواسمان هم نیست که در بستر امتحان زندگی هستیهم زندگی امتحان است و هم ما داریم امتحان می شویم.

با خدا باش را همه شنیدیم میدانید یعنی چه؟ یعنی با خدایی که لحظه‌به‌لحظه بواسطۀ مقدرات مختلف زندگی دارد از تو امتحان می‌گیرد، زندگی کن.

بعضی‌ها می‌گویند می‌شود خدا را دید؟

بله وسط امتحانات خدا را می بینی که خدا با مقدراتش دارد با تو حرف می‌زند. خدا دو زبان دارد یک زبان قرآن که ایات وحی است دو زبان امتحان که با مشکلات می خواهد بگوید چه هستی چه خواهی شد.

بنابراین زندگی یعنی امتحان و خدا با زبان امتحان با تو سخن می‌گوید.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اخلاص عالمی برای خودش دارد. اگر تو او را بخواهی دیگر چیز دیگری نمی خواهی. 
امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند بندگانی دارد که روز قیامت پروندۀ اعمالشان کاملاً خالی و سفید است. 
ملائکه از پروردگار می‌پرسند: چرا هیچ چیزی در پروندۀ اعمال اینها ثبت نشده است؟ 
خداوند می‌فرماید: اینها برخی از بندگان مخلص من هستند که آن‌قدر خلوص‌شان بالا بوده که وقتی کار خوبی انجام می‌دادند حتی دوست نداشتند ملائکه‌ای که اعمال را ثبت می‌کنند هم ببینند، فقط دوست داشتند خدا ببیند! 
لذا هر وقت اینها می‌خواستند کار خوب انجام دهند، خدا اجازه نمی‌داد ملائکه ببینند و ثبت کنند. اینها حساب‌شان با خود خداوند است. از شدت اخلاص نمی‌توانند تحمل کنند که فرشتگان الهی نیز شاهد اعمال خوب آنها باشند!
از پیامبر پرسیدند: إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً هر کارى را حق و حقیقتى است وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِخْلَاصِ و هیچ بنده به حقیقت اخلاص نمى‏رسد حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِ اللَّه مگر اینکه دوست نداشته باشد که در هیچ کارى که براى خدا انجام مى‏دهد.
چه کسی می‌تواند این‌طوری باشد؟ 
یک کسی از دیگری تعریف کند فقط کافیست بشنود یک وجب قدش بلند تر می شود و خشحال هم می شود. ولی اگر کسی اخلاص در عمل داشته باشد متوجه بشود کسی از او تعریف می کند به شدت ناراحت می شود.
نوزاد معمولاً این حالت را دارد که وقتی مادرش را بخواهد هر کسی غیر از مادرش هم به او لبخند بزند، قبول نمی‌کند بلکه ناراحت هم می‌شود و گریه می‌کند و می‌گوید «فقط مادرم را می‌خواهم».
خدا رحمت کند شهید سلیمانی را می دیدیم میشنیدیم تا کسی از او تعریف می کرد سریع سرش را پایین می انداخت و شروع به استغفار می کرد. این نشانه یاخلاص در عمل است.
چند نفر در بین ما هستند که این طوری هستند؟ کار خوبی کردی، توقع نداشته باشی که از تو تعریف کنند بعد اگر تازه ناسپاسی کردند لبخند بزنی بگی فقط برای خدا و به عشق خداست! 
بعضیها تا کمی تو این انقلاب زحمت می کشند بعد ناسپاسی می شود پا پس می کشند اینجا معلوم می شود به عشق یکی دیگر کار کردند نه به عشق خدا!

ان شاء الله توفیق اخلاص عمل به همه ی ما عنایت بشود والسلام علیکم و رحمه الله

با توجه به بیانات مقام معظم رهبری درباره معنویت فرمودند معنویت بمعنی برجسته کردن ارزشهای معنوی است.

یکی از ارزش‌های معنوی که مقام معظم رهبری بدان اشاره کردند، اخلاص است.

هر خوراکی، هر میوه‌ای طعم و خاصیت و ویتامینی دارد. روزه که مهم‌ترین عملیات عبادی در ماه مبارک به‌حساب می‌آید دارای خواص و آثاری هست. مهم‌ترین اثر روزه، تقوا بود که در چند جلسه صحبت کردیم. اثر دیگری که این هم از آثار عجیب ‌و غریب روزه به شمار می‌آید اخلاص است.

امام علی در نهج البلاغه حکمت252فرمود: فَرَضَ اللّهُ الصِّیامَ ابتِلاءً لإخلاصِ الخَلقِ؛ خداوند، روزه را واجب فرمود، تا آزمونى براى اخلاص بندگان باشد.

 یا در کتاب علل الشرایع است از حضرت زهرا که فَفَرَضَ ... الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ

اخلاص در منظومه معارف دینی ما آخرین مقصد دین معرفی شده فرمود: ؛ الإخْلاصُ غایَةُ الدِّینِ اخلاص نهایت دین است برای همین از ما در تمام اعمال عبادی اخلاص رو خواستند.

اخلاص چیست؟در روایتی از امام صادق(ع) یکی از عالی‌ترین توضیحات برای اخلاص بیان شده. امام صادق(ع) اخلاص را این‌طور توضیح می‌دهند: وَ أَدْنَى‏ حَدِّ الْإِخْلَاصِ‏ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ کمترین حدّ اخلاص این است که بندۀ خدا تمام طاقت خودش را در طاعت و عبادت خدا بذل کند.

امام صادق(ع) دربارۀ آیه 89 شعرا که می فرماید إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم می‌فرماید: الْقَلْبُ‏ السَّلِیمُ‏ الَّذِی‏ یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قلب سلیم یعنی اینکه خدا را ملاقات کنی در حالی که احدی غیر از خدا در قلبت نیست؛ یعنی روز قیامت این را از تو می‌خواهند که جز خدا کس دیگری اصلاً در قلب تو نباشد و این یعنی اخلاص و خدا از ما اخلاص خواسته است و بس.

یادتان باشد اخلاص یکی از ویتامین هایش ایمان است با اخلاص آدم طعم ایمان را می چشد.

امام کاظم(ع) است در کتاب تحف العقول:یَا عَبِیدَ السَّوْءِ نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یَهْنِئْکُمْ أَکْلُهُ ای بندگان بد! گندم را تمیز و پاک کنید و آن‌را آسیاب کرده و خوب نرم کنید، تا طعم خوب گندم را درک کنید و خوردنش برای شما شیرین شود، کَذَلِکَ َأَخْلِصُوا الْإِیمَانَ وَ أَکْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ یَنْفَعْکُمْ غِبُّه همچنین ایمان را خالص و کامل کنید تا طعم ایمان را بچشید و سود ایمان به شما برسد؛ یعنی همان‌طور که اگر می‌خواهید مزۀ شیرین گندم را بچشید، باید آرد را از سبوس خالص کنید، اگر می‌خواهید مزۀ ایمان را بچشید، باید ایمان خود را خالص و کامل کنید.

ما اگر بخواهیم انگیزه‌ای برای خودمان ایجاد کنیم که با آن انگیزه، به سراغ اخلاص برویم و آن را طلب کنیم، باید بگوییم: «مزۀ دین‌داری و بندگی و زندگی به اخلاص است؛ اگر کسی به اخلاص برسد و یا اینکه اخلاص را دوست داشته باشد و به سمت اخلاص قدم بردارد واقعاً زندگی‌اش متفاوت خواهد شد.

در کتاب مصباح الشریعه است از رسول خدا(ص) فرمود: مَا أَطَّلِعُ‏ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه‏ اگر خداوند مطلع بشود دلی اخلاص را دوست دارد، خودش ادارۀ زندگی او را به عهده می‌گیرد؛ تازه آن موقع است که آدم شیرینی ارتباط با خدا را واقعاً می‌چشد و اصلاً خدا را در زندگی خودش حسّ می‌کند.

یکی از طولانی ترین عبادتها که بصورت مداوم یعنی یک ماه، انسان انجام می دهد روزه است که مهمترین اثر را در روح انسان می گذارد.

از حالا برنامه‌ریزی کنیم به این نقطه ای برسیم که از روزه بهره های معنوی ببریم نه اینکه مثل خیلی ها از روزه فقط گرسنگی و تشنگی نصیب ما بشود.

روایت از معصوم است در کتاب امالی شیخ طوسی که فرمودند رُبَّ صائِمٍ حَظُّهُ مِن صِیامِهِ الجوعُ وَ العَطَشُفرمود از روزگی بهره‌ای نمی‌برند مگر تشنگی و گرسنگی که جای تاسف است. واقعاً خیلی جای تأسف دارد! همین!

وارد کتاب خداوند بشویم در سوره بقره آیه183خداوند عالم می فرماید یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ بعضی ها که اعتراض می کنند چرا ما باید روزه بگیریم آیا ادیان دیگر هم روزه داشتند؟ خداوند فرمود یا رسول الله به مومنان بگو ای مومنان شما هممانند ادیان گذشته عبادتی مانند روزه دارید که ثمره ی آن لعلکم تتقون است یعنی با تقوا بشوید.

تقوا خیلی به گوش ما رسیده است خیلی هم مشهورست خیلی هم غریب حدود 250مرتبه هم در آیات قرآن استفاده شده است که72مرتبه خداوند فرمود اتَّقُوا اللَّهَ ولی خیلی غریب است.

تقوا برای انسان به دوست تشبیه  کردند سالها با او هستیم اما ارتباط با او برقرار نکردیم.

نمونه ی ساده در افعال روزانه حرکات گفتار خیلی حرف میزنیم خیلی عمل انجام می دهیم اما تشخیص نداریم که کدام عمل و حرف خوب است کدام بد کجا باید بکار استفاده بشود کجا نه؟ تقوا اینست که ما تنبلی می کنیم و نرفتیم او را بشناسیم.

یکی از مسائلی که موجب می‌شود تقوا اهمیت پیدا کند نسبتش با عمل است. عمل انسان زمانی ارزشمند می شود که همراه با تقوا باشد و آنچه به عمل قیمت و ارزش و بهاء می‌دهد تقواست. این جایگاه تقواست.

پیامبر به ابوذر فرمود: یا أباذرٍّ، کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقوى أشَدَّ اهتِماما مِنکَ بالعَمَلِ؛ اى ابوذر! در به کار بستن تقوا اهتمام بیشترى به خرج ده تا در خود عمل؛فَإنَّهُ لا یَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقوى، وکَیفَ یَقِلُّ عَمَلٌ یُتَقَبَّلُ؟!هیچ عملى باوجود تقوا کم نیست. چگونه کم باشد عملى که پذیرفته مى‏شود؟یَقولُ اللّهُ عز و جل: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَزیرا خداوند مى‏فرماید: جز این نیست که خداوند از پرواپیشگان مى‏پذیرد. 

شما اسکناس را در نظر بگیرید زمانی ارزش دارد که نواری وسطش باشد. عمل هم‌زمانی ارزش دارد و قابل‌پذیرش هست که تقوا در آن باشد. وگرنه عمل بی‌تقوای هرچند خوب ارزشی ندارد. مگر قابیل عمل خوب نیاورده بود. قربانی برای خدا آورده بود. ولی چون بی‌تقوایی کرده بود این عمل خوبش پذیرفته نشد.

تقوا را اگر دسته بندی کنیم به دو دسته تقسیم می شود: تقوای قبل از ایمان و بعد از ایمان 

خداونددر سوره بقره وقتی که می فرماید ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ اصلا این آیه برای مومنین و مسلمانان نازل نشده.این کتاب زمینه سازی بود برای عرب جاهلیت که وارد نشده بودند. اینجا سوال مطرح می شود چرا تقوا را مطرح کرد؟

مقصود از این تقوا در این آیه، تقوای قبل از دین‌داری است؛ یعنی اهل مراقبت هستی؟ یا نه اهل حساب ‌وکتاب و دقت هستی؟ یا نه.بعضی‌ها مسلمان نیستند ولی اهل تقوا هستند، یعنی در زندگی خودشان اهل مراعات‌ هستند وجدانش بیدار است، اخلاقیات را که می‌فهمد.

حضرت آقا می فرماید قرآن کریم می‌گوید: هدی للمتقین؛ اگر یک نفر که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد


یکی از موقعیت‌هایی که آدم باید امیدوار باشد، زمانیست که مشکلات چند برابر می‌شود. هر چقدر مشکلات بیشتر هست بدانید مشکلات در حال تمام شدن است.

امام على علیه‌السلام در حکمت 351 مى‏فرماید: عِندَ تَناهِی الشِّدَّةِ تَکونُ الفُرجَةُ وعِندَ تَضایُقِ حَلَقِ البَلاءِ یَکونُ الرَّخاءُ؛ هنگام اوج گرفتن سختى‏ها، گشایش فرامی‌رسد و هنگام تنگ شدن حلقه‏هاى بلا، دوران آسایش فرامی‌رسد.

یا شبیه همین روایت در غرر الحکم، ح 1767 است که می فرماید أقرَبُ ما یَکونُ الفَرَجُ عِندَ تَضایُقِ الامورِ؛ نزدیک‏ترین زمان به گشایش، هنگامى است که کارها، تنگ آید.

روزى زنى خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: «یابن رسول الله پسرم به مسافرت رفته و نبودش هم طولانی شده دل من هم برای دیدنش تنگ شده دعا کن». حضرت فرمود:بردبار باش. 

بعد از چند روز بردباری دوباره محضر امام صادق شکایتش را تکرار کرد امام مجدد همان جواب را دادند تا سه مرتبه این برنامه تکرار شد.

حضرت به این زن فرمودند مگر به تو نگفتم که برباری کن؟ 

عرضه داشت یابن رسول الله صبر تا چقدر؟ بخداوند عالم صبرم تمام شد.

امام صادق فرمودند به منزل برو پسرت را می بینی.

زن به منزل رفت با تعجب پسرش را مشاهده کرد مجدد به محضر امام صادق رسید گفت یابن رسول الله، بعد از پیامبر مجدد وحی نازل شد؟

فرمود نه. ولکِنَّهُ قَد قالَ رسول الله: عِندَ فَناءِ الصَّبرِ یَأتِی الفَرَجُ. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله‏ گفته است: هنگام تمام شدن صبر، فرج مى‏آید.

فَلَمّا قُلتِ: قَد فَنِیَ الصَّبرُ عَرَفتُ أنَّ اللَّهَ قَد فَرَّجَ عَنکِ بِقُدومِ وَلَدِکِ  وقتى گفتى: صبرم تمام شده، دانستم که خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است.

یادمان باشد اهل‌بیت (ع) ما را در سخت‌ترین شرایط امیدوار می‌کنند؛ و هرچه شرایط سخت‌تر گردید باید امید انسان زیادتر شود که ما نزدیک به فرج می‌شویم.

نمونه ی آن جنگ خندق شما ببینید یک شخصی مانند عمرو بن عبدود که داستانش را همه می دانند. با آن همه هیبت و عظمت و قدرت و زور و بازو مقابل سپاه اسلام قرار می گیرد که بقول معروف یک تنه می تواند20نفر را حریف باشد در مقابلش کسی در سپاه اسلام پیدا نمی شود حریفش نمی شود سپاه هم مانند بید از باد این شخصیت می لرزند وقتی طلب حریف می کند کسی جلو نمی رود جز یک جوان عَمر می خندد که همه ی پهلوانان مسلمانان عرب ترسیدند پیامبر یک جوان را فرستاد. آخر داستان می شود لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

اهلبیت، پیامبر حتی قران هم می گویند ناامید نشوید هر کسی ناامید بشود نابود می شود. 


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

یکی از مواقعی که به‌شدت به انسان آسیب وارد می کند زمانیست که  در معرض یاس واقع می شود و یاس هم زمانی می آید که انسان در متن مشکلات و گرفتارهای قرار می‌گیرند. 
تعبیر قرآنست درباره انسان در سوره هود آیه9 وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ وقتی انسان در شرایط بحرانی قرار می گیرد خیلی ناامید و ناسپاس می شود.
مشکلات همیشه هست کسی در مقابل مشکلات مأیوس می‌شود که احساس ضعف و عجز ‌کند؛ کسانی احساس قدرت می‌کنند که به قوی و قدرتمندی تکیه کرده‌اند. اگر دست در دست پروردگار عالم باشد هیچ مشکلی نمی‌تواند قَد عَلَم کند. 
بدلیل اینکه1.چون قدرت حل مشکلات در دست ماست
2.قدرت توکل ما بالاست. امیدواری و قدرت یعنی توکل. اگر توانستیم فبها اگر نتوانستیم یکی بنام خدا هست. این نکته ی اول
نکته ی بعدی اینست که  مشکلات و گرفتاری محل امتحان یاس و امید است تا خداوند ببیند چقدر ما می توانیم به او تکیه کنیم و روی قدرت او حساب باز کردیم. 
در صدر اسلام مشکلات فراوان بود که یکی از بدترین مشکلات برای مسلمانان صدر اسلام که تایی در آن نیست جنگ احزاب است دشمن تمام زورش را به میدان آورد تا اسلام و مسلمانان را نابود کند در شراط فعلی و دفاع مقدس هم همینطور بوده و هست استکبار تمام زورش را به میدان آورد تا ایران و انقلاب را نابود کند همه جبهه‌های مخالف دست‌به‌دست همه داده بودند رسیدند به یک قدمی مدینه سپاه اسلام3000نفر سپاه دشمن10.000نفر قرآن بخوانیم شرایط همین بوده و هست. برای استحاله مسلمانان و انقلابیون دست به هر کاری زدند و می زنند ما باید چشم باز کنیم و از جنگ احزاب درس بگیریم.
إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا زمانی که دشمن از شمال و جنوب مدینه را محاصره کرد مردم وحشت کردند و به خداوند مشکوک می شوند هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداًاینجا مومنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند.
طبیعی است در چنین مواردی انسان ناامید می شود اما وقتی به قرآن مراجعه کنیم به ما می گوید این ناامیدی یک مرض است و کسی که دچار این مرض و بیماری بشود نزدیک به گروهک نفاق می شود. وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً مردم را مایوس کردند به اینکه پیامبر امید کاذب بما می‌داد و کار ما تمام‌شده است.
اما هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً؛ کسی که ایمان به خداوند و رسول داشته باشد با آن شاه کلید توکل، مانند اصحاب پیامبر در جنگ احزاب که دیدند نتیجه بنفع آنها خواهد شد.
 

 

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

اگر کسی بخواهد از برکات ماه مبارک استفاده کند اول باید اکبر الکبائر بعد از شرک به خدا را از خودش دور کند یعنی یاس از رحمت الهی؛ ماه رمضان، هم ماه امید و تقویت امیدواری هست دلایل فراوانی هست به قول امام سجاد در صحیفه سجادیه در دعای وداع با ماه رمضان می فرمایدالسَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَال‏ ونُشِرَت فیه الاعمال این ماه،ماهیست که هم در این ماه امکان رسیدن به خیلی چیزهاست و هم می توان اعمال را گسترش داد و این حس به انسان دست می دهد که می تواند به راحتی جبران مافات کند.

نقل از پیامبر اکرم در کتاب خصال شیخ صدوق ج1 فرمود: أُعْطِیَتْ أُمَّتِی فِی شَهْرِ رَمَضَانَ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ أُمَّةُ نَبِیٍّ قَبْلِی به امّت من در ماه رمضان، پنج چیز داده‌شده که به امّت هیچ پیامبرى پیش از من داده نشده است

أَمَّا وَاحِدَةٌ فَإِذَا کَانَ أَوَّل‏ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ أَبَداً شب اول ماه رمضان می شود خداوند به بندگان نگاه می کند از نوع نگاه رحمت بطوری که اگر هر کسی را اینطور نگاه کند عذابی برای او نخواهد بود.

وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَإِنَّ خَلُوفَ أَفْوَاهِهِمْ  حِینَ یُمْسُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْیَبُ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ  وقتی انسان هر صبح از خواب بیدار می شود و با بوی نامطبوع دهان مواجه می شود این بو بواسطه باکتری هایی در دهان بوجود می آیند که ریشه اش خشکی دهان است بخاطر نخوردن و نیاشامیدن.

یکی از چیزهایی که خداوند در این ماه از شخص روزه دار خریدارست همین بوست.

وقتی بوی دهان در طول روز بد است و وقتی به شب می رسد و نزدیک افطار برای خداوند عالم این بوی نامطبوع  تبدیل به بوی مشک می شود و می خرد.

وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَإِنَّ الْمَلَائِکَةَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُمْ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ فرشتگان در هر شب و روزشان، براى آنان آمرزش مى‏طلبند.

وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُ جَنَّتَهُ أَنِ اسْتَغْفِرِی وَ تَزَیَّنِی لِعِبَادِی فَیُوشِکُ أَنْ یَذْهَبَ عَنْهُمْ نَصَبُ الدُّنْیَا وَ أَذَاهَا وَ یَصِیرُوا إِلَى جَنَّتِی وَ کَرَامَتِی خداوند عالم به بهشت خودش دستور می دهد برای امت من استغفار و خودت را برای آنان آرایش کن تا رنجی که بخاطر دنیا به آنان می رسد به سمت بهشت بیایند.

وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ غَفَرَ لَهُمْ جَمِیعاً وقتی آخرین شب ماه رمضان فرا رسد، همه آنان آمرزیده مى‏شوند.

یعنی خدا تمام امکانات خدایی‌اش را بسیج کرده تا من و شما بیشترین بهره را ببریم با کمترین لیاقت.خدا در این ماه رمضان بریز وبپاشی به راه انداخته است. خان رحمتش را تا بی‌کران گسترانده است. حالا جا ندارد من و شما امیدوار به رحمت الهی بشویم؟ دیگر اینجا من نیستم که به سمت خدا رفته‌ام این خداست که در ماه رمضان به سمت من آمده است. به‌قول‌معروف تنبل نرو به سایه، سایه خودش می میایه؛ سایه رحمت الهی در ماه رمضان بر سر بندگان پهن شده است؛ چرا امیدوار نشوم.

شما مهربانی خدا را در میان این‌همه لطفش در ماه رمضان احساس نمی‌کنی؟

فینال ماه رمضان را شب‌های قدر قرارداد. شب قدری که از هزار ماه بالاتر هست. هزار ماه یعنی هشتاد سال تقریباً عمر یک انسان، در شب قدر شما می‌توانی به‌اندازه تمام راه‌های نرفته عمرت رشد کنی. در ماه مبارک رمضانی من و شما جهشی رشد معنوی می‌کنیم به شرطی که از یاس بیرون بیایم از یاس توبه کنیم.

بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

بحثی که در ماه مبارک رمضان خدمت شما بزرگواران هستیم تبیین بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب است انشاء الله مورد توجه قرار بگیرد.
 حضرت آقا در40سال دوم انقلاب از سه کلید واژه بسیار مهم استفاده می کنند که متاسفانه نگاه درونی در آننها وجود ندارد.
سه کلیدواژه خودسازی-جامعه سازی-تمدن سازی که ان شاء الله با توفیقات الهی در این ماه بتوانیم اشاراتی داشته باشیم.
اولین توصیه ای که مقام معظم رهبری در این بیانیه گام دوم اینست فرمودند نگاه امیدوارانه و خوش بینانه به آینده است. 
یکی از اشاراتی که در این بیان وجود دارد بحث از امید داشتن است. امیدی که از یک طرف نقطه قوت جهان است و از یک طرف نقطه ی ضعف استکبار.
با این مقدمه وارد این بحث بشویم که یکی از ویژگی‌های مهم ماه رمضان، اینست که امیدواری انسان را افزایش می‌دهد هَذَا شَهْرُ الرَّجَاءِ یکی از نامهای ماه مبارک رمضان همین است که اگر در این ماه به همین یک اتفاق انسان تفکر کند و قدم بردارد می تواند دنیا را به زانو در آورد ولی باید مراقب باشد یک دشمن متقابل بنام یاس و نومیدی دارد که قدم به قدم با او همراه است که روایت است اکبرُ الکبائر الیأس.
یاس بعد از شرک جزء صدرنشین های گناهان محسوب می شود حتی بدتر از قتل است چون خیلی از گنهانی که انسان مرتکب می شود شاه کلیدش یاس است. 
روایت است در کتاب الفقیه ج3 که عَمرو بن عُبَید بَصرى آمد محضر امام صادقعسلام کرده نشست شروع کرد بخواندن قرآن رسید به این آیه الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ در سوره نجم ساکت شد حرفی نزد، امام پرسید علت سکوتت 
چیست؟ گفت: دوست دارم کبائر را از کتاب خدا بدانم را بشناسم، یعنی یکی دیگر از علت ارتکاب گناه اینست که ما هنوز گناه شناسی بلد نیستیم کسی نیامد بما بگوید که فلان کار گناه است.فرمود:بزرگ‌ترین کبائر شرک بخداست، خداوند در آیه48سوره نساء مى‏فرماید: إِنَّ اللَّهَ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ کسیکه برای خدا شریک قرار دهد قابل بخشش نیست.
انسانی که خلیفة الله فی الارض است انسانی که قدرت به معراج رفتن دارد اصلا فکر کرده که با این مقام چرا بخودش اجازه می دهد چیزی بنام نا امیدی به سمت او بیاید؟
آمد محضر امام باقر سوال کرد امید بخش‌ترین آیه قرآن کدام آیه است؟ حضرت فرمودند: اطرافیان شما در این مورد چه نظری دارند؟
گفت یابن رسول الله اطرافیان من نظرشان به آیه 53زمر است قُلْ یَا عِبَادِیَ بگو ای بندگان من الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ اگر اسراف و ستم کرده‌اید بر خودتان لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ از رحمت خداوند نومید نشوید إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً خدا همه گناهان را می‌آمرزد إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‌
امام باقر فرمودند اما ما اهلبیت نظرمان غیر اینست.
سوال کرد نظرشما چیست؟ فرمود آیه5 سوره ضحی وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى‌ پروردگارت آن‌قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!
منظور از این آیه مال و اموال نیست کسی اشتباه نگیرد. امام باقر فرمودند منظورش شفاعت است.
بدلیل اینکه در آیه سوره زمر اگر کسی می خواهد از رحمت خداوند برخوردار بشود شرطش توبه است اما هر چه نگاه می کنیم در این آیه شرطی جز رضایت پیامبر و رحمت بیان نشده 
 

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین

 عید سعید نیمه‌ی شعبان بر همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز، بر همه‌ی ملّت ایران، بر همه‌ی مسلمانان جهان و همه‌ی آزادی‌خواهانِ سطحِ دنیا مبارک باد. بنده متأسّفانه توفیق دیدار نزدیک شما را ندارم و ناچار از دور با شما حرف میزنم، لکن این هم تجربه‌ای است. امروز چند جمله درباره‌ی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض میکنیم، چند جمله هم درباره‌ی این مسئله‌ی جاری کشور با ملّت عزیزمان صحبت میکنیم. اوّل سلامی عرض بکنیم خدمت حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه): اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا  بَقیَّةَ اللهِ فی اَرضِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعدُ غَیرُ مَکذوب.(۱) سلام بر تو ای ذخیره‌ی الهی در زمین، بقیّةالله؛ سلام بر تو ای عهد و میثاق استوار خداوندی؛ سلام بر تو ای وعده‌ی تضمین‌شده‌ی پروردگار، ای پرچم بر‌افراشته، ای دانشِ از آسمان ‌فرو باریده. دنباله‌ی این زیارت شریف آل‌یاسین، عاشقانه است: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقومُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقعُدُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقرَأُ وَ تُبَیِّن»(۲) تا آخر.

 شاید در تاریخ بشر کمتر دوره‌ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعه‌ی بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند -چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی؛ در کمتر دوره‌ای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد. امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحله‌های(۳) فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرال‌دموکراسیِ رایج در دنیا؛ با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند؛ بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرت‌آور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند؛ بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بی‌عدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛ بشر دچار سوءاستفاده‌ی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از توانایی‌های استخراج‌شده‌ی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجات‌بخش کنند.

 میلیاردها انسان در دنیا گرفتارند؛ بعضی ممکن است آسایش داشته باشند، لکن همانها هم آرامش ندارند؛ بشر دچار نگرانی است، دچار اضطراب است و این پیشرفتها و این تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختی ببخشد. البتّه خرد انسانی، نعمت بزرگی است؛ تجربه، نعمت بزرگی است؛ [اینها] نعمتهای خدا است و میتواند بسیاری از مشکلات حیات را حل کند، لکن برخی از گره‌ها هست که با اینها باز نمیشود. فرض کنید همین مسئله‌ی عدالت؛ عدالت به وسیله‌ی علمِ پیشرفته‌ی امروز و فنّاوریِ پیشرفته‌ی امروز قابل حل شدن نیست؛ گره‌اش بازشدنی نیست. امروز بی‌عدالتی در دنیا از علم تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت  بی‌عدالتی است، در خدمت جنگ‌افروزی است، در خدمت تصرّف سرزمین‌های دیگران است، در خدمت سلطه‌ی بر ملّتها است؛ پس علم این گره‌ها را دیگر نمیتواند باز بکند؛ اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، قدرت الهی، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند این کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموریّت بزرگ حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛(۴) مأموریّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است. در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارتها به این معنا اشاره شده است: ایجاد قسط و عدل؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین حضرت بقیّةالله بیرون می‌آید، امکان‌پذیر نیست. این عدلی هم که انتظار است حضرت به وجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، عدل در همه‌ی شئون زندگی است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در همه‌ی ابعاد زندگی؛ اینها چیزهایی است که انتظار است که به وسیله‌ی حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و ان‌شاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد.

 آحاد بشر -چه آنهایی که نخبه هستند و حوادث را میتوانند تشخیص بدهند، چه توده‌ی مردم در سطح دنیا، در کشورهای مختلف که بعضی‌ها گرفتارِ زندگی‌اند، غافلند- همه این احساس نیاز را دارند، منتها بعضی آگاهانه، بعضی غیر آگاهانه. و البتّه در همه‌ی ادیان هم این وعده داده شده است؛ در همه‌ی ادیان وعده‌ی یک فرج و یک حرکت عظیم الهی در پایان و انتهای تاریخ -که البتّه این هم پایان تاریخ نیست؛ دنیای واقعی و زندگی واقعی بشر از زمان حضرت ولیّ‌عصر شروع میشود، لکن در انتهای این وضع زندگی‌ای که امروز ما داریم- [آمده،] همه وعده‌ی آن‌چنان عاقبتی را داده‌اند.

 پس این نیاز هست، لکن برای اینکه این نیاز جهت پیدا کند و مفید فایده‌ باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفته‌اند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آینده‌ی قطعی‌ای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا  یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم. در توقیع شریف حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) به ابن‌بابویه -علیّ‌‌بن‌بابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛(۵) یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید. در یک روایتی از موسی‌بن‌جعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج.(۶) معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛(۷) انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّ‌عصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همه‌ی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش می‌آید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش می‌آید، انسان در مواجهه‌ی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسی‌بن‌جعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛(۸) خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت  محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثه‌ای از حوادث زندگی دچار یأس و نا‌امیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.

 خب، انتظار، به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویّت است، جامعه‌ی معرفت است، جامعه‌ی برادری و اخوّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی عزّت است.

 یک نکته در باب انتظار فرج این است که انتظار فرج غیر از بی‌صبری و مدّت معیّن کردن است که انسان یک زمانی را در نظر بگیرد که در فلان تاریخ مثلاً بایستی این حادثه تمام بشود یا این شدّت به پایان برسد یا حضرت ظهور کنند که انسان بی‌صبری کند، پا به زمین بکوبد؛ انتظار فرج این نیست. انتظار فرج یعنی آماده‌سازی خود؛ بی‌صبری کردن، عجله کردن، جزو چیزهایی است که ممنوع است. در یک روایتی دارد که «اِنَّ اللهَ لایَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِباد»؛(۹) اگر شما عجله میکنی، شتاب‌زدگی به خرج میدهی، معنایش این نیست که حالا خدا هم تابع عجله‌‌ی شما تصمیم بگیرد و عجله کند؛ نه، هر چیزی قراری دارد، وقت معیّنی دارد، حکمتی دارد، بر اساس آن حکمت انجام میگیرد.

 این نکته‌ی دیگر را هم عرض کردیم که مراد از انتظار فرج، هم فرج نهایی است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشّدّة است؛ یعنی فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همه‌گیر، مثل همین حوادثی که امروز در دنیا وجود دارد که خیلی‌ها را مأیوس میکند، خیلی‌ها را وادار به خودکشی میکند، لکن وقتی که انتظار فرج وجود دارد، انسان میداند که این حادثه بلاشک تمام خواهد شد.

 خب، یک نکته‌ی دیگر هم اینجا وجود دارد و اینکه این آرامش روانیِ ناشی از انتظار فرج، این اطمینان نفْسی را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، میشود افزایش داد؛ به وسیله‌ی دعا، به وسیله‌ی استغاثه، به وسیله‌ی مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(۱۰) این دعاهایی که وارد شده است -حالا ما الان در ماه شریف شعبان هستیم، بعد هم در ماه رمضان- دعاهای فراوان، مناجاتهای گوناگون و تکلّم با خدای متعال بدون واسطه خیلی مهم است؛ یا راز و نیاز کردن با ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام) که نزدیک‌ترین آحاد عالَم وجود به پروردگار متعال هستند، به انسان امکان اطمینان و آرامش میدهد. یاد خدای متعال گشایش به انسان میدهد، بهجت به انسان میدهد و رحمت الهی را هم جلب میکند که قطعاً میلیون‌ها دستِ به‌دعابرداشته‌شده،آثار و برکاتی خواهد داشت. دیشب میلیون‌ها نفر موفّق شدند که دلهایشان را با خدا آشنا کنند، متّصل کنند و دست به دعا بردارند و با خدا حرف بزنند؛(۱۱) بلاشک این [کار] آثارِ خوبِ خودش را، هم در خود آنها و هم در کلّ جامعه نشان خواهد داد و برکات زیادی خواهد داد. این چند جمله‌ای است که درباره‌ی مسئله‌ی ظهور و فرج و قیام حضرت بقیّة‌الله خواستیم عرض کنیم؛ البتّه حرف در این زمینه‌ها خیلی زیاد است  و من به همین مقدار بسنده میکنم.

 امّا در مورد این حادثه‌ی رایج کشور که حادثه‌ی کرونا است؛ خب این یک ابتلای عمومی است، یک آزمون است؛ آزمون برای دنیا است؛ هم برای دولتها، هم برای ملّتها؛ دولتها هم در این حادثه امتحان میشوند، ملّتها هم در این حادثه امتحان میشوند؛ آزمون عجیبی است. البتّه در مورد آمارها و اقدامهای بسیار خوبی که انجام گرفته است و توصیه‌هایی که مسئولین میکنند، حرف زیاد زده شده و به قدر کافی مطالبی را گفته‌اند؛ صدا و سیما هم انصافاً در این زمینه بسیار خوب عمل کرده و خوب کار کرده است؛ من در این زمینه‌ها عرضی ندارم، لکن چند نکته را میخواهم عرض بکنم.

 یک نکته این است که ملّت ایران در این آزمون، خوش درخشید؛ ملّت ایران در آزمون کرونا، در این بیماری عمومی که در واقع باید گفت این وبای مدرن، خوب درخشیدند. اوّلاً اوج این افتخار ملّی متعلّق است به مجموعه‌ی درمانی کشور که من بارها گفته‌ام، باز هم باید تکرار کنم عظمت کار اینها و ارزش فداکاری‌ اینها را؛ چه پزشکان، چه پرستاران، چه متخصّصین علوم آزمایشگاهی، چه رادیولوژی، چه بِهوَرزانِ خانه‌های بهداشت، چه بخشهای خدمات، چه بخشهای تحقیقات، چه مدیریّتهایی در خودِ وزارتخانه و حول ‌و ‌حوش وزارت بهداشت که در این زمینه فعّالند؛ اوج این افتخار، متعلّق به اینها است؛ اینها جان خودشان را و سلامت خودشان را در خدمت مردم قرار داده‌اند؛ این خیلی بااهمّیّت و باعظمت است. رنج دوری از خانواده را تحمّل کردند؛ حتّی در نوروز و تعطیلات نوروزی هم خیلی از اینها به خانواده‌هایشان سر نزدند؛ دچار بی‌خوابی، دچار مشکلاتِ فشارهای عصبیِ ناشی از برخورد با بیمار بدحال [شدند و] همه‌ی اینها را به جان خریدند و این [به عنوان] یک خاطره‌ی خوشی از دستگاه و مجموعه‌های درمانی کشور در ذهن این ملّت خواهد ماند؛ این یک خاطره‌ی خوشی است و در این دوره، جامعه‌ی پزشکی و پرستاری و جامعه‌ی درمانی کشور از خودش یادگار خوبی و خاطره‌ی خوبی را به جا گذاشت.

 در کنار اینها، داوطلبان، آن کسانی که جزو مجموعه‌های درمانی هم نبودند، امّا داوطلبانه آمدند وارد این میدان شدند؛ طلّاب جهادی، دانشجویان جهادی، هزاران بسیجی پُرتلاش در بخشهای مختلف کشور، و آحاد مردم، خدمات باارزشی را که واقعاً از توصیف بالاتر است ارائه کردند که انسان را حقیقتاً خرسند میکند از سویی و ممنون و متشکّر میکند از سوی دیگری.

 در کنار اینها نیروهای مسلّح که انصافاً نیروهای مسلّح از همه‌ی توان سازندگی خود و ابتکار خود استفاده کردند؛ حتّی در زمینه‌ی علمی، حتّی در زمینه‌ی مسائل کشفیّات و ساخت‌ و ساز و تولید امکانات بهداشتی و درمانی ــ از بیمارستان‌ها تا نقاهتگاه‌ها تا بقیّه‌ی وسایلی که در اختیار نیروهای مسلّح بود ــ بهترین بخشهای خود را در خدمت این کار گذاشتند؛ توان سازندگی‌شان، توان ابتکارشان را در عرصه‌ی علم و عمل [گذاشتند]. بعد ظرفیّتهای جدیدی کشف شد، پیدا شد؛ معلوم شد ظرفیّتهای بسیار زیادی در داخل نیروهای مسلّح و همچنین بیرون نیروهای مسلّح وجود دارد که این ظرفیّتها را ما نمی‌شناختیم. این جوانهایی که می‌آیند در تلویزیون توضیح میدهند کارهایی را که کرده‌اند، چیزهایی را که ساخته‌اند، اینها را غالباً ما نمی‌شناختیم؛ این ظرفیتّهای کشف‌شده‌ی جدید است.

 و مردم؛ انصافاً مشارکتهای مردمی هم، مشارکتهای بسیار زیبا و صحنه‌های جالب و شگفت‌انگیزی را به وجود آورده که در همه جا هست؛ من چند مورد را بخصوص اسم می‌آورم. این به معنای این نیست که این چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اینها به بنده گزارش شده، اینها را من عرض میکنم: مثلاً در سبزوار، طرح «هر محلّه یک قربانی» شروع شده؛ اهل محل جمع میشوند یک گوسفند قربانی میکنند، به نیازمندانِ همان محل گوشت میدهند؛ این خیلی چیز لازم و مهم و کار جالبی است که اینها انجام میدهند برای اِطعام نیازمندان. یا در یزد، مادر شهیدی با همکاریِ جمعی از بانوان که همراه کرده با خود عدّه‌ای از بانوان را، خانه‌های خودشان را تبدیل کرده‌اند به خیّاط‌خانه که در این خیّاط‌خانه‌ها ماسک تولید میکنند و مجّانی در اختیار مردم میگذارند. یا در نهاوند، گروهی از بانوان که در زمان دفاع مقدّس نان میپختند و برای جبهه میفرستادند، فعّال شده‌اند برای مهار بیماری و کمک میکنند. در خوزستان، طلّاب قرارگاه تشکیل داده‌اند و حتّی داخل خانه‌های مردم را هم ضدّعفونی میکنند. در شیراز، معتمدین محلّی با صاحبان املاک -صاحبان خانه‌ها و مغازه‌ها- صحبت میکنند که اجاره نگیرند یا تخفیف بدهند یا مهلت بدهند و کمک بشود به کاسب. در تبریز، رئیس حوزه‌ی علمیّه خودش وارد شده و به شکل میدانی مشغول فعّالیّت است. در یکی از شهرها، نامزد حزب‌اللهی‌ای که در انتخابات رأی نیاورده، ستاد خودش را تعطیل نکرده و نگه داشته و فعّالان را در خدمتِ حرکتِ جهادی و مبارزه‌ی‌ با کرونا سازمان‌دهی کرده. اینها البتّه گزارشهای محدودی است که بنده حالا علی‌العجاله در اختیار داشتم؛ ولیکن صدها مورد شبیه این، بلکه هزارها مورد شبیه این در سرتاسر کشور به شکلهای گوناگون وجود دارد که من به بعضی از اینها هم در صحبت قبلی(۱۲) اشاره کرده‌ام. این مهم است که توجّه کنیم اینها نشانه‌ی عمق فرهنگ اسلامی و رسوخ فرهنگ اسلامی در مردم ما است، در دل مردم ما است. بر خلاف خواسته و ادّعای کسانی که بخصوص در این یکی دو دهه‌ی اخیر متأسّفانه تلاش کردند که فرهنگ ایرانی تحقیر  کنند، فرهنگ اسلامی ـ ایرانی را تحقیر کنند، برای اینکه مردم را متوجّه فرهنگ غربی و سبک زندگی غربی بکنند، خوشبختانه این احساس تفکّر اسلامی و فرهنگ اسلامی و زنجیره‌ی ارزشهای اسلامی در مردم بسیار احساس قوی و راسخی است.

 متقابلاً، فرهنگ و تمدّن غربی هم محصول خودش را نشان داد؛ آنچه در کشورهای غربی، در اروپا و آمریکا اتّفاق افتاد -که خب بعضی از آنها را تلویزیون ما گفت، لکن بعضی از آنها هم در تلویزیون گفته نمیشود و اطّلاعاتی است که به ما میرسد و ما میدانیم- محصول تربیت خود را نشان داد. یک دولتی ماسکِ متعلّق به یک دولت دیگر را، دستکشِ متعلّق به یک دولت دیگر را سرِ راه مصادره کند و به طرف خودش ببرد که این در مورد چند دولت در اروپا و در آمریکا اتّفاق افتاد. یا مردم هر روز در ظرف مدّت کوتاهی، در ظرف یک ساعت یا دو ساعت فروشگاه‌ها را تخلیه کنند، حرص بزنند برای خرید بیشتر که بروند یخچالها و فریزرهای خانه‌ی خودشان را پُر کنند و دکّانها خالی بشود که قفسه‌های خالی را در تلویزیون‌های دنیا نشان دادند، و تلویزیون ما هم از آنها نقل کرد؛ یا کسانی برای چند دستمال توالت به جان هم بیفتند، یا کسانی برای خرید اسلحه صف بکشند، نشان داد که مردم صف کشیده‌اند بروند اسلحه بخرند، چون احساس خطر میکنند در این ایّام که باید اسلحه داشته باشند؛ یا برای بیمارها اولویّت قائل بشوند، بیمار پیر را معالجه نکنند؛ میگوید لزومی ندارد ما زحمت بکشیم و با این محدودیّت، بیمار پیر و از کارافتاده و دچار مشکلات اساسی را معالجه کنیم؛ اینها حوادثی است که در آنجا اتّفاق افتاده. بعضی‌ها از ترس کرونا خودکشی کرده‌اند، از ترس مرگ خودکشی کرده‌اند؛ اینها رفتارهایی است که برخی از ملّتهای غربی از خودشان نشان داده‌اند. این البتّه نتیجه‌ی منطقی و طبیعی فلسفه‌ی حاکم بر تمدّن غربی است؛ [یعنی] فلسفه‌ی فردگرایی، فلسفه‌ی مادّیگری‌، فلسفه‌های غالباً بی‌خدایی که اگر اعتقادی هم به خدا هست، آن اعتقاد توحیدی صحیحِ عمیقِ معرفت‌زا نیست. این هم یک مسئله است.

 من اینجا این را هم عرض بکنم که یکی از سناتورهای غربی در همین چند روز گفته بود که غربِ وحشی زنده شده؛ این حرف آنها است. وقتی که ما میگوییم در غرب یک روح وحشی‌گری وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلن‌زده و کراوات‌بسته‌اش منافاتی ندارد، بعضی‌ها تعجّب میکنند و انکار میکنند؛ این را حالا خودشان میگویند که این، نماد زنده شدن غربِ وحشی است.

 یک بُعد دیگری که در مورد این حادثه وجود دارد، رفتار عمومی ملّت عزیز ما است در به کار بستن توصیه‌ها که انسان واقعاً مشاهده میکند مردم آنچه را ستاد ملّی مبارزه [با کرونا] به صورت قاطع بیان میکند عمل میکنند. بله، ممکن است یک وقتی یک چیزی را به صورت مردّد بیان کنند، مردم به این نتیجه نرسند که باید این کار را کرد، امّا آنجایی که به صورت قاطع مطلبی گفته میشود و احساس میکنند که این کار باید انجام بگیرد، مردم با مصوّبات مسئولین همراهی میکنند؛ یک نمونه‌اش روز سیزدهم فروردینِ امسال بود؛ انسان باور نمیکرد که مردم سیزده‌بِدر را تعطیل کنند امّا تعطیل کردند؛ مردم سیزده‌بِدر نرفتند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که مردم به معنای واقعی کلمه یک نظم عمومی را در مواجهه‌ی با این حادثه پذیرفته‌اند که البتّه باید ادامه پیدا کند؛ این نظم عمومی بایستی وجود داشته باشد، باید تصمیم‌های ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] -که در این زمینه، مسئول درجه‌ی اوّل است- جدّی گرفته بشود و بر طبق آنها  عمل بشود.

 یک بُعد دیگر در این قضیه این است که البتّه امروز کرونا برای بشریّت یک مشکل بزرگ و یک ابتلای بزرگ و خطرناکی است که به آنها رو آورده، لکن این مشکل در مقایسه‌ی با بسیاری از مشکلات، مشکل کوچکی به حساب می‌آید؛ ما مشکلات فراوانی را در دنیا و در کشور خودمان مشاهده کرده‌ایم و داشته‌ایم که از این حادثه کمتر نبود، بلکه بیشتر بود؛ از جمله، [اینکه] درست در ۳۲ سال قبل از این، در همین ایّامی که کرونا به منطقه‌ی ما وارد شد، هواپیماهای صدّام موادّ شیمیایی را در یک بخشهایی ریختند و هزاران نفر از مردمِ ما و مردمِ خودشان را  با گاز خردل و مانند اینها کشتند؛ این اتّفاق افتاد. البتّه همه‌ی قدرتهای دنیا هم آن روز از صدّام حمایت میکردند، به او کمک میکردند؛ بعضی از همین کشورهای متمدّن و مترقّی -[البتّه] در ادّعا- موادّ شیمیایی را به او دادند، سلاح شیمیایی را در اختیار او گذاشتند و تا امروز هم اَحدی از آنها حساب پس نداده، جواب نداده که چرا این جنایت را اینها انجام دادند. و آن جنایت‌کار، [یعنی] صدّام، با مردمِ ما این جور عمل کرد، با مردمِ خودش در حلبچه هم همین جور عمل کرد؛ به خاطر اینکه احساس کرده بود که ممکن است مردم حلبچه با رزمندگان جمهوری اسلامی همکاری داشته باشند، آنجا هم [موادّ شیمیایی] ریخت و مردم را در کوچه و خیابان به کام مرگ کشاند؛ اینها هست.

 در جنگهای بزرگ دنیا، در دو جنگ جهانی میلیون‌ها نفر کشته شدند؛ حالا در قضیّه‌ی کرونا گفته میشود که مثلاً تا حالا یک میلیون و خرده‌ای در سطح دنیا مبتلا(۱۳) شده‌اند. در جنگ اوّل و دوّم [جهانی] که با فاصله‌ی حدود بیست سال در اروپا اتّفاق افتاد، چندین میلیون [نفر] -حالا الان دقیق یادم نیست، امّا میدانم بیش از ده میلیون جمعیّت- به قتل رسیدند؛ در جنگ ویتنام که آمریکا به آنجا حمله کرد همین جور؛ و در جنگهای گوناگون دیگر. در همین اواخر به وسیله‌ی عوامل آمریکا، در حمله‌ی به عراق عدّه‌ی زیادی کشته شدند، به شهادت رسیدند؛ و امثال اینها فراوان اتّفاق افتاده. پس ما وقتی که راجع به این قضیّه فکر میکنیم از بقیّه‌ی حوادث مهمّی که در دنیا همواره وجود داشته نبایستی غفلت بکنیم و بدانیم که همین حالا هم میلیون‌ها انسان زیر فشار ظلم و ستم دشمن و دشمنی‌های دشمنان و قدرتمندان رنج میبرند؛ مردم در یمن، مردم در فلسطین و در بسیاری از نقاط دیگر جهان زیر فشار هستند. پس مسئله‌ی کرونا ما را از توطئه‌ی دشمنها غافل نکند، از توطئه‌ی استکبار غافل نکند؛ [چون] دشمنی استکبار هم با اصل نظام جمهوری اسلامی است. اینکه کسی خیال کند که ما دشمنی نکنیم تا با ما دشمنی نکنند، این نیست؛ اصل نظام جمهوری اسلامی، اصل مردم‌سالاری اسلامی از نظر آنها قابل قبول نیست، قابل فهم نیست و قابل تحمّل نیست. این هم یک نکته.

 ما عرض میکنیم که مسئولان در ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] به طور جدّی مشغول کارند و گزارشهایش به ما داده میشود و اطّلاع پیدا میکنیم. و برای برخی از قشرهای ضعیف هم فکرهایی کرده‌اند که من توصیه میکنم، تأکید میکنم که این برنامه‌هایی را که مسئولین دولتی برای برخی از قشرهای ضعیف در نظر گرفته‌اند، هر چه سریع‌تر، هر چه بیشتر، هر چه بهتر ان‌شاء‌الله به اجرا در بیاورند؛ لکن در کنار این، مردم هم وظیفه دارند. عدّه‌ای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگی‌شان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم: وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ‌ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ ... وَ اَحیَیتَنی‌ تَحتَ‌ ظِلِّک؛(۱۴) یعنی این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گسترده‌ای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطره‌ی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنه‌ها و جلوه‌هایی از جامعه‌ی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم که عرض کردیم، جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط و عدل است و جامعه‌ی عزّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی مواسات و برادری است؛ اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم، به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند.

 نکته‌ی آخری که عرض میکنم، این است که در غیاب جلسات عمومی ماه رمضان -که این جلسات عمومی، جلسات دعا، جلسات سخنرانی، جلسات توسّل، بسیار مغتنم بود و امسال علی‌القاعده محرومیم از این جلسات- از عبادت و تضرّع و خشوع در تنهایی غفلت نشود؛ ما میتوانیم در اتاق خودمان، در خلوت خودمان، در میان خانواده و فرزندان خودمان، همین معنا را، همین توجّه را، همین خشوع و خضوع را به وجود بیاوریم و البتّه در برنامه‌های تلویزیون مواردی هم پخش میشود که از آن هم میشود استفاده کرد و بایستی این کارها را انجام بدهیم.

 یک توصیه هم به مسئولین عرض میکنیم -هم مسئولین و هم فعّالان جوان در عرصه‌ی علم و فنّاوری- که دو چیز فراموش نشود: یکی مسئله‌ی جهش تولید است که این حیاتی است برای کشور و ما بایستی به هر قیمتی که هست، مسئله‌ی تولید را دنبال کنیم و به معنای واقعی کلمه جهش برای تولید به وجود بیاوریم؛ یکی هم مسئله‌ی ساخت ‌و ساز و کار آزمایشگاهی و تولید نیازهای فراوانی است که جوانها در بخشهای آزمایشگاهی این را ان‌شاءالله دنبال میکنند.

 از خداوند متعال سعادت ملّت ایران را مسئلت میکنیم؛ خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند، ارواح طیّبه‌ی شهیدان عزیز را با پیغمبر محشور کند و ان‌شاءالله آنچه را آرزوهای بزرگ ملّت ایران است، تحقّق ببخشد و فرج ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را ان‌شاء‌الله نزدیک کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته


۱) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶

۲) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱

۳) مذاهب، فرقه‌ها

۴) بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۶

۵) بحارالانوار، ج۵۰، ص ۳۱۸

۶) تحف‌العقول، ص ۴۰۳

۷) تحف‌العقول، ص ۱۰۶

۸) غیبة طوسی، ص ۴۵۹ 

۹) کافی، ج ۲، ص ۲۴۵

۱۰) سوره‌ی رعد، بخشی از آیه‌ی ۲۸

۱۱) اشاره معظّمٌ‌له به اعلام عمومی جهت دعای دسته‌جمعی در ساعت مقرّر در شب نیمه‌ی شعبان

۱۲) بیانات در سالروز مبعث پیامبر اکرم (۱۳۹۹/۱/۳)

۱۳) در سخنرانی تعبیر «کشته» به کار رفته بود که پس از اتمام پخش زنده‌ی بیانات، معظّمٌ‌له این مطلب را این گونه اصلاح فرمودند: «این مطلب که من گفتم یک میلیون نفر کشته شده‌اند، اشتباه بود. یک میلیون و خرده‌ای مبتلا شده‌اند؛ تعداد کسانی که از دنیا رفته‌اند در سطح دنیا خیلی کمتر از این است. یک میلیون [نفر] مبتلا شده‌اند تا حالا و تعدادی هم البتّه از دنیا رفته‌اند که از این مقدار کمتر است. من اشتباهاً گفتم یک میلیون [نفر] از دنیا رفته‌اند و یا مثلاً کشته شده‌اند.» لذا در متن بیانات تعبیر اصلاح شده جایگزین شد.

۱۴) مصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۸۲۹

بسم‌ الله الرحمن الرحیم الحمدلله‌ رب‌ العالمین‌ و صلی الله علی محمد و آله‌ الطاهرین

شام شهادت حضرت زینب کبراست با تدابیر امنیتی انسانی و ویروس منحوس کرونا مواجه هستیم به همین منوال منبر خودمان را در فضای مجازی برگزار که ان شاء الله مورد توجه حضرت قرار بگیرد.

از مهمترین قوانینی که حاکم هست در یک خانواده قانون وراثت هست که بر اساس این قانون تمام اوصاف والدین به فرزند بی چون و چرا بی کم و کاست منتقل میشود و همه ی انسانها تحت تاثیر این قانون قرار می گیرند.
14قرن پیش پیامبر در یک حادثه جالب این موضوع را مطرح کرد: 
از زن و شوهری سفیدپوست، فرزندی بدنیا می آید سیاه پوست. هر کسی باشد فکر می کند از خانم خطایی سر زده، شوهر با اینکه اعتماد به همسر دارد که با عفت است و با حیا می آید محضر پیغمبر یا رسول الله من و همسرم سفید پوستیم اما فرزندی به دنیا آمده سیاه پوست.
پیامبر می فرماید این طفل فرزند تو از نطفه ی توست در نطفه همه انسان‏‌ها یک عنصرى هست به نام عِرق، فرمودند: هذَا نَزِعَهُ عِرْقٍ خیلی جالب است که دانشمندان عالم هم به ژن تعبیرش کردند.
این عرق خصلت گذشتگان هست که به بچه های نسل بعد منتقل می شود قطعاً یکی اجداد تو یا همسرت، پوستشان سیاه بود که این سیاهى منتقل شده به فرزندت. 
اگر وارد اقیانوس بی انتهای قرآن بشویم این جریان وجود دارد ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ‏ از ابراهیم (ع) اوصافش به اسماعیل (ع) منتقل شده و از اسماعیل (ع) نیز این اوصاف به نسلش، و از نسلش، به پیغمبر (ص) و از پیغمبر به ائمه طاهرین.
حالا شما این قانون وراثت را بر زینب کبری سلام الله علیها پیاده سازی کنید.زینب کبرى (س) بر اساس این قانون، چهار شخصیت و چهار خزینه از خزائن با ارزش الهی را دارد؛ 
خزینه اول، وجود مبارک امیرمؤمنان، خزینه دوم، وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره که پروردگار عالم، از وجود مبارک امیرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س)، در یک آیه به دو دریا تعبیر کرده است مرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلتَقیِانِ دریایى که اول دارد، ولى‏ آخر ندارد و در آیه ی دیگر می فرمایدیَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ‏ که از این دو دریا لؤلؤ و مرجان ظهور مى‏کند.
با این پدر و مادر فرزندی متولد می شود بنام زینب که او هم شریک این پدر و مادر است اول دارد ولی آخر ندارد.
دو خزینه دیگر یکى وجود مبارک رسول خدا یکى هم خدیجه کبرى (س) که پدر و مادر حضرت صدیقه طاهره هستند.
از این سلسله می شود یک دختر بنام زینب که وقتی به دنیا می آید قنداقه اش به دست پیامبر، پیامبر می فرماید هر کسی برای این دختر گریه کند، گریه اش مساویست با گریه ی بر حسن و حسین. نفرمودند ثواب گریه مساوى گریه بر اباعبدالله (ع) است، بلکه فرمودند گریه بر او، مساوى است با گریه بر دو امام معصوم. 
یعنی شما ببینید روایت است چشمی که در دنیا برای حسنم گریه کند در قیامت گریان نخواهد شد برای حسینم گریه کند سبب شفاعت می شود همین ویژگی در گریه برای زینب کبراست. این دو گریه را اگر در یک کف ترازو و گریه بر زینب کبرى (س) را در یک کف دیگر، با هم مساوى مى‏شود. چه خصلتی دارد این بانوی معظمه فقط خداوند می داند و معصومین.

السلام علیک یا بنتِ امیرالمومنین

همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا‌ ماندم‌ ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی
ببین‌ بعد از تو تنها ماندم‌ ای دوست

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند وقتی زینب بدنیا آمد مادر قنداقه را بدست پیامبر داد پیامبر تبریک گفت نکته بگویم‌ هر قنداقی از اهلبیت به دست‌ پیامبر می رسید  چشم‌ باز می کرد الا زینب که دست پیامبر بود چشم‌ باز نکرد.
تنها زمانی چشم باز کرد که قنداقه را بدست‌ برادرش‌ حسین دادند...
تصور کنید یا بار چشم زینب برای صورت برادر باز شد یک بار هم چشم‌ حسین برای صورت خواهر آن هم زمانی که سر حسین بر نیزه در مجلس یزید، وقتی سر به کنار زینب می رسد نقل می کنند اشک از چشمان حسین جاری...
گیسو بدست‌ باد رها کردنت‌ بس است
اینگونه‌ ای ستاره ی من دیدنت‌ بس است
راست‌ به روی نیزه ولی بی تعادل است
یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است
علی لعنه الله علی القوم‌ الظالمین

بسم الله الرحمن الرحیم والعاقبة للمتقین

۱.برنامه ی خداوند طوری طراحی شده که اولا باید دختری در جامعه عرب‌ آن زمان بدنیا بیاید که تمام تفکرات سوء اعراب را در مورد دختران از بین ببرد.
انا اعطیناک الکوثر
ثانیا باید دختری بدنیا بیاید که یکی از مصادیق الیوم‌ اکملت‌ لکم‌ دینکم‌ و اتممت‌ علیکم‌ نعمتی باشد یعنی هم کامل کننده‌ نبوت‌ باشد و هم پایه گذار مساله امامت.
۲.زمانی که پیامبر در معراج بود خداوند به پیامبر می فرماید فرزندی داری اسمش‌ را فاطمه گذاشتیم.
نکته:یکی از سنت های فراموش شده و ناگفته‌ اینجاست که از وظائف والدین است در زمان وضع حمل و بعد از تشخیص جنسیت برای فرزند نام‌ مشخص کنند حال می خواهد بدنیا بیاید یا خدای ناکرده بواسطه عارضه ای بر جنین یا مادر، مجبور به سقط بشوند.
۳.پیامبر به خدیجه بشارت دادند خداوند فرزند دختر به تو عنایت می کند.
۴.ما داریم که مادر بواسطه مادری با فرزند در رحم صحبت می کند درد دل می کند اما ندیده ایم که طفل در رحم با مادر صحبت کند. خدیجه فرمود یا رسول الله با فرزند در رحم خودم و مرا دعوت‌ به صبر می کند.


سخنرانی حجت الاسلام حسینی تبار در تاریخ 25-11-1398 در مسجد جامع زرندین سفلی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم مصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

یکی از مباحثی‌ که خیلی برای شیعه‌ مهم است‌ بحث‌ فاطمیه است چون‌ هم هویت‌ و شناسنامه شیعه است‌ هم ارزش‌ واقعی شیعه‌ وابسته‌ ی به آن‌ است یعنی اگر مخدوش‌ بشود‌ شیعه‌ استحاله‌ خواهد شد.

شاید سوال‌ مطرح‌ بشود فاطمیه‌ بحث اسلام است‌ چرا اسلام از بین نمی رود ولی شیعه از بین‌ می رود؟!

جوابش اینست‌ که بین‌ هویت‌ اسلام‌ و هویت‌ شیعه‌ فرق‌ است. هویت اسلام اعم‌ از دو مذهب‌ است‌ شیعه‌ و سنی.

ولی هویت‌ شیعه بسته به چند مساله است که اگر غدیر اتفاق نمی افتاد و علی معرفی نمی شد، ثقیفه‌ اتفاق نمی افتاد و علی سکوت نمی کرد، هتک حرمت‌ اتفاق نمی افتاد و صبر نمی کرد هم اسلام خواه یا ناخواه از بین می رفت هم اسمی از شیعه نبود. چون شیعه مدیون حضرت‌ زهراست.

بله شیعه نبود اگر فاطمیه نبود عاشورا نبود اگر فاطمیه نبود چون اتفاقات عاشورا نشات از  فاطمیه و کوچه های بنی هاشم است‌.

علامه‌ امینی با یکی از بزرگان‌ اهلسنت‌ مناظره‌ می کند به علامه می گوید علامه چرا برای حسین‌ دو ماه عزا می گیرید ولی بقیه اهلبیت‌ نه؟

فرمود مولوی بخاطر اینکه کلاهی که در فاطمیه سر ما رفت در عاشورا نخواهد رفت.

اینکه می گوییم‌ فاطمیه هویت شیعه است اینجاست که اگر کسی نداند اهل سنت‌ می گویند آهای تشیع‌ ما هم انجام شعائر دینی را قائلیم‌ در ایام موالید جشن‌ می گیریم در ایام‌ شهادات‌ عزا و مقتل می خوانیم.

اما جواب می دهیم بله در تعظیم شعائر با هم مشترکیم اما این‌ فرع دین‌ است‌ اصل دین دفاع است‌ چرا دفاعیه ندارید؟

 استاد ما می فرمود‌ با بزرگان‌ اهلسنت‌ عربستان به مناظره‌ دعوت شدیم‌ بحث‌ از غدیر و فاطمیه شد جوابی نداشتند.

نمی توانند‌ هم جواب بدهند چون‌ در کتاب خودشان‌ سند دارند آن هم اسناد قوی.

شبهه‌ بگویم‌ که وهابیت به جان شیعه بی مطالعه انداخته مثلا

فاطمه زهرا بمرگ طبیعی از دنیا رفته...

دفاع از فاطمه برای همه است‌. حضرت‌ زهرا فقط برای سادات نیست برای هر کسی که محبش‌ باشد هم هست این روایت است.

اگر بخواهیم جواب بگوییم‌ از خود کتب آنها و اسناد آنها جواب می گوییم...

کسی که بزرگ طبیعی بمیرد سقط جنین‌ دلیل بر مرگ طبیعی است؟

مسمار در دلیل بر مرگ طبیعی است؟

اینکه فاطمه زهرا پشت درب باشد لگد به  درب بزنند چهل مرد از روی درب‌ عبور کنند دلیل بر مرگ طبیعی است؟

اینهاست که حقانیت شیعه را می رساند و جوابی برای اهل سنت نیست‌ برای این سوالات که پا به فرار می گذارند

بله اگر فاطمیه و اتفاقات فاطمیه نبود نه محرم و صفر بود نه عزاداری های ما.


حسینیه روستای حاجی محله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین ثم الصلوة و السلام علی رسول الله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

و اما بعد قال الله تعالی اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون

عرائض در دو بخش کوتاه ان شاء الله مورد عنایت و توجه همگان قرار بگیرد.
بخش اول پیرامون قبل مرگ است:
یکی از مسائلی است که مخلوقات بخواهد یا نخواهد در سرنوشت آنهاست؛
کل نفس ذائقه‌ الموت ثم الیه ترجعون.

در آیه ی شریفه دو نکته وجود دارد:
نکته ی اول کل نفس است: یعنی تمام موجودات که صاحب نفس و دم و باز دم است انسان باشد حیوان باشد گیاه باشد.

نکته ی دوم الیه ترجعون است: یکی از عواملی که باعث می شود انسان از مردن بترسد اینست که نمی داند بعد از مرگ به کجا می رود اگر انسان بداند مرگ یعنی ملاقات با خدا هر لحظه بفکر مرگ است‌.
جبرئیل امین آمد محضر پیغمبر که حامل سلام از طرف خدا به حضرت زهرا بود. ابلاغ سلام را به پیامبر داشت و فرمود خداوند عرضه داشت هر دعایی که دخترت فاطمه داشته باشد اجابت می کنم.
پیامبر سخن خدا را عرضه داشت حضرت فرمودند‌ یا رسول الله دعایی‌ جز ملاقات با خدا ندارم.
انا لله و انا الیه راجعون ترس از مرگ بخاطر همین است چون یقین نداریم که مرگ یعنی ملاقات با خدا.

بخش دوم که اتمام عرائض باشد پیرامون قبر تا قیامت است‌ که روایت است وقتی انسان روح از بدنش خارج بشود پرونده اعمال انسان بسته می شود نه چیزی اضافه می شود نه چیزی کم ولی طبق روایاتی از پیامبر استثناءاتی نیز وجود دارد که فقط سه چیز به پرونده انسان اضافه می شود.
۱-صدقه‌ جاریه؛
خیرات و مبراتی که انسان در طول روز انجام می دهد صدقات مالی باشد، اذکار باشد یا قرائت قرآن باشد اموات را هم شریک خیرات کنیم.

ان‌ شاء الله اموات و گذشتگان در قیامت با پیامبر محشور بشود.
۹۸-۰۸-۰۹

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والعاقبة للمتقین

۱.امام رضا-علیه السلام-در نیشابور مهمان پیرزنی بودند در وقت خارج شدن از نیشابور از امام رضا-علیه السلام-سوال می کنند یابن رسول الله باز هم امکان زیارت فراهم است؟
فرمودند در دنیا نه ولی در آخرت ملاقات خواهیم کرد؛
۲.محبت اهل بیت هم در دنیا بدرد ما میخورد هم در آخرت؛
۳.امام رضا-علیه السلام-فرمودند هر چقدر در دنیا به زیارت من بیایید من هم سه جا به ملاقات شما خواهم آمد که یکی لحظه جان دادن است یکی در شب اول قبر است و یکی در قیامت و زمان حساب و کتاب؛
۴.اگر میخواهیم ارادات‌ و زیارات‌ ما قبول بشود از کسانی استفاده کنیم که نزد خداوند با آبرو‌ هستند خصوصا مادر چون اگر شیر پاک مادر در مجالس اهل بیت  نبود ما ارادت و محبتی نسبت به اهل بیت نداشتیم؛

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتقین

خیلی مواقع ما در مجالس تشیع ختم و ... شرکت می کنیم اما وقتی میخواهیم باین فکر کنیم که یه لحظه ای مرگ سراغ ما هم خواهد آمد بی قرار می شویم یا دنیا روی سر ما خراب می شود.
از خودمان باید بپرسیم که چرا آنقدر انقدر که از مرگ می ترسیم از زنده بودن و زندگی نمی ترسیم؟
علت اینکه از مرگ انسان می ترسد چند چیز است:

۱.نداشتن اعتقاد به معاد و آخرت و یا ضعف ایمان ما؛
اگر باور داشته باشیم دنیا زندان برای مومن است و آخرت بهشت ترسمان‌ کمتر می شود.

۲.دلبستگی به دنیا و اموال دنیا؛
تعلقات دنیایی برای انسان دلبستگی شدید ایجاد می کند که جدایی برای انسان سخت می شود.
آمد محضر رسول اکرم که من از مرگ می ترسم.
سوال فرمودند مال و ثروت دارید؟
عرض کرد بله.
فرمود بخاطر همین موضوع است چون دلبستگی به مال و ثروت داری

۳.دفترخوبیها‌ خالیست ولی دفتر بدیها پر است؛
اکثر بد جان دادنها بخاطر خطاهای‌ ما در زمان حیات است که امام معصوم می فرماید اگر بخاطر گناه انسان دچار بلا و بیماری نشد در زمان مرگ و بخاطر بدجان دادن از معاصی پاک خواهد شد.

۴.عدم اطلاع از حقیقت مرگ؛
حقیقت مرگ‌ در یک آیه ی شریفه است "انا لله و انا الیه راجعون"

بسم الله الرحمن الرحیم و العاقبة لاهل التقوی و الیقین

انسان اگر میخواهد در قیامت با پیامبر محشور بشود طبق روایت از نبی مکرم اسلام باید خصوصیات چند دسته را دارا باشد:

۱.از کسانی باشد که مهر و محبت پیامبر در دلش باشد؛
من احب‌ قوما حشر معهم: کسی که گروهی را دوست داشته باشد با آن گروه محشور می شود.

۲.از کسانی باشد که دارای حسن خلق باشد؛
اقربکم‌ منی مجلسا‌ یوم القیامه احسنکم‌ اخلاقا: کسیکه‌ اخلاقش نیکوتر است در قیامت‌ در همنشینی بمن نزدیکتر است.

۳.از کسانی باشد که زیاد بر پیامبر صلوات میفرستد؛
اولی الناس فی یوم‌ القیامه اکثرهم علی صلاه فی دار الدنیا: سزاوارترین‌ مردم بمن در روز قیامت کسی است که در دنیا بیشتر از همه بمن صلوات بفرستد.

۴.از کسانی باشد که در سلام کردن بخیل نباشد؛
اولی‌ الناس بالله و برسوله من بدا بالسلام:نزدیکترین مردم به خدا و پیامبر کسی است که در سلام کردن پیشی بگیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

طبق روایت امام صادق همه ی حدود ایمان حول محور هم هستند

اگر یکی جدا بشود ما بقی قبول نخواهد شد و مهمترین این ارکان ولایت پذیری است بدلیل اینکه1.شاه کلید مقبولیت ارکان دیگر است2.تمام ارکان در تحت الشعاع آن قرار دارند.

چنانچه کسی ولایت را معتقد نباشد در احکام شرعی ماست اگر ولایت معتقد نباشیم نماز درست نیست و شرط قبولی نماز ما شرط ولایت است و شرط قبولی اعمال شرط نماز است.

که امام باقر فرمودند ستون و ارکان اسلام 5 تاست و مهمترینش ولایت است که امام باقر در ادامه روایت فرمودند وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‌ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ مردم از این چهار رکن که نماز باشد زکات باشد روزه باشد حج باشد و ولایت چهار مورد اول را گرفتند ولی ولایت را قبول نکردند.

آمد سوال از امام سوال کرد که کدام از همه برتر است؟ فرمود ولایت چون ولایت کلید همه ی اینهاست و والی کلیددار دلیل و راهنماست یعنی امام معصوم راهنماست و اعمال دینی و شرعی بدون راهنما مورد قبول نخواهد بود.

مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود نماز بدلیل اینکه نماز ستون دین است. قال رسول الله ان الصلاة عمود الدین

مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود زکات بدلیل اینکه خداوند زکات را دوشادوش نماز قرار داد وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ

مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود حج بدلیل اینکه حج حق خداست و برای خداست وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا

مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود روزه

و در آخر باز هم از ولایت تاکید کردند فرمودند اگر کسی روزها روزه بگیرد از اموالش صدقه بدهد تمام عمرش حج بجا بیاورد ولی امر ولایت و ولی خدا را نشناسد تمام اعمال او از ثواب نه خبری هست نه اهل ایمان خواهد بود.


شب هفتم ماه صفر98/7/13

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

قال محمد بن علی علیه السلام:بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‌ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ

روایاتی از معصوم برای ما وارد شده که حکایت از این دارد که اسلام چند ستون دارد و اگر کسی معتقد بر این ستون ها پایه ها و ارکان باشد چه عملا چه قلبا می تواند مسلمان بودن خودش را به رخ همه بکشاند.

آمد محضور امام صادق گفت میخواهم با حدود و ایمان آشنا بشوم. فرمود حدود ایمان چند چیز است.

1.شهادت به کلمه ی توحید اشهد ان لااله الا الله که برنامه ی تمام انبیاء از آدم تا خاتم بود برای اینکه انسان را از چیزی که بودند به سمت خدا پرستی بکشانند انسان را از کفر به توحید برساند از امت بت پرست رفته تا گوساله پرست و ماه و خورشید پرست.

فکر نکنیم ما چون مسلمانیم همه ی ما واقعا اسلام داریم نه.انسان می تواند با دو مدل مشرک بشود مدل اول شرک جلی است یعنی علنا بی اعتقادی به خدا را بیان کند و مدل دیگر شرک خفی خدا را قبول دارد ولی در بعضی جاها حرفهای کفر آمیز می زند چیزیکه دارد را از آن خدا نداند این از دایره اسلام خارج نشده ولی در مرز کفر قرار دارد چه در داشتن ها باشد چه نداشتن ها.

2.شهادت به کلمه ی نبوت اشهد ان محمد رسول الله اعتقادش بر این باشد که انبیاء علی الخصوص پیامبر آخر الزمان از ناحیه خداوند آمده و تمام گفته هایش گفته های خداست 3.اقامه نماز 4.ادای زکات 5.گرفتن روزه 6.انجام حج 7.تولی 8.تبری 9.همنشینی با راستگویان

در بین همه ی اینها از همه مهمترین ولایت است.

ولایت یعنی اینکه اشهد ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله. اعتقادم بر این باشد که ائمه ولی ما هستند و واجب الاطاعه.

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین ثم الصلوة السلام علی باعث الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابالقاسم مصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین

حرکت امام حسین(ع)، قیام امام حسین(ع)، شهادت امام حسین(ع) تنها حرکتی غم انگیز و دردناکیست که تاریخ آن را الی یوم القیامه در دل خود جای داد.

مشابه مصبت امام حسین(ع) در تاریخ، میتوان به دو نفر دیگر هم اشاره کرد:

1-یحیی پیغمبر که بواسطه منع ازدواج عمو و برادرزاده سر از بدنش جدا شد؛
2-جرجیس پیامبر که بواسطه سجده نکردن به بت به فجیع ترین وضع ممکن کشته می شود که در تاریخ آمده است سه بار به شهادت رسید و خداوند او را زنده کرد.
این دو مصیبت را کنار مصیبت امام حسین(ع) بگذارید در بین این مصائب، مصیبت امام حسین(ع) در تاریخ ماندگار شد ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا و هر سال یادی از این مصیبت می شود.
دلیل ماندگاری این مصیبت چیست؟
دو دلیل دارد که یک دلیل بخاطر ضیق وقت بیان می شود:
1- مصیبت امام حسین(ع) اعظم مصائب یاد شده
شروع این جریان از امام سجاد(ع) با اولین خطبه اش و پاسخهای دندان شکن حضرت زینب به ابن زیاد در کوفه بود.
مقدمتاامام سجاد(ع) خطبه ای می خواند و اعظم مصیبت را اینطور بیان می کند:
ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی آنهایی که مرا میشناسند که می شناسند و من لم یعرفنی آنهایی که مرا نمیشناسند حالا بشناسند فانا علی بن الحسین من علی فرزند حسین هستم المذبوح بشط الفرات کسی که او را در کنار شط فرات ذبح کردند من غیر ذحل و لاترات بدون هیچ آزاری او را کشتند انا ابن من انتهک حریمه به حریمش هتک حرمت کردندو سلب نعیمه و انتهب ماله آرامشش را گرفتند و اموالش را به غارت بردند و سبی عیاله اهلبیتش را به اسارت بردند.
ایها الناس ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی؟ آیا هنوز نشناختید؟ شما کسانی بودید که به پدرم نامه نوشتید که حسین جان شما بیا ما از تو بیعت می کنیم.
اینجا سوال پیش میاید که چرا مصیبت حسین(ع) اعظم مصائب است؟ بخاطر چند دلیل:
1- جایگاه امام حسین(ع) که همه در مصیبتش عزادار بودند فما بکت علیهم السماء والارض
امام سجاد(ع) میفرماید آسمان چهل شبانه روز متوقف بود طلوع و غروبش با سرخی بود و زمین هم عزادار بود که هر ریگی از زمین بلند می شد زیرش خون بود
2- عیار مطلق آیه ی ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی بود یعنی معرفتش بخدا آنقدر زیاد بود که خود هیچ حتی فرزندانش را نیز فدای خدا کرد. جهاد فی سبیل الله یعنی این انفس مال بنون فدای دین خدا شوند.
3- آمد محضر امام صادق(ع) چرا مصیبت عاشورا عظیم تر از مصیبت دیگر اهل کساست؟
جواب فرمودند:وقتی پیامبر وفات کردند اهل کسا بودند و مردم دلشان خوش بود، وقتی فاطمه به شهادت رسید حضرت علی و حسنین بودند و مردم دلشان خوش بود، وقتی حضرت علی به شهادت میرسه حسنین بودند و مردم دلشان خوش بود، وقتی امام حسن به شهادت رسید امام حسین بود مردم دلشان خوش بود، وقتی امام حسین به شهادت رسید دست مردم به رسول الله قطع شد. سوال کردند پس امام سجاد چه؟ مردم دلشان به ایشان خوش نبود؟ فرمودند امام سجاد بود اما پیامبر را ملاقات نکرد. اما از فاطمه تا امام حسین که رسول الله را دیده بودند وقتی مردم به اینها نگاه می کرد یاد رسول الله می افتادند.
نمونه ای از اعظم مصائب اینها بود که بیان شد.
ان شاء الله همه ما جزء عزادارن واقعی اهلبیت عصمت و طهارت قرار بگیریم.


مکان: مسجد توفیق شهرستان نکا

بسم الله الرحمن ارحیم الحمدلله رب العالمین والعاقبة للمتقین

اواخر عمر امیرالمومنین‌ یکی از صحابی بنام صعصه بن‌ صوحان آمد منزل‌ حضرت،‌ امام مجتبی اجازه ملاقات ندادند. 

زمانی که حضرت‌ به هوش‌ آمدند فرمود صعصعه بن صوحان‌ در جمع ملاقات کنندگان است و سوال دارد
فرمود اجازه بدهید بیاید بشرط اینکه سوالش‌ کوتاه باشد.

آمد به بالین‌ حضرت‌ سوال پرسید: 
یا امیرالمومنین!
شما بالاترید‌ یا آدم‌ ابوالبشر؟
شما بالاترید‌ یا‌ نوح‌ نبی الله؟
شما بالاترید‌ یا ابراهیم‌ خلیل الله؟
شما‌ بالاترید‌ یا موسی کلیم‌ الله؟
شما بالاترید یا عیسی روح الله؟
 
فرمودند شایسته نیست‌ کسی از خودش تعریف کند ولی از این جهت که خداوند فرمود وَأَمّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ و چون سوال پرسیدی پاسخ‌ می دهم.

من از آدم‌ ابوالبشر با فضیلت‌ ترم چون برای آدم همه ی نعمات فراهم بود ولی خداوند او را از خوردن‌ گندم‌ منع‌ کرد ولی با این ممنوعیت بخاطر خوردن‌ گندم‌ از بهشت‌ رانده شد، در حالی که من از خوردن‌ گندم منع نشدم‌ ولی بدلیل اینکه دنیا را قابل توجه نمی دانم بخودم‌ سختی دادم‌ و هرگز در دنیا گندم‌ نخوردم.
تقوا در اولین‌ پاسخ‌ حضرت‌ نکته بزرگی است که هر کسی از دنیا و زیبایی های دنیا دور باشد بیشتر به پاکی نزدیکتر و از معصیت دور تر است.
 
من از نوح نبی با فضیلت‌ ترم چون‌ نوح‌ قوم‌ خود را به یکتا پرستی دعوت‌ کرد 
ولی اطاعت ندید قوم‌ خود را نفرین‌ کرد
بعد از پیامبر، این امت صدمات‌ زیادی به من وارد کردند ولی صبر کردم‌ و لب‌ به نفرین‌ باز نکردم.
صبر در دومین‌ پاسخ‌ هم نکته ی خیلی مهمی است که ما براحتی از آن عبور می کنیم‌.
در خطبه شقشقیه فرمودند صبر کردم در حالی که در چشمم خار و در گلویم استخوانی بود.
یکی از خصائص‌ ایمان‌ صبر است که به ما یاد می دهند.

من از ابراهیم با فضیلت ترم‌ چون‌ در کتاب وحی آمده است که ابراهیم خلیل به خداوند فرمود رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی می خواهم زنده کردن‌ مردگان را ببینم
قالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن؟ خداوند فرمود ایمان نداری؟
ْ قالَ بَلی وَلکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی جواب داد ایمان دارم ولی می خواهم به یقین‌ برسم و قلبم آرام بشود.
اما من انقدر به حداوند یقین دارم که اگر برای من کشف حجاب هم بشود، پرده های غیب بالا برود ایمان من همان است بیشتر نخواهد شد.
علو درجات به درجه ی یقین‌ است حضرت‌ به مرحله ی حق الیقین‌ رسیدند که می فرماید چیزی اضافه نمی شود یعنی ایمانش نیاز به نشانه و علامت و معجزه ندارد.

من از موسی کلیم الله بافضیلت‌ ترم‌ چون طبق آیه ی وحی بعد از قتلی که موسی توسط موسی انجام شد بخداوند عالم‌ فرمود رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً من مرتکب‌ قتل‌ نفس شدم
 فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُون می ترسم مرا به قتل برسانند
وَأَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی برادرم‌ هارون‌ که در سخنوری فصیح‌ است همراهم باشد
إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِی می ترسم مرا تکذیب نمایند اما موقعی که پیامبر خدا به من مأموریت داد تا به مکه بروم، آیات اول سوره توبه را در بالای بام کعبه بر کفار قریش قرائت کنم و بعد از قرائت‌ جنگی صورت‌ گرفت‌ که بستگانم که از کفار قریش بودند ‌در این جنگ کشتم‌ ترسی از خود نشان‌ ندادم.
توکل یکی دیگر از خصلتهای مومن است که امیرالمومنین به آن‌ اشاره می کند یعنی کار برای خدا باشد بقیه اش با خداست.
فرمود موسی به برادرش هارون اعتماد داشت، ولی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به طور کامل به خدای بزرگ توکل و اعتماد نمود.

من از عیسی با فضیلت ترم‌ چون‌ زمانی که مریم موقع وضع‌ حمل به بیت المقدس آمد تا عیسی را در مسجد بیت‌ المقدس بدنیا‌ بیاورد خداوند وحی فرستاد یا مریم‌ مسجد جایگاه‌ عبادت‌ است‌ نه جایگاه ولایت و از بیت‌ المقدس خارج‌ شد وعیسی در بیابان متولد شد. اما وقتی مادر من فاطمه بنت اسد درد زاییدن گرفت در وسط کعبه به مستجار کعبه متوسل شد و گفت: بارالها بحق این خانه کعبه و بحق کسی

که این خانه را بنا نهاده است، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان. در همان وقت دیوار کعبه شکافته شد من در همان خانه کعبه متولد شدم.
چون مکه بر بیت المقدس برتری دارد مریم از وضع حمل عیسی در بیت المقدس که پائین تر از مکه است نهی شد ولی مادرم  برای وضع حمل به مکانی برتر از بیت المقدس دعوت شد، 

نقل نموده اند: فضائلی که برای علی ابن ابی طالب(علیه السلام) آمده برای هیچ یک از صحابه نیامده است.


مسجد امام رضا علیه السلام - مسجد موسی بن جعفر علیه السلام شهرستان نکا