بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
امام صادق می فرمایند: شیعیان ما از ما صابرتر هستند چون بدون اینکه فلسفه رو بدونن چون ما گفتیم و چون خداوند فرموده صبر می کنند این صبر یعنی لذت صرف باور بر تکلیف نیست که چون خداوند امر کرده انجام بدهند چون نهی کرده ترک کنند چون می دانند مصلحتی در کار است انجام می دهند.
مثلا روزه مثلا نماز مثلا زکات
علم پزشکی اثبات کرده کسی گرسنگی بکشد چند بیماری جلوی پیشرفتش گرفته می شود و اسلام گفته بهترین گرسنگی روزه است.
علم پزشکی اثبات کرده در نماز حرکات ورزشی بر اندام نمازگذار ایجاد می شود که جلوی پیشرفت بعضی بیماریهای عضلانی گرفته می شود مثلا یکی اینکه اگر کسی سر درد دارد سر به خاک بگذارد سر دردش بهتر می شود همه ای اینها در نماز است
اگر کسی عبادت را صرف تکلیف بدون لذت بدون محبت نسبت به خدا ببیند نتیجه اش 3 اتفاق است
یکی رفع تکلیف اتفاق می افتد نماز می خوانم تند تند معلوم نیست در عبارت چه می گویم نماز می خواند آخر وقت که قضا شده روزه می گیرم با دروغ و غیبت و ... خمس و زکات می دهم با مالی که درش حرام است
یکی فرار از تکلیف اتفاق می افتد
چون خدا تکلیف قرار داده برای من سخت است من انجام نمی دهم
نماز چون مریض هستم نمی خوانم با اینکه روایت فرموده اگر نماز قبول نشود هیچ عبادتی قبول نمی شود
اگر انسان عذر دارد نمی تواند روزه بگیرد نباید بگیرد اگر مستطیع نیست نباید به حج برود اگر مال ندارد نباید انفاق کند اما وقتی به نماز می رسد می فرماید به هیچ وجه ترک نکنید اگر نمی توانید بایستید نشسته بخوانید اگر نمی توانید درازکشیده بخوانید.
در روایت است تمام عبادات با شرائط می توانید انجام ندهید اما نماز تنها عبادتی است که در هر شرایط باید انجام بشود
یکی توقع در تکلیف اتفاق می افتد من عبادت و بندگی می کنم برای رسیدن به نعمات چون خداوند فرموده اگر انجام بدهید من وعده آرامش و بهشتش می دهم به شما و انجام ندهید عذاب منتظر شماست وعده ی خدا توقع بوجود می آورد من با خدا معامله می کنم خدایا تو فرمان دادی من انجام دادم حالا نوبت توست مشکلی پیش آمده تو جبران کن. عبادت معامله است قرار نیست معامله ای باشد که من هرچه می گویم انجام بشود سود هم من تعیین کنم تعیین سود با خداست
مکان مسجد شهید بهشتی نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
اگر خداوند بخواهد بهشت را به کسی نشان بدهد از اعمال ما از رفتار خداوند تعریف می کند تعریفش اینطوریست که می فرماید ابا عبدالله الحسین از اعمال ما تعریف می کند فاطمه زهرا از اعمال ما تعریف می کند چه عبادتی داشتید چه روزه ای می گرفتید.
وقتی از اعمال تعریف بشود و خداوند خلاصه اعمال را در صبر تعریف می کند این می شود که خداوند می گوید قربان بنده ای بشوم که در انجام تمام عبادات صبور بوده در اوج خستگی کشاورز در زمین کشاورزی خودش باغدار در باغ خودش کاسب در مغازه خودش با تمام خستگی هایی که در بدن دارد وقتی اذان می شود می ایستد نماز می خواند می داند خسته است اما نماز می خواند.
یک نکته است اینکه بنده عبادت را تکلیف نمی بیند با اینکه تکلیف است واجب است ما نمی خواهیم تکلیف بودن را زیر سوال ببریم و نفی کنیم ما از یک نگاه دیگر بیان می کنیم عابد تکلیف تنها نمی بیند که انجام بدهد تا مسئولیتی از گردنش ساقط بشود از روی علاقه و محبت به خداوند عبادت می کند.
این نکته قابل توجه است
در روایت است از امام صادق که عبد خدا را سه جور عبادت می کند
یک عبادت برای رسیدن به بهشت است یک عبادت برای فرار از عذاب است
طبق روایت این دو عبادت زیاد بدرد نمی خورد.
امیرالمومنین فرمودند من خدا را نه بخاطر بهشت رفتنش عبادت می کنم نه بخاطر فرار از جهنمش
درست است اعتقاد دارد که خداوند هم بهشت دارد هم عذاب در آیات متعدد وعده های خداوند هم بیان شده هم وعده بهشت هم وعده عذاب ولی با تمام اعتقاداتش این را نمی بیند فقط خدا را می بیند امیرالمومنین فرمودند من خدا را فقط بخاطر خدا بودنش بخاطر علاقه ای که به خدا دارم عبادت می کنم و امام صادق فرمودند سومین گروه کسانی هستند که خدا را بخاطر خودش عبادت می کنند.
ما هم در نمازهامان تجدید کنیم نمازهایمان را با اینکه واجب است و به نیت واجب می خوانیم ولی برای خدا بخوانیم عبادت شیرین تر می شود.
خلاصه بحث امشب اگر انسان می خواهد برای خداوند عالم خودنمایی کند با انجام اعمال حسنه است و بالاترین عمل حسنه و راس آنها صبر است
مکان مسجد شهید بهشتی نکا
بحثم را با دو نکته شروع کنم
نکته اول اینکه یکی از بزرگترین ویژگی های مهم عاشورا حضور و مشارکت بانوان آل الله بود که باعث شد قیام عاشورا جاودان بماند اگر ما برنامه امام حسین را به دو نیم تقسیم کنیم باید بگوئیم حرکت سیدالشهدا یک قیام رفت و برگشتی بود یعنی حرکت امام حسین در دو مسیر جریان داشت یک مسیر مدینه تا کربلا بود که با مردانشان به شهادت ختم شد مسیر دوم حرکت اسرا بود از کربلا تا شام و از شام به مدینه که با حرکت بانوان به استقامت ختم شد.
امشب شب پنجم ماه صفر منتسب است به شهادت حضرت رقیه خانمی که بعد از آزادی اسرای کربلا همین خانم با بودنش و دفنش در شام دودمان یزیدیان را به باد داد.
نکته دوم در ایام عزای حسینی، شبهاتی مطرح می شود که هر کدام نیاز به تحلیل دارد. از جمله شبهاتی که مطرح شده وجود دختری خردسال بنام «رقیه» در واقعه کربلاست.
1.نامش در هیچ کتابی نیامده است:
رسم اعراب است وقتی صاحب فرزند می شوند دو اسم برای او قرار می دهند در کنار اسم اصلی اسم مستعار هم می گیرند که همان لقب و کنیه است رقیه کنیه و لقب این دختر است اسم اصلی ایشان فاطمه صغری است. اگر می گوئید اسم نیامده امام فرمودند اگر دختر داشته باشم اسمش را فاطمه می گذارم اگر پسر داشته باشم اسمش را علی اما در کتب مختلف می بینیم هر دو اسم هم بیان شده 50سند در اثبات این مساله نوشتند ولی ما از دو سه کتاب مطلب بیان می کنیم
1.مَعالِی السّبْطَیْن فی أحْوالِ السّبْطَیْنِ الاِمامَیْن الحَسَن و الحُسَیْن که کتاب مقتل هم هست و کتاب ضعیف استکانت للحسین(ع) بنت صغیره ....تسمی رقیه تعبیر تسمی رقیه همانست که گفتیم«رقیه» نام اصلی نیست کنیه و لقب است.
2و3.مقتل الحسین و احقاق الحق در مورد وداع آخر امام حسین با اهل حرم می نویسندثُم نادی یا اُم کُلثومَ، وَ یا سَکینهُ، و یا رقیه، وَ یا عاتِکَهُ وَیا زینب، یا أهلَ بَیتى علیکنّ مِنّى السَّلامُ ما با این سه کتاب اینکه اسم رقیه نیست را رد می کنیم
2.حضرت رقیه حرمش در شام نیست
جواب این شبهه را با یک مثال عرض کنم چند سال پیش شایعه ای اتفاق افتاد فلان درخت بخاطر عزای حسینی خون گریه می کند در نکای خودمان حتی در گلزار شهدای روستا هم بود حتما یادتان است مخصوصا خانم ها درخت را دخیل بستید دورش می نشستید زیارت عاشورا می خواندید روضه خوانی می کردید گریه می کردید مریض میاوردید که درخت شفا بدهد...بدون اینکه فکر کنیم درخت نه خداست نه پیغمبر است نه امام است نه امام زاده ولی خدا... سوال چرا دور این درخت کسی ضریح درست نکرد چرا ما مثل امامزاده ها برای یا ندرخت اتاقک و بارگاه درست نکردیم؟ چون آخر متوجه شدند خون نبود شیره های درخت بود چه شد این یک شایعه بود و خرافات که درخت در عزای امام حسین عزادارست.
بعضی ها می گویند زیارتگاهی که در سوریه است آن برای حضرت رقیه نیست ما هم می گوئیم چشم اما بیائیم عقلی از کتاب هم نمی خواهم بیان کنم ما مثال درخت رو زدیم وقتی به این نتیجه رسیدیم که درخت شفابخش نیست نه مریض را شفا می دهد نه دردی را دوا می کند یک جایگزین برایش گذاشتیم و آن اول امامزاده دوم شهدا سوم اولیاء اللهی که در این مزار دفن هستند بعد اموات ما از آنها خواستیم بعضی ها گرفتند بعضی ها هنوز نگرفتند وقتی من بیایم بگویم اینجا مزار رقیه بنت الحسین نیست بگویم زیارتگاه چه کسی است؟
شما هرکجای عالم بروی بگوئی زیارتگاه رقیه بیت الحسین کجاست می گویند سوریه بروی سوریه یک تاکسی دربست بگیری بگوئی مرا ببر زیارتگاه رقیه بنت الحسین می برند همانجا که منتسب است به ایشان
از سال61که ایشان به شهادت رسید همینجا خرابه بود کسانی که به سوریه رفتند کاروان به آنها هم گفتند و دیدند در کنار حرم این دختر خانم کاخ یزید است شکوهی که این بارگاه دارد را که قبلا خرابه بود شما تصور کنید با شکوهی که قبلا کاخ بود الان خرابه شد اگر شما قائل به این هستید که حرم حضرت رقیه خرافات است برای خودتان سوال نشد که امکان ندارد خداوند به این خرافه که حرم حضرت رقیه باشد این همه جلالت و عظمت و کرامت عنایت کند مصداق آیه شریفه تعز من تشا و تذل من تشا در همه حال امکان دارد کاخ یزید با آن همه عظمت شد خرابه آن خرابه با آن همه خفت و خاری شد بارگاه.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
همه می دانید امام باقر 4ساله بودند که حادثه کربلا را دیدند چهل منزل از کربلا به کوفه و شام، آمدند در شام مورخین نوشتند اهل بیت در مجلس یزید هر چه یزید می گوید حضرت زینب امام سجاد جواب می دهند یزید عصبانی می شود امام سجاد جواب می دهد می گوید چرا من با تو حرف می زنم حضرت زینب جواب می دهد می گوید چرا من با تو حرف می زنم.
در اطراف یزید مشاوران نشسته بودند، یک مشورتی کرد به نظر شما من چه کنم با اینها؟! کوچک و بزرگشان بمن جواب می دهند.
مشاوران بالاتفاق گفتند ناراحت نباشید، مسئله ی مهمی نیست، ما 72نفر را در کربلا کشتیم، شما فقط یک دستور صادر کنید 84 زن و بچه را هم در شام می کشیم،یزید دستور قتل می دهد از اهل منبر همه شنیدید.
اما یک مساله تازگی دارد امام باقر در این سن اولین قیام خودشان را شروع کردند 2نکته فرمودند.
نکته اول یزید تو شبیه فرعون در قرآن هستی و مشاوران تو هم حکم مشاوران فرعون را دارند زمانی که موسی و هارون برای خدامحوری کردن جامعه به کاخ فرعون آمدند فرعون یک مشورتی با مشاوران گرفت که أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی موسی و هارون خدایی من را زیر سوال بردند مشاوران هم بالتفاق گفتند قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِین فرعون این مساله ای نیست اینها ساحر هستند معجزات موسی از ید بیضا و عصا هم سحر است یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَاحِرٍ ما یک فراخوان می زنیم ساحران شهرهای مختلف جمع شوند سحر موسی را باطل می کنیم.
نکته دوم بین مشاوران تو مشاوران فرعون دو فرق است فرق اول اینکه یزید! در مجلس فرعون یک نفر هم نگفت که موسی را به قتل برسان، هارون را به قتل برسان، همه گفتند قَالُوا أَرْجِهْ مهلت بده، ولی مشاوران تو همگی بالاتفاق فرمان به قتل ما دادند فرق دوم اینکه مشاورین فرعون هر بدی که داشتند حرام زاده نبودند، ولی مشاوران تو حرام زادگان هستند آیه قرآنست قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ کسانی که ادعای پاکی می کردند ادعای مومن بودن می کردند انبیاء را کشتند اهلبیت انبیاء را کشتند.
فرمود پیغمبران را پیغمبرزادگان را جز حرام زاده ها فرمان قتل نمی دهند و نمی کشند اینها نسل پیامبر هستند در زیارت عاشوراست اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ حضرت امام صادق علیه السلام مىفرمایند: دشمنان اهلبیت سه علامت دارند که یک علامتش ولدالزنا بودن است
همه کسانى که به نوعى در قتل امام حسین علیه السلام شریک بوده اند ولد الزنا بوده اند.
کسی که بتواند محبوب دل امام و خداوند بشود و محبت این عزیزان را بدست بیاورد نه تنها در دنیا بلکه فردای قیامت به بالاترین جایگاه و درجه دست پیدا می کند.
درکربلا جون غلام سیاه سیدالشهدا که امام باقر از پدرشان روایت فرمودند: هنگامی که مردم برای دفن شهداء حاضر شدند، جسد جون را بعد از ده روز یافتند که بوی مشک به مشام میرسید
شهید حمید محمودی ۱۶ ساله بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود. یه نوار روضه متحولش کرد و بلند شد رفت جبهه تا گذشته خودش رو جبران کنه.
یه روز به فرمانده گفت: من از بچگی حرم امام رضا نرفتم، میترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم، ۴۸ ساعته اجازه گرفت و رفت مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. توی وصیت نامهاش نوشته بود:در راه برگشت از حرم امام رضا توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام میبرمت…
اگر انسان بخواهد ابراز محبت کند نسبت به هلبیت رسول الله چکار باید کند؟
اولین ابراز ارادت اطاعت نسبت به معصوم است
امام صادق در زمان وفات عبدالله بن ابی یعفور نامهای به مفضل نوشتهاند: در عصر ما هیچکس مانند او از خدا و رسول و امامش اطاعت نکرد
دومین مورد اینست که همه جای زندگی ما شعار اهلبیت باشد
تَزاوَروا وَ تَلاقُوا وَ تَذاکرُوا وَ احیَوا اَمرَنا امام صادق علیه السلام فرمود: به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را (کنایه از حکومت و رهبری) زنده کنید. اینطور نباشد ایمان ما فصلی باشد
اینکه ما مسلمانیم ما شیعه ایم تمام نشد؟نه خیلی از مسلمانها بودند که راهشان از اهلبیت جدا شد.عمرسعدها شمرها طلحه و زبیرها
روایت از امام کاظم که به یکی از صحابی خودشان فرمودند از خدا دو چیز بخواهید یک مساله اینست که دعا کنید دین ما فصلی نباشد اللهم لا تجعلنی من المعارین.
سومین مورد همراه بودن در مصائب و شادی های اهلبیت است
روایت است امام رضا می فرماید پدرمان را از روز اول محرم تا روز دهم اصلا شاد نمی دیدیم بعد از ده دیگر واویلا بود مصیبت و گریه پدرم شروع می شد.
روایت است شیعیان ما کسانی هستند که در مصیبت ما عزادار و در شادی های ما شاد باشند.
در مورد عزای سیدالشهدا روایات فراوان است ساده ترینش اینست که اگر در مصیبت امام حسین گریه هم نمی گیرد به دروغ خودتان را شبیه گریه کننده ها قرار بدهید
کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ اِلاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الْحُسَینِ شهدا رزق شهادت را در گریه بر امام حسین گرفتند ما هم عاقبت بخیری خودمان را در این گریه ها بگیریم.
حاج حسین کاجی تعریف می کرد: با یکی از رزمنده ها می خواستیم جایی بریم؛ تا سوار موتور شدیم، گفت: حسین روضه بخون. هرچی بهونه آوردم، زیر بار نرفت. گفت: حسین! من چند شب دیگه مهمون امام حسین هستم. می خوام به آقا بگم: همه جا برات گریه کردم. شب، روز، ظهر، خلوت، جلوت، توی سنگر، حسینیه، پشت خاکریز، پشت ماشین؛ فقط مونده روی موتور گریه کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اگر بتوانیم در محبت به اباعبدالله تا جایی پیش برویم که رضایت و محبت ارباب بی کفن رو بدست بیاوریم، می توانیم به مقام محبوبیت الهی دست پیدا کنیم؛
حبت یک رابطه دو طرفه است و باید در محبت امام طوری تبعیت کنیم تا راهی به قلب حضرت پیدا نماییم که نتیجه آن محبوب خدا شدن خواهد بود
فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَى کَانَ مِنَ الْآمِنِینَ اما برای رسیدن به مقام محبوبیت در نزد خدا و اهل بیت باید هزینه بپردازیم.
در بسیاری از موارد رضایت امام با رضایت مردم تعارض پیدا میکنند و باید برای جلب رضایت ارباب رضایت مردم را فدا نمود.
در چنین مواقعی سخت است که انسان بتواند بر جو عمومی مقابل خود غلبه نماید و رضایت خدا و اهل بیت را بدست بیاورد.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَکُونُوا إِخْوَانِی وَ أَصْحَابِی فَوَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الْعَدَاوَهِ وَ الْبَغْضَاءِ مِنَ النَّاسِ وَ إِلَّا فَلَسْتُمْ لِی بِأَصْحَابٍ اگر خواستید از برادران و اصحاب من باشید، باید خود را براى دشمنى و کینه مردم نسبت به خود آماده سازید، و گر نه اصحاب من نیستید.
کسی هم می گوید خب ما طوری عمل میکنیم که هم رضایت امام را بدست بیاریم و هم رضایت مردم را.
این حرف خوبی است ولی در خیلی از موارد شدنی نیست.
بحسین بن على نوشت:
یَا سَیِّدِی أَخْبِرْنِی بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ مرا از خیر دنیا و آخرت آگاه کن.
فَکَتَبَ إِلَیْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ فَإِنَّهُ مَنْ طَلَبَ رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد هر که رضاى خدا جوید در برابر خشم مردم خدا امورش را کفایت کند و هر که رضاى مردم جوید در برابر خشم خدا، خدا او را بمردم واگذارد و السلام.
آنچه را به اربابمان می رساند جلب رضایت الهی و خشنودی ارباب است. نگران جایگاه اجتماعی خود هم نباشیم با رسیدن به مقام محبوبیت الهی و راه پیداکردن به قلب ابی عبدالله خداوند محبت ما را در دل مردم خواهد انداخت.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً قَالَ لِجَبْرَائِیلَ إِنِّی أُحِبُ فُلَاناً فَأَحِبُّوهُ وَ یُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِی الْأَرْضِ هر گاه خدا بندهاى را دوست دارد بجبرئیل میفرماید که من او را دوست دارم شما هم او را دوست دارید و او را در زمین مورد قبول قرار میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در جلسه قبل بیان شد بهترین لحظه عمر انسان وقتی است که احساس می کند امامش از او راضی است و می شود محبوب دل امام و از امام صادق سؤال کرد: آیا دوست داشتن جزئی از ایمان است؟ حضرت به او فرمودند:وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ آیا ایمان چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است.
اما سوال:چرا تمام دین خلاصه در محبت شده؟
شاید اصلی ترین علت این باشد که محبت و علاقه سرچشمه تمام حرکات و سکنات انسان و همچنین تمام کارها و فعالیت های کوچک و بزرگ انسان است.
از طرف می پرسی چرا این غذا را می خوری؟ می گوید دوست دارم. چرا فلان تیپ را می زنی یا فلان لباس را می پوشی؟ می گوید دوست دارم. چرا با فلانی رفت و آمد می کنی؟ می گوید دوست دارم. یا اگر بپرسی چرا به فلان مجلس نمی روی؟ یا چرا فلان فیلم را تماشا نمی کنی؟ می گوید از آن جلسه یا فیلم بدم می آید.
دریک کلام؛ این علاقه های ماست که مسیر زندگی و حرکت ما را مشخص می کند، و خود محبت، موتور محرک انسان به سوی آن خوبی ها خواهد بود و بالعکس؛ علاقه به بدیها ما را به سمت بدیها سوق می دهد و در نهایت انسان به اسفل السافلین کشیده و شقی و بدبخت خواهد شد. آنقدر در دین ما بحث محبت جایگاه دارد که
1.وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه ملاک ایمان محبت شدید به خداست.
2. إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ... اساس بهترین عبادات بر محور محبت تبیین شده است.
قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَى ثَلَاثَهِ أَوْجُهٍ: امام صادق فرمود:مردم خداوند را سه گونه عبادت مىکنند
فَطَبَقَهٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَهً فِی ثَوَابِهِ گروهى او را براى رسیدن به پاداش و ثواب پرستش مىنمایند
وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ دستهاى خداوند را براى ترس عبادت مىکنند
وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ اما من او را براى محبت عبادت مىکنم
ختم بحثم این باشد با توجه به این دو نکته که بیان شد ایه ای در قرآن کریم است که می فرماید قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ که از آیه مذکور برمیاید رسیدن به رابطه محبتی با خداوند متعال تنها از راه بدست آوردن رضایت امام میسر خواهد بود. بهترین و راحت ترین راه برای رسیدن به محبوبیت خداوند، برقراری رابطه محبتی با اهل بیت خصوصاً امام حسین است
حسینیه روستای سیاوشکلا
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
یکی از بحثهای که در قرآن و روایات مفصل مطرح شده و جای تأمل دارد و همه ما دنبالش هستیم بحث عاقبت بخیری است.
میخواهیم دعا کنیم میگوییم: الهی عاقبت بخیر بشوی!
از بزرگان و مراجع گاهی سؤال میکنند: چه دعایی کنیم؟ میگوییم: دعا کنید انشاءالله عاقبت شما ختم بخیر شود.
این ایه قرآن است سوره قصص و العاقبة للمتیقین عاقبت برای متقین است عاقبت یعنی آخر کار زمانی که انسان رو بقبله برای جان دادن افتاده سمت راستش معصومین و انبیا سمت چپش شیاطین اینجا یک گوشه از خودش را می بیند.
یکی از عواملی که باعث می شود انسان حسن عاقبت پیدا کند محبت اهلبیت است در قلب اهل بیت جا باز کند.
اتسان دنبال این نباشد که ببیند دیگران چه می گویند یا دیگران چطوری هستند چون قضاوت عاقبت درست نیم کند.
کسی فکر نمی کرد کسی که حر اول کسی که جلوی امام را گرفت شب عاشورا بیاید به سپاه امام ملحق بشود کسی هم فکر نمی کرد عمرسعد کسی که در کودکی با امام حسین بوده می شناخته بیاید روبروی امام قرار بگیرد.
یا شما ببینید شهید ضرغام بروید زندگی ایشان را مطالعه کنید مادرش تعریف می کرد انقدر شر بود از دست این پسر سند منزل ما همیشه روی طاقچه بود مامورها می گفتند مادر این پسر را نفرین کن مادر دعا می کرد عاقبت بخیر بشود.
یکی دیگر از عوامل عاقبت بخیری دعای مادر است مادر برای ضرغام دعا میکند می شود انقلابی در جنگ می شود فرمانده گردان که صدام برای سر او جایزه تعیین می کند می شود عاقبت بخیر بطوری که شهید می شود پیکرش بر نمی گردد.
یا یکی از شهدای مدافع حرم که یکی از رفقای ما می گفت از همسایه های ماست بدنش مثل دفتر نقاشی پر بود از تاتو و خالکوبی می رود سوریه دعا می کند شهید بشود بدنش از خالکوبی ها پاک بشود شهید بشود و همینطور هم می شود پیکرش می سوزد.
مسجد مهدیه نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در زمان امام رضا و امام جواد فردی بود به نام یونس بن عبدالرحمن که بسیار مورد توجه این دو امام بود، امام رضا میفرماید: یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فِی زَمَانِهِ کَسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ فِی زَمَانِهِ یونس برای ائمه زمان خودش مانند سلمان برای پیامبر بود.
یونس سی جلد کتاب دارد. امام جواد یکی از کتابهایش را از ابتدا تا انتها ورق میزدند، و برای هر صفحه، برای او طلب رحمت میکردند: رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُس.
با این دو روایت باید فهمید این فرد نه تنها محبوب امام است باید محبوب مردم هم باشد اما جالب است که بدانید از برخی روایات اینطور معلوم میشود مردم او را دوست نداشتند.
روزی یونس میهمان امام رضا بود. عدهای از اهل بصره نزد حضرت آمدند و اجازۀ ورود خواستند. امام رضا از یونس خواستند که در اتاق مجاور بماند. بعد از احوالپرسی شروع به بدگویی از یونس کردند؛ امام سرشان را به زیر انداخته بودند و چیزی نمیفرمودند. حتی ظرفیت نداشتند امام از یونس دفاع کنند. بعد که آن افراد رفتند، حضرت، یونس را صدا زدند.
فَخَرَجَ بَاکِیاً بطوری که یونس گریه می کرد میگفت: آقا میبینید اینها که از شیعیان هستند، با من چه میکنند؟
امام رضا فرمودند:یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً چه اشکالی دارد؟ وقتی که امام تو از تو راضی است. بگذار هر چه میخواهند، بگویند.
حدیث مفصل باید گفت بهترین لحظه عمر انسان وقتی است که احساس می کند امامش از او راضی است، امامش مشتاق دیدار اوست ، امامش دلتنگ او است، خلاصه در یک کلام محبوب دل امام خود شده است و جایی تو دل امام خودش باز کرده.
ارزش محبت آنقدر زیاد است که یک نفر آمد خدمت امام صادق سؤال کرد: آیا دوست داشتن جزئی از ایمان است؟ حضرت به او فرمودند:وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ آیا ایمان چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟
دین یعنی: دوست داشتن خدا و اولیاء خدا بغض داشتن نسبت به دشمنان خدا در یک کلام تولی و تبری
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خدای متعال برای امام حسین(ع) ارزش قائل است که رضای او را در قرآن ذکر می کند و می گوید تو از ما راضی شدی؟ ما هم از تو راضی هستیم.
وقتی فرمودند رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً یعنی امام حسین را به مقام رضوان نائل کرده است
این مقام خیلی بالایی است می فرماید در رضوان خدا، کبریای الهی بیشتر ظهور دارد و خیلی بزرگ تر و با عظمت تر از همه مقامات بهشت است.
آنجا علامه طباطبایی در تفسیر نکته ای دارند که می فرمایند این رضوان خدا برای قومی است که عبدوا الله حباً عبادتشان به خداوند بندگی شان نسبت به خداوند از روی باشد نه ترس از جهنم باشد نه رسیدن به بهشت
سیدالشهداء(ع) که همه عبادتش حبی است و در اوج محبت خداست و هیچ بنده ای به این اندازه محبوب خدای متعال نیست.
وقتی گفتیم سیدالشهدا سوء تفاهمی نشود که معصومین دیگر یعنی هیچ کلهم نور واحد ولی این موضوع برای سیدالشهدا طور دیگر است.
و شما می بینید همه آن انتفاقی که در عاشورا بوجود آمد و مارایت الا جمیلا حضرت زینب این را می خواهد بگوید این حاصل محبت خداوند به سیدالشهداست
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سیدالشهداء(ع) بین خودش و خدای خودش پیمان می بندند و در این پیمان دو چیز را دنبال می کردند؛ یکی اوج بندگی که بندگی به نهایت برسد و خدای متعال از ایشان راضی باشد،
ام ایمن می گوید وجود مقدس رسول الله (ص) را دیدم که تا به حال حضرت را اینگونه ندیده بودم.
عرض کردم یا رسول الله این چه حالتی است که شما را می بینم؟ فرمود: ام ایمن حسینم را کشتند.
در روایت هست وقتی امام حسین به شهادت رسید در بین ملائکه غوغا شد و به تلاطم می افتند وقتی خداوند عالم سیمای امام زمان را به ملائم نشان می دهد آرام می گیرند.
وقتی سیدالشهدا حدود 3الی4ساعت در بین خون خودش غوطه ور است بیهوش می شود بهوش می آید عالم متلاطم است ملائک زمین و آسمان نگران اجنه نگران اما سیدالشهدا یا ایتها النفس المطئنه انگار نه انگار آرام در مقام بندگی.
یک جای دیگه هم اباعبدالله آرام می شود زمانی که علی اصغر هدف تیر سه شعبه قرار می گیرد می فرماید خدایا
آنچه را که تو می بینی و در محضر توست مصائب را بر من آسان و مرا آرام می کند.
زمانی که سیدالشهدا می فرماید یاغیاث المستغیثین خداوند عالم در قتلگاه جوابش را می دهد ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً تو از ما راضی هستی، ما هم از تو راضی هستیم
گاهی انسان صابر است و گاهی شاکر ولی سیدالشهداء(ع) راضیست و لذت می برد و در رضای خودش خود را بدهکار می بیند و احساس نمی کند که من از خدا راضی هستم من همه چیزم را دادم و بندگی کردم.
پس یک چهره جمال کار الهی این است که همه زیبایی هایی که شما در دیگران می بینید؛ در کار سیدالشهداء(ع) می بینید، در کار اهل بیت و اصحاب سیدالشهداء(ع) می بینید، از منظر قرآن و موحدین و اولیاء اصلش منصوب به خدای متعال است.
پس نکته اینجاست اگر یک لحظه خدای متعال ولیّ از اولیای خدا را رها کند کار تمام است و امداد او نگه دارنده است.
سیدالشهداء(ع) واقعا پیمانه بندگی خدا را با وفای به عهد خودشان پر کرده اند أَشَهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَجَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَعَبَدْتَاللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ و در بعضی تعابیر آمده حَقَّ جِهادِه سیدالشهداء(ع) حق مجاهدت در راه خدا را انجام دادند و هیچ چیز کم نگذاشتند. در مقام بندگی خدای متعال؛ یک طرف خداست و یک طرف سیدالشهداء(ع) که حق بندگی را ادا کردند، وفای به عهد کردند. وفا یعنی پرکردن پیمانه توشه خودش را تا می تو اند پر کند از امام مجتبی است زاد قبل حلولک خیلی سخت است که آدم بتواند با خدا پیمانه اش را پر کند.
در روایت است از امام صادق سوال کردند حقوق اخوان یعنی برادران دینی چیست؟ فر مود نمیگویم چون اگر بگویم نمی توانی انجام بدهی ولی فرمودند.
حالا حق خدا را چه کسی می تواند انجام بدهد جز اولیاء الله
بین تمام زیبایی های عاشورا که با عنایت خداوند اتفاق افتاد اگر خداوند این عنایت را شامل حال ولی خدا نکند هیچ یک از اولیاء الله موفق به بندگی نمی شوند.
در این مساله چند نکته وجود دارد:
1.اینطور نیست که اگر سیدالشهداء(ع) عبادتی انجام دادند مستقل از لطف و رحمت خداوند و طلبکار از خدا باشد نه بلکه سیدالشهدا خودش را بدهکار می داند
در کلام وحی و روایات صبر ایوب خیلی زبانزد است در مورد حضرت یعقوب نقل است شیطان به خدا عرضه داشت تو همه چیز به او دادی و او تو را شکر می کند به من اجازه بده و مرا بر او مسلط کن خدای متعال به او اجازه داد و او رفت و تصرف کرد و اموال جناب ایوب یکجا از دست رفت و فرزندان و اهلش هم همینطور و باز خدا را شکر کرد تا اینکه یک امتحان سختی نسبت به همسرش پیش آمد و به خدا عرضه داشت دیگر نمی توانم، خدایا تا اینجا صبر کردم و دیگر نمی توانم. خداوند به ایوب فرمود تو صبر کردی!؟ یعنی تا حالا خیال می کردی با پای خودت راه می رفتی؟ ایوب گل به دهان خودش زد که چرا این جمله را متعال عرض کرده.
تفاوت سیدالشهداء(ع) با بقیه همین است، او پیغمبر خدا است به یکجایی که می رسد اینگونه تعبیر می کند ولی سیدالشهداء(ع) در گودی قتلگاه تعبیرش صبر نیست الهی رضا بقضائک
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
وقتی ابن زیاد سوال از زینب کبری می پرسد کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ؟ کار خدا با برادرت حسین را چه دیدی؟ حضرت فرمودند ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا
سیدبن طاووس نقلی دارد حضرت فقط این را نفرمود عبارت دیگری هم هست هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ خداوند شهادت ر ا برای آنها رقم زده بود
سوال اینجاست با حوادثی که در کربلا اتفاق افتاد چگونه حضرت زینب به این درک رسید بجای داغ زیبایی ببیند
در کربلا سه چهره حضور داشتند
یک چهره این حادثه عظیم است
مُصیبَةً ما اَعْظَمَها که در روایت است انقدر این مصیبت عظیم است که آسمان و زمین خون گریه کرد و وقتی ریگ کربلا را هم بلند می کردیم خون در جریان بود
چهره دوم عاشورا کار سیدالشهداء(ع) و اصحاب ایشان است.
وقتی حضرت زینب سوال می کنند نکند یاران، شما را در کربلا تنها بگذارند حضرت جواب می دهندفَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى من باوفاتر از اصحاب خودم ندیدم و در مورد اهلبیت هم می فرماید وَ لاَ أَهْلَ بَیْت أَبَرَّ وَ لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی من بهتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم.
چهره سوم اصل عاشورا است.
محور حادثه عاشورا اراده خداست.
هر چه کار سیدالشهداء(ع) زیبا است، کار خدا زیباتر است.
در سخت ترین لحظات عاشورا که همه شهدا شهید شدند و حضرت در گودی قتلگاه هستند می گوید الهی رضا بقضاک یا بعد از شهادت حضرت زینب بخداوند فرمودند اللهم تقبل منا هذا القربان یعنی خدایا این قربانی را از ما قبول کن
حضرت زینب با این سه اصل و سه جهره می فرماید ما رایت الا جمیلا چون هم در این مصیبت صبر است هم شهادت است درس
بعد از شهادت امام حسین دوم کسی که عامل پیروزی اسلام شد حضرت زینب بود یعنی با شهادت امام حسین همه چی تمام شده بود سلام نابود شده بود ولی قبل شهادت، ابی عبدالله الحسین خواهرش را دعوت به صبر می کند یعنی برنامه ی تو بعد از من شروع می شود.
وقتی اسرا به کوفه رسیدند اولین کاری که کردند بصیرت افزایی بود اهل کوفه اهلبیت را می شناختند خطبه برای این بود که یادآوری کنند این اسرا از چه خانواده ای هستند
حضرت زینب شروع می کند به خطبه خواندن از نفاق و خیانت اهل کوفه صحبت می کنند أَمّا بَعْدُ یا أَهْلَ الْکُوفَةِ، یا اَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ می فرماید شما هم اهل خیانت هستید هم اهل فریب هم نفاق.
این عبارت یادآور چهار اتفاق برای اهل کوفه است که بگوید شما چند جا امام را تنها گذاشتید
1.زمانی که در جنگ صفین قرآن به نیزه رفت امیرالمومنین ر ا تنها گذاشتند
2.وقتی برای بیعت به منزل امام مجتبی آمدند وقتی معاویه برنامه جنگ با امام حسن را مهیا می کند امام را تنها گذاشتند
3.زمانی که امام حسین در مکه بود اهل کوفه نامه می نویسند وقتی مسلم را به سمت کوفه می فرستند مسلم را تنها می گذارند
4.وقتی حسین بن علی به مردم کوفه جواب مثبت داد به سمت عراق و بعد کربلا آمد امام را به شهادت رساندند
خطبه می خواند اهل کوفه گریه می کنند... فرمود گریه برای چه کسی است؟ برای ما؟ برای خودتان گریه کنید برای حال خودتان گریه کنید یعنی ما نیاز به گریه نداریم.
وقتی عبیدالله به حضرت زینب می گوید خدا شما را خوار کرد ذلیل کرد مردان شما را کشت زنان شما را به اسارت گرفت اصلا در کربلا چه دیدید که آمدید نتیجه اش شد این بلا حضرت زینب می فرماید ما رایت الا جمیلا که خودش حدیث مفصل است
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
وقتی انسان خلق می شود دو جریان در عالم به وجود آمدند یک جریان حق است با پرچمداری آدم و با اراده ی خدا دیگری جریان باطل که باز این هم با پرچمداری انسان و با اراده شیطان.
جریان باطل متشکل از سه جریان است جریان کفر جریان نفاق جریان نفوذ.
شدت جریان باطل انقدر زیاد بود که کار به جایی رسید این دو جریان در مقابل هم قرار گرفتند که تمام حوادث در عالم دلیلش تقابل این دو جریان است.
پیامبر اکرم در روایتی فرمودند انسان 5دشمن دارد یک شیطان که بیان شد دومی نفاق. دشمنی نفاق انقدر زیاد است که امیرالمومنین فرمودند پیامبر بمن گفت یا علی من نه از مومن می ترسم نه از کافر هر دو هم روی ایمانشان ایستاده اند هم روی کفرشان ولی از نفاق خیلی می ترسم چون ایمان در ظاهر دارند وکفر در باطن
یا خداوند به پیامبر می فرماید وَمِنْ أهْلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النِّفاقِ اهل مدینه اهل نفاق هستند لاتَعْلَمُهُمْ توی پیغمبر هم نمیشناسی.
لذا ما می بینیم جریانی که در کربلا اتفاق افتاد همین بود در ظاهر امام حسین را می شناسند اما در باطن شبانه روز منتظر این هستند که دستشان را به خون پسر پیغمبر آلوده کنند.
تاریخ می نویسد وقتی که مسلم در جمع مردم کوفه نامه ی امام حسین را خواند، مردم اشک می ریختند. در عین حال از همین مردم منافق تربیت می شدند.
در کربلا مردمی به نام دین به آنجا آمده بودند عمر سعد به این مردم لقب خلیل الله می دهد که حسین را بکشید بهشت در انتظار شماست همین تفکر داعشی و طالبانی و ... که الان هست. امام صادق می فرمود: حسین ما را به اسم دین کشتند. وقتی سر از بدن اباعبدالله جدا شد صدای الله اکبر لشکر دشمن بلند شد.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اگر انسان بخواهد مشمول آیه ان الانسان لفی خسر نباشد باید مراقب درون خودش باشد. درونش یعنی شیطان. وقتی امام حسین فرمودند شما پیرو شیطان شدید 3کد دستوری به ما دادند
1.شناخت شیطان 2.شناخت حربه های شیطان 3.خلع سلاح کردن شیطان
از مهمترین کاری که هر مسلمان مومن باید انجام بدهد این سه کارست.
وقتی مراجعه کنیم به قرآن کریم سوره اعراف آیات 11الی17 در این سه موضوع صحبت می کند
کد اول شیطان شناسی:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَزمانی که شما را خلق کردیم صورت دادیم به ملائک امر سجده کردیم سجده کردند الا ابلیس
قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خداوند فرمود چرا اطاعت امر نکردی؟ گفت من از او بهترم قَالَ فَاهْبِطْ فرمود خارج شو
کد دوم شناخت حربه شیطان
قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ حالا که من از درگاه تو رانده شدم مهلتی برای من هست؟
قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ فرمود به تو مهلت دادیم
در مورد مهلت دادن چند نظر است یکی اینکه خداوند انسان را ببیند انسانم به قولی که داده سر قولش می ماندنه یکی اینکه انسان خودش را بسنجد اختیاری که خداوند به او داده ایا از این اختیار برای اطاعت الله خرج می کند یا برای اطاعت شیطان دیگری اینکه شیطان مهلت خواست تا سرباز برای سپاه خودش جمع کند.
از آیه16 تا17 کد دوم حربه شیطان شروع می شود:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ با کمال پرروئی می گوید توی خدا مرا گمراه کردی بلاشک من کمین می کنم برای اهل ایمان ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ
یعنی شیطان از چهار طرف انسان را احاطه می کند
از امام باقر سوال کردند منظور آیه چیست؟ فرمود:
*جلو یعنی اینکه آخرت را برای شما سبک جلوه می دهد و به تعبیری کار به جایی می رسد که منکر آخرت می شوند
*پشت یعنی اینکه تا زنده است خودش را برای جمع کردن مال خرج می کند که نتیجه اش می شود بخل به تعبیری به کسی بخواهد کمک کند زورش می آید
*طرف راست یعنی اینکه دینت را با شبهات تباه می کند
*طرف چپ یعنی غرق شهوات و لذتها می کند.
اما کد سوم در حدیث است جلسه قبل هم گفتیم وقتی شیطان این حرف ها را زد ملائک گلایه کردند راه حل خواستند خداوند فرمود دو راه وجود دارد دست به دعا بر دارد صورت به زمین سجده کند بخشیده می شود. همان کاری که آدم ابولبشر کرد
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
وقتی امام حسین از مدینه به مکه و از مکه به سمت کربلا آمد و در همین مسیر از مردم دعوت می کند برای هدف خودش که احیای دین امت رسول الله که همین امر موجب شهادت ایشان می شود در مسیر با سه دسته افراد مواجه می شوند.
یک دسته افرادی هستند که ایشان را همراهی می کنند نقل شده نزدیک 200نفر تا کربلا بودند که شب عاشورا شدند72نفر به دلائلی
از کشته شدن می ترسیدند دنبال پست و مقام بودند دلشان پیش خانواده شان بود حق الناسی داشتند که امام فرمود بروید
یک دسته افرادی هستند که اصلا امام را همراهی نکردند به دلائلی:
پیر بودند مشکلات جسمی داشتند از طرف دولت وقت خنثی بودند
یک دسته افرادی هستند که مورد بحث ما در چند جلسه این دسته است که بر علیه امام شمشیر کشیدند و لعن الله امة اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک
چه عاملی باعث شد که یک عده مسلمان امیرالمومنین را دیدند حسنین را دیدند زینبین را دیدند میشناختند اما بااین وجود علیه امام شدند؟
مهمترین عامل برای اینکه باعث شد مقابل امام بایستند و امام هم در سخنرانی هایشان اشاره کنند مساله پیروی از شیطان درونی و بیرونی بود إستَحوَدَ عَلَیهِمُ الشَّیطان که شما مردم پیرو شیطان شدید از عمرسعد و ابن زیاد پیروی کردید.
از مهمترین کاری که هر مسلمان مومن باید انجام بدهد اینست که حربه ها گام ها وسائلی که شیطان با آن می تواند انسان را وسوسه کند و از حزب الله دورش کند به حزب شیطان ملحقش کند را باید بشناسد.
همانطور که برای جسم یک سری آسیبهایی وجود دارد برای روح هم آسیب است ولی این دوتا فرق دارند با هم
آسیب جسم شناختش و علاجش یا از راه علم است یا تجربه و دست بشر هم در کار است ولی آسیب روحی آسیب نفسانی شناخت و علاجش تجربی نیست دست بشر هم نیست علاجش تلاش خود انسان است بر آنچه که خداوند و انبیاء و اولیاء فرمودند همراه با توکل
ختم کلامم روایت باشد از پیامبر اکرم که می فرماید المومنُ بینَ خمسَ شدائد هر مومن پنج دشمن دارد:
مومنُ یحسُدُه یک دشمن انسان حسودست نمی خواهد موفقیت انسان را ببیند لطمه می زند
منافقُ یقبُضُه یک دشمن منافق است که نسبت به انسان بغض دارد
کافرُ یُقاتِلُه یک دشمن کافرست نمی خواهد سر به تن مسلمان باشد
یک دشمن نفس انسان است
یک دشمن خود شیطان است ان الشیطان لکم عدو مبین
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از اتفاقات مهم برای جهان اسلام 25ذی الحجه نزول سوره مبارکه هل اتی است
سوره هل اتی از چند بخش تقسیم می شود
بخش اولش بحث از انسان است
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ...در مورد روزگار انسان
إِنَّا خَلَقْنَا... در مورد خلقت انسان
إِنَّا هَدَیْناهُ... در مورد هدایت انسان
إِنَّا أَعْتَدْنا...در مورد عذاب انسان
نکته مهم اینجاست خداوند در این آیات انسان را مخاطب قرار می دهد با انسان معاهده می کند
بخش دومش وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ...که تمام مفسرین شیعه و سنی می گویند در فضایل اهل بیت است یعنی انفاق علی ع و فاطمه زهرا بما مقام معظم رهبری در تفسیر این ایه می فرمایند می خواهند راه و رسم زندگی راه و رسم کمک به هم نوع را یاد بدهند...
اشاره فقط به عبارت اول کنم یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ: نکته ای را اقای قرائتی در تفسیر این عبارت می گوید اطعام و انفاق زمانى ارزش دارد که شىء انفاق شده، مورد نیاز و علاقه انسان باشد.
شما ببینید امیرالمومنین و فاطمه 3 روز به نذر سلامتی روزه هستند حسنین چند روز بیمارند این دو عزیز افطار خودشان را به فقیر مسکین یتیم می دهند
مکان:مسجدالرسول ص شهرستان نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از رویدادهایی که در تاریخ جهان اسلام اتفاق افتاد که مبنایش حقانیت اسلام و حقانیت شیعه است مباهله است.
در روز مباهله چند اتفاق می افتد که لازم است خیلی به آن توجه بشود:
یکی از اتفاقات نزول آیه تطهیر است إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً قبل از مباهله پیامبر عبا به دوش انداختند امیرالمومنین فاطمه زهرا حسنین را زیر عبا قرار می دهند می فرمایند وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی خدایا اینها اهلبیت من هستند و خاص ترین افراد بعد از من
یکی از اتفاقات نزول آیه ولایت است إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ که امیرالمومنین در حال رکوع نماز به فقیر انگشتر زکات می دهد
یکی از اتفاقات محاجه پیامبر با مسیحیان نجران است که چون همه اهل مطالعه اید الحمدلله لازم به بیان مطلب نیست. و بخاطر همین مساله آیه نازل می شود فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ
نکتهی مهم در باب مباهله اینست: عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در کتاب بحار ج۷۸ و تحف العقول روایتی از امام کاظم است که در هر عصری خصوصا عصر حاضر که عصر معصیت خفا و علن هست خیلی قابل استفاده و کاربردی است
اِستَحیوُا مِناللهِ فی سَرائِرِکُم کما تَستَحیوُنَ مِنَ النّاسِ فی عَلاِنَیِتکم.
همان گونه که در ظاهر از مردم حُجب و حیا میکنید در خلوت و نهان نیز از خدا شرم داشته باشید.
توضیح: انسان اگر از کار زشت تنفر داشته باشد از انجام آن خودداری نی کند که اگر تداوم پیدا کند برای او ملکه می شود به این تنفر میگن شرم و از خودداری عمل میگن حیا.
ن۱.طبق روایت از امیرالمومنین اوج حیا جایی است که انسان از خودش شرم کند حالا خدا بماند
ن۲.طبق روایت از امام کاظم ایمان سرچشمه حیاست و کسی که حیا ندارد ایمان ندارد و کسی که ایمان ندارد حیا ندارد یعنی اگر یکی از بین برود دیگری هم از بین می رود
ن۳.در سه مورد نباید حیا کرد:
۱-خدمت کردن به مهمان
۲-بلند شدن برای احترام والدین و استاد
۳-گرفتن حق هر چند کم باشد
ان شاءالله تلخی گناه در قلوب ما افزوده بشود ان شاءالله صفت حیا در زمان و مردان دختران و پسران ما بیشتر از پیش پرورش پیدا کند
سخنرانی مابین نماز مغرب و عشا
مکان مسجدالرسول ص نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
در دعای اول روز ماه رمضان عبارتی است با این مضمون که اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین.
این عبارت دو جزء دارد یک جزئش روزه است که فقها فرمودند روزه یعنی انسان قربة الی الله از اذان صبح چیزی نخورد چیزی نیاشامد تا اذان مغرب اما سوال قیام یعنی چه؟
خداوند عالم در آیه 46سوره سبا عبارتی دارند أَن ْتَقُومُوا لِلَّه ِمَثْنى و َفُرادى این یک موعظه است یک وصیت است از طرف خداوند به پیامبر آیه را کامل بخوانیم که یا رسول الله اگر کسی از شما موعظه خواست نصیحت خواست قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی بهجت را می فرمود در خانه اگر کس است یک حرف بس است یا رسول الله بگو آی مردم یک نصیحت بیشتر ندارد اَن ْتَقُومُوا لِلَّه در راه خدا قیام کنید چه مدل قیامی باشد؟قیام فردی یا جمعی؟ مَثْنى و َفُرادى هم جمعی هم فردی اگر نشد یکی را انتخاب کنید.
قیامی که خداوند در این آیه بیان کردند یعنی اینکه انسان از سر سفره دنیا که طعامش شهوت هوی و هوس بلند شود و حرکتی به سمت خداوند داشته باشد. مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ به سمت خداوند حرکت کند.
اینجا یک نکته دارد آیا هر حرکت و قیامی می تواند موجب تقرب الی الله باشد نخیر.
قیامی می تواند موجب تقرب بشود که چند شرط داشته باشد: شرط اول اینکه قیام ما مانند پیامبر باشد شرط دوم اینکه قیام برای دل کندن از لذت دنیوی باشد شرط سوم اینکه آماده سازی باشد برای سفر اخروی
با این سه شرط اولین تصمیم در روز اول ماه رمضان این باشد در زندگی اهل قیام باشیم.
اگر ما در ماه رمضان این تمرین را داشته باشیم یازده ماه سال می فهمیم چطوری زندگی کنیم اللَّهُمَّ اجْعَلْ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ
خدا توفیق به همه ی ما بدهد جزء عبادت گنندگان باشیم. تمام مفسرین در این مورد فرمودند بهترین قیام قیام لیل هست یعنی شب زنده داری عبادت نماز دعا ذکر تلاوت قرآن بهترین عبادت نماز شب یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا سخت هم نیست نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا سر شب باشد نصف شب باشد أَوْ زِدْ عَلَیْهِ نزدیک صبح باشد فرقی ندارد قُمِ اللَّیْلَ یکی از اساتید اخلاق ما می فرمود خدا حفظش کند می فرمود لازم نیست همه اش را بخوانید یک دو رکعتی هم کفایت می کند می دانید بخوابید بلند نمی شوید قبل از خوابیدن بخوانید حتی نشسته بخوانید
یک بشارت به اهل نماز شب داشته باشیم اگر نتوانستید بخوانید عیبی ندارد ناراحت نباشید در روز هم می توانید بخوانید. روایت بخوانم آمد محضر امام صادق سلام الله علیه زیاد اتفاق افتاد نماز شب نخواندم ولی در روز قضایش را بجا آوردم آیا جایز است؟ فرمودند این کار مابه روشنی چشم من است. پیامبر هم فرمودند خداوند به کسی که قضای نماز شبش بجا بیاورد مباهات می کند می فرماید ای ملائک من چیزی را که به بنده ام واجب نکردم را قضا می کند شاهد باشید او را آمرزیده ام.
خداوند ان شاء الله همه ی ما را جزء قیام القائمین قرار بدهد فرج امام زمان را تعجیل بفرماید رهبر عزیزمان را تائید بفرماید
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خداوند در قرآن، اهل تقوا را کسانی می داند که در موقع فتنه ها، بصیرت دارند.
إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون
جهان اسلام بعد از شهادت پیامبر دچار این موضوع شد که با بی بصیرتی مردم ضربات سنگینی به پیکره اسلام و معصومین وارد شد.
یکی از بی بصیرتی های مسلمانان بحث سقیفه است
انصار دنبال خلافت امیرالمومنین بودند مهاجرین دنبال خلافت ابوبکر و نتیجه ی این بی بصرتی و این فکر این می شود که این دو گروه توجیهشان اینست ما دست به این کار زدیم تا اسلام منحرف نشود.
مساله انحراف اسلام ابتداءا از غدیر شروع شد و ترور پیامبر که جای بحث دارد و بعد شهادت، پیکرپیامبر که سه شبانه روز در زمین بود نگذاشتند تشیع بشود که این هم جای بحث دارد و نکته ی دیگر این بود که انصار خودشان را بخاطر مهاجرین کنار می کشند تا مهاجرین بواسطه تحریک آنها پیروز میدان بشوند.
یکی دیگر از بی بصیرتی ها آنجا بود که امیرالمومنین به اتفاق اهلبیت به خانه انصار و مهاجر می رفتند ماجرای غدیر را گوشزد می کردند اما کسی نبود اقدام عملی نسبت به ولایت امیرالمومنین داشته باشد که بخاطر همین بی اعتنایی و بی بصیرتی حمله به بیت ولایت شروع می شود درب خانه به آتش کشیده بشود مسمار به سینه برود بازو شکسته بشود و و و ... حالا کاری نداریم که این مسائل در منابع و تاریخ اهل سنت هم بیان شده و خودشان یا انکار می کنند یا طفره می روند که ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه می نویسد استادم گفت از زبان من قضیه سقط شدن محسن را نقل نکن.
یکی دیگر از بی بصرتی هایی که باعث شهادت حضرت فاطمه شد غصب فدک بود که این مورد برای محدود کردن خاندان رسالت انجام شد که بروید خطبه فدکیه حضرت زهرا را بخوانید که اگر فرصت بود گوشه ای را تفسیر می کردم. در زمان اتفاق این موضوع همه ی مهاجرین و انصار حاضر بودند ولی حضرت زهرا را لایق دفاع خود نمی دانستند که فقط یک زن بنام ام ایمن حاضر به دفاع شد که این دفاع هم رد شد.
اینها گوشه ای از بی بصیرتی مردم زمان بعد از رسول الله بود که اگر چشم بصیرت خیلی ها علی الخصوص انقلابیون ما باز باشد تاریخ تکرار می شود شبیه همین بی بصیرتی نسبت ائمه دیگر اتفاق می افتد تا می رسد به ما و به ولایت فقیه که ما هم بی تقصیر نیستیم نسبت به مسائل گوناگون ولایت.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نقل است آمدند محضر رسول الله که یا رسول الله از فضائل دخترت فاطمه سلام الله برایمان بگو.
فرمودند روز قیامت دخترم فاطمه سلام الله وارد محشر می شود که وارد جزئیات نمی شوم که چطوری وارد می شود. خداوند ندا می دهد اهل محشر چشمان خودتان را ببندید یک تعبیر این ندا می تواند این باشد که اهل محشر تحمل نور حضرت زهرا سلام الله را ندارند.
ندا می دهد یا فاطمه هر چه می خواهی بگو من برآورده می کنم. فرمود خدایا من بین مرا از آتش غضب خودت نسوزان. خداوند می فرماید قبل از خلقت زمین و آسمان قسم خوردم دوستان فاطمه را به آتش نسوزانم.
یکی از فضائل دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها مقام شفاعت است در دعای توسل می خوانیم یا وجیهه عندالله شافعی لنا عندالله
نقل است از عالمی عارفی اهل دلی سوال کردند شب اول قبر امیدتان به چه کسی است؟
فرمودند امید من به ولایت و شفاعت حضرت زهراست.
بخاطر چی امید ما به ولایت حضرت زهراست؟ بخاطر اینکه امامت و ولایت از فاطمیه شروع شد بخاطر اینکه اولین کسی که خودش را فدای ولایت کرد حضرت زهراست.
روایت از امام باقر است اهل بهشت موقع ورود به بهشت پشت درب می ایستند خطاب می آید چرا وارد بهشت نمی شوید؟
پاسخ می دهند می خواهیم مقام محبین فاطمه سلام الله علیها مشخص بشود.
خطاب می رسد کسانی که بفاطمه زهرا خدمت کردند وارد بهشت بشوند.
خدمت بحضرت زهرا سلام الله علیها چیست؟ یکی هم سو شدن با ایشان است در اخلاق رفتار زندگی و سیاست. و ایشان را الگو برای خودمان قرار بدهیم که امام زمان عج الله فرمودند الگوی من حضرت زهراست.
ان شاءالله این عرض ارادت بتواند خدمت به حضرت زهرا سلام الله علیها باشد و همه ی ما مشمول دعا و نگاه حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم.
مجلس خصوصی ۹۹/۱۰/۲۸
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
تاریخ بشر عبادتهای گوناگونی از عبادات انبیاء ائمه اولیاء الله و ... را در خود ثبت کرد که در بین این عبادتها عبادت حضرت زهرا بی نظیرترین عبادتهاست.
در روایت از معصوم است که می فرماید ما کان فی هذه الامه اعبد من فاطمه در تمام دنیا عابدتر از فاطمه علیهاسلام نمی توان پیدا کرد.
دو نمونه از عبادت حضرت که ان شاءالله مورد توجه قرار بگیرد:
۱.امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کنند در شب جمعه ای دیدم مادرم تا صبح مشغول عبادت و ذکر و دعاست در دعایش نام تک تک همسایه ها را می برد برایشان دعا می کند.
سوال کردم چرا برای خودتان دعا نمی کنید؟
فرمودند حسن جان اول همسایه و بعد اهل منزل.
۲.در روایتی که بیان شد ما کان فی هذه الامه... ادامه روایت عبارتی دارد قابل توجه کانت تقوم حتی تورم قدماها آنقدر عبادت می کرد پاهای حضرت ورم می کرد.
با توجه به این دو روایت انتظاراتی از حضرت نسبت به ما وجود دارد:
انتظار اول مراقبت از همسایه است بفکر همسایه است.
پیامبر می فرماید آنقدر جبرئیل از حق همسایه برایم می گفت فکر می کردم همسایه باید از همسایه ارث ببرد
انتظار دوم عبادت است.
عبادت ما رفع تکلیف است این نباید نباشد بله چون خداوند واجب کرده انجام می دهم این خوب است اما زیاد فایده ندارد.
عبادت ما چطوریست؟ برای ترس از عذاب است یا رسیدن به بهشت این فایده ندارد.
فایده این عبادت واجب کجاست؟ جایست که همراه با تقرب بخدا باشد.
روایت است اهل عبادت سه دسته هستند که بهترین عبادت آنست که تقرب باشد برای خدا باشد.
روایت است جبرئیل به پیامبر نازل شد حامل ابلاغ سلام از طرف خداست به فاطمه و فرمود هر چیزی بخواهد من مستجاب می کنم.
حضرت زهرا فرمود چیزی نمی خواهم جز دیدن خدا به تعبیری تقرب بخدا.
ان شاءالله همه ی ما مشمول دعای خیر اهلبیت علیهم السلام خصوصا حضرت زهرا قرار بگیریم
مکان مسجد امام حسن مجتبی نکا۹۹/۱۰/۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمبن و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
امام هادی در زمان عمرشان نسبت به دین اعتقادات بیکار ننشستند و برای تبلیغ دین و معرفت دینی و اعتقاد خصوصا امامت دست به یک سری اقدامات زدند:
یکی از اقدامات امام هادی ایجاد آمادگی فکری شیعیان برای عصر غیبت بود که طوری مردم آمادگی پیدا کنند که اگر امام معصوم حضور فیزیکی نداشت منکر امام نشوند شیخ صدوق روایتی نقل می کند که شخصی آمد محضر امام هادی از جانشینان امام سوال کرد. فرمود الخلف من بعدی ابنی الحسن جنشین بعدی من فرزندم حسن است فکیف لکم امام نمی دانم شما با فرزند او چکار می خواهید انجام دهید؟ سوال کرد یابن رسول الله نگرانی شما چیست؟ فرمود لعلکم لا ترون شخصه نگرانی من آنجاییست که کسی از شما او را نخواهد دید.
یعنی الان من در کنار شما هستم اما شما چطوری می خواهید با فرزندم حسن و فرزند او طی کنید؟
روایات خواندند در مورد فرزندشان و امام زمان تا مردم آمادگی داشته باشند ارتباط خودشان را با مردم کم کردند تا مردم آمادگی پیدا کنند با غیبت امام زمان.
این یک اقدام. اقدام بعدی این بود که وکلایی برای امام غائب انتخاب کنند که اگر امام حضور فیزیکی ندارد لااقل وکلا باشند وکلای عام یا وکلای خاص.
الان که امام در حضور ما نیست فرمودند به روات حدیثنا مراجعه کنید که یک سری خصوصیت دارند اینها وکلای عام هستند وکلای خاص فقط همان پنج نفری بودند که امام هادی از زمان خودشان انتخاب کردند تا قبل از غیبت کبری امام که در مورد وکیل آخر فرمودند بعد از تو وکیلی معرفی نخواهد شد تو هم حق معرفی نداری.
وقتی ارتباط امام با مردم کم شد زمینه سازی کردند که مردم در زمان غیبت به وکلا مراجعه کنند اینکه امام نمی تواند مردم را تربیت کند کسانی از طرف امام باشند هم برای تربیت مردم هم برای پاسخگویی به مسائل شخصی و اجتماعی.
اقدام بعدی امام هادی این بود که مقام ولایت را بخوبی توانست برای مردم زمان خودش و زمانهای ما بعد الی یوم القیامه تبیین کند.
یکی در زیارت جامعه کبیره که شناسنامه عمیق ائمه معصومین است که مرحوم علامه مجلسی می فرماید زیارت جامعه کبیره دارای بهترین سند عمیق ترین مفهوم و صحیح ترین الفاظ و بلیغ ترین معنا عالی ترین شان است که بالاتر از این زیارت در باب معرفت ائمه نمی تواند باشد.
یکی در زیارت غدیر است که امام هادی زیارت امیرالمومین در روز غدیر را به راوی یاد دادند بیش از 150منقبت از مناقب حضرت در آن است.
خدایا عیدی ما را فرج امامزمان قرار بده
خدایا عیدی همة ما را نابودی دشمنانمون قرار بده
عیدی همة ما را سلامتی رهبر عزیز و مردمون قرار بده
عیدی ما شفاعت ائمه معصومین قرار بده
کپی برداری مطالب با ذکر منبع بلا مانع می باشدیکی از ماندگار ترین و مفیدترین و هدایتگرانه ترین گنجینه های معنوی که می تواند برای انسان باشد وصیت هاست که در روایت آمده است اگر کسی بدون وصیت نامه بخوابد و بمیرد از مسلمانان نیست بعضی ها فکر می کنند انسان باید مال داشته باشد تا وصیت نامه بنویسد نخیر وصیت نامه های معنوی و اخلاقی هم یک وصیت است آن هم بعنوان یک هدایتگر برای طریق زندگی که نسل آینده هم می توانند از آن استفاده کنند.
شما وصیت های اهلبیت را ببینید وصیت شهدا را ببینید وصیت علما را ببینید بعنوان یک دستورالعمل اخلاقی از آن استفاده می شود و به آن نگاه می شود.
اگر از درجه ای که آنها دارند شما ساقطشان هم کنید بعنوان یک انسان عادی وصیت می کنند و وصیتشان چون دلنشین است قابل عمل است حالا شما اگر بعنوان مقام پیامبر مقام امام مقام عالم مقام شهدا ببینید که دیگر جای خود دارد.
چون شهادت امام باقر است ما گوشه هایی از وصیت امام باقر را بیان کنیم که ان شاء الله هم گوینده عامل باشد و هم شنونده:
آمد محضر امام باقر نصیحت خواست امام سه جمله فرمودند که بحث این جلسه ما باشد:
1.اوصیکَ بتقوی اللّه: یعنی تقوا را رعایت کن
عرب اگر دنبال نصیحت باشد می گوید اوصی یعنی وصیتم کن یا نصیحتم کن چیز دیگری نمی گوید.
همین جمله در قرآن بارها از طرف خدا بیان شده که تکرار مکررات این جمله یعنی اهمیت داشتن آن هم برای خداوند و هم برای آینده و حال انسان. اهمیتش کجاست؟
1.إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم-حجرات13
این آیه می خواهد بگوید اگر انسان دنبال برتری و کرامت است ملاک برتری و کرامت تقواست
2.هُدىً لِلْمُتَّقِینَ-بقره2
اگر انسان دنبال هدایت است و می خواهد هدایت بشود یا هدایت کند با رعایت تقواست
3.وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ-بقره282
اگر انسان دنبال علم آموزی است فقط با رعایت تقواست بخاطر همین در روایت است أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّهُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ یعنی علم نوری است که خداوند به هر قلبی که بخواهد می تابد و آن با خواست و رعایت تقواست
و نمونه های دیگر که در آیات وحی بیان شده است. پس اولین وصیت امام باقر رعایت تقواست.
2.و إیّاکَ و المِزاحَ فإنّهُ یُذهِبُ هَیبَةَ الرّجُلِ و ماءَ وَجهِهِ:از شوخی فرار کنید چون شوخی باعث بی آبرویی انسان می شود
البته در شوخی نکاتی است که منظور این روایت رعایت این نکات است و الا شوخی بطور کل مذموم نیست.
1-اگر شوخی می کنید در آن بیان حقیقت هم داشته باشید یعنی حرف خداوند باشد.
پیامبر می فرماید اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً من اهل شوخی هستم ولی حق را هم بیان می کنم.
بعنوان نمونه پیامبر پیرزنی را مشاهده می کند به پیرزن می فرماید که پیرزن به بهشت نمی رود بیچاره با شنیدن این حرف ناراحت میشود بلال حبشی را می بیند می فرماید سیاه چهره ها هم به بهشت نمی روند بلال هم با شنیدن این حرف ناراحت میشود عباس عموی خودش را می بیند می فرماید پیرمردها هم به بهشت نمی روند.
یعنی سه گروه حق ورود به بهشت را ندارند پیرزنها سیاه چهره ها و پیرمردها.
بعد از چند دقیقه هرسه نفر را می خواند می فرماید خداوند این سه گروه را با بهترین چهره و جوانترین چهره در قالب جوانی در بهشت قرار می دهد. یعنی هم شوخی کردند و هم حقیقت گفتند.
2-اصل شوخی مزاح ممدوح است مذموم نیست امام صادق فرمودند مومن مون نیست مگر اینکه اهل دعابه باشد. سوال کردند دعابه چیست؟ فرمودند مزاح و شوخی
3-مزاح و شوخی از حد خودش نگذرد.
پیامبر فرمودند کثرَةُ المِزَاحِ یَذهَبُ بِمَاءِ الوَجهِ.
اگر کسی در مزاح زیاده روی کند آبروی انسان خواهد رفت.
طرف فحاشی می کند عیب دیگران را جلوی خودشس به دیگران می گوید آخر می گوید من شوخی کردم این شوخی نیست این توهین محض است و زیر سوال بردن شخصیت انسان است و بردن ابروی او.
آخرین نکته از این نصیحت اینست که امام فرمودند و علَیکَ بِالدُّعاءِ لإخوانِکَ بظَهرِ الغَیبِ
که در روایت است امام این فراز آخر را سه مرتبه فرمودند که در غیاب اهل ایمان برایشان دعا کنید
دعا چند قسم است:
گاهی برای مسائل معنوی است
گاهی برای معنوی و آخرتی است
گاهی برای دنیاست
همه ی اسن سه قسم یا برای خود انسان است یا برای دیگران که از بین این سه قسم بهترین دعا آنست که برابی دیگران باشد.
پیامبر اکرم فرمودند اگر می خواهید دعا کنید دعایتان را عمومیت بدهید و برای دیگران دعا کنید که اگر در حق دیگران دعا کنید هم دعایتان در حق خودتان مستجاب می شود و هم در حق دیگران
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
روایتیست از امام محمد باقر علیه السلام که کمتر بیان می شود و برای ما در این ایام کاربردهای فراوانی دارد.قَالَ الباقر علیه السلام: أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِشَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ یَبْعُدُ السُّلْطَانُ وَ الشَّیْطَانُ مِنْکُمْ به شما خبری بدهم که اگر به آن خبر عمل کنید شیطان از شما دور بشود؟
فَقَالَ أَبُو حَمْزَةَ بَلَى أَخْبِرْنَا بِهِ حَتَّى نَفْعَلَهُ ابو حمزه عرض می کند: بله! بفرمایید تا بدان عمل کنیم.
فَقَالَ علیه السلام عَلَیْکُمْ بِالصَّدَقَةِ فَبَکِّرُوا بِهَا فَإِنَّهَا تُسَوِّدُ وَجْهَ إِبْلِیسَ وَ تَکْسِرُ شِرَّةَ السُّلْطَانِ الظَّالِمِ عَنْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ ذَلِکَ فرمود: روز خودتان را با صدقه آغاز کنید هم شیطان روسیاه می شود و هم خشم سلطان بی اثر می شود.
نکاتی در این روایت وجود دارد که خدمت شما عرض می کنیم:
1. شیطان که معلوم الحال است اما ظلمش علی الدوام است.
2.در فرهگ اسلامیست صدقه شر ظالم و ظلم را کم می کند دفع نمی کند شما می بینید کسی صدقه می دهد همان روز تصادف هم می کند با خودش می گوید من صدقه دادم از بلا دور باشم چرا تصادف کردم؟ پس هم صدقه دادن بیخودی است و هم روایت دروغ است. نخیر شما صدقه دادی از بلا در امان باشی صدقه ندادی دفع بلا بشود امکان داشت در همان تصادف جان می دادی یا دچار خسارت شدید مالی می شدی اما صدقه شدت اینها را کم کرد اما از بین نمی برد. بلا قضای الهی است.
در ادامه روایت یک جملاتی را امام می فرماید که بدرد دنیای سیاست ما هم می خورد که سیاسیون و دولتی های ما باید توجه داشته باشند. ما هر چه از سیاسیون مملکت خودمان ضربه خوردیم بخاطر لودگی آنهاست چون براحتی با وعده خودفروشی می کنند بی غیرتی می کنند.
امام می فرماید وَ عَلَیْکُمْ بِالْحُبِّ فِی اللَّهِ وَ التَّوَدُّدِ وَ الْمُوَازَرَةِ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّهُ یَقْطَعُ دَابِرَهُمَا یَعْنِی السُّلْطَانَ وَ الشَّیْطَانَ اگر در راه خدا محبت مودت در عمل صالح داشته باشد این کار سلطان و شیطان را ریشه کن می کند.
عبارت دوم امام باقر نیاز به دقت دارد عَلَیْکُمْ بِالْحُبِّ فِی اللَّهِ وَ التَّوَدُّدِ وَ الْمُوَازَرَةِ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ
اینکه دشمن می خواهد نابود بشود نیاز به هزینه ی مالی نیست بله یک دشمن است اهل سوء استفاده است شما خوبی می کنید او سوء استفاده می کند و در آخر کاری می کند مجبورید با او مبارزه کنید این بحثش فرق دارد اما اصل شکست دشمن طبق روایت امام با سلاح محبت و مودت در راه خداست.
این دو مساله انقدر مهم است که امام باقر این دو را مهمترین وسیله و ابزار برای جنگ تن به تن با شیطان و سلطان بیان می کنند
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در تاریخ شهادت و کیفیت شهادت امام جواد علیه السلام روایات مختلف است یکی شهادت را پنجم ذی الحجه بیان شده است و یکی شهادت را آخر ذی القعده ولی در بین این دو قول مشهورترین روایت قول دوم است
در مورد کیفیت شهادت هم همانطور که عرض شد روایات مختلف است که من فقط به قاتلین می پردازم نه نحوه به شهادت رساندن یک روایت نقل از ابن شهرآشوب است که بیان می کند غلام معتصم عباسی قاتل امام بوده یک روایت نقل از علامه مجلسی بیان می کند یکی از کاتبان معتصم عباسی قاتل امام بوده یک روایت نقل از علامه محمدحسین مظفر و شیخ عباس قمی است که بیان می کنند قاتل امام همسر ایشان ام فضل است. بهر حال باید تاریخ را بدانیم بفهمیم که چه کسانی با امام همراه بودند و چه کسانی از امام جدا بودند.
از منظر باورهای دینی امامت یک موهبت است و از این دیدگاه خداوند به هر کسی که شایسته ی این مقام باشد مقام امامت را عطا می کند حتی اگر آن شخص سنش کم باشد. درست است سن بالا نشانه ی به کمال رسیدن انسان است اما یک کودک هم می تواند یک شبه ره صد ساله را برود و به مقام امامت و ولایت برسد و اطاعتش بر همه واجب بشود.
این مطلب نکته دارد و نکته اینست که خداوند می خواهد بفهماند مقام نبوت و امامت که تداوم راه نبوت است منصب معمولی نیست که انسان زمینه سازی کند شرایط که عادی شد بله یک نفر را بعنوان امام معرفی کند و بشود خلیفة المسلمین یا امام المسلمین نه مقام امامت و ولایت شرایط ویژه ای دارد که در هر کسی وجود ندارد.
وقتی امام جواد در سن نه سالگی امام هادی در سن هشت سالگی امام زمان در سن پنج سالگی به مقام امامت رسیدند این سوالات پیش آمد که مگر یک بچه می تواند امامت جامعه را بعهده بگیرد؟ بابا برود با بچه های هم سن و سال خودشان بازی کند کودک را چه به مقام امامت بقول امروزی ها برود گردو بازی کند.
یک روایت بگویم شنیدنی است: آمد محضر امام رضا سوال کرد اگر حادثه ای برای شما اتفاق بیوفتد ما به چه کسی رجوع کنیم؟ امام با صراحت فرمودند به فرزندم امام جواد.
شخص تعجب کرد امام جواد هم کودک است امام رضا تا تردید این شخص را دید فرمود خداوند عیسی بن مریم را که در قنداقه بود صاحب شریعت کرد (حالا نمی تواند یک کودک نه ساله را به مقام امامت برساند؟)
چند آیه بیاوریم پایان عرائضم باشد:
1.یک ایه است در سوره مریم آیه 12 که می فرماید یا یَحْیى خُذِ الْکَتابَ بِقُوّة وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّ"ما فرمان نبوت را در کودکى به او دادیم" حضرت یحیی زمانی به مقام نبوت رسید که کودک بود
2.یک ایه است در سوره مریم آیه 30الی32 که می فرماید قالَ اِنّى عَبْدُالله آتنِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِى مُبرکاً أیْنَما کُنْتُ و اَوْصنِى بالصّلوة وَ الزّکاةِ مادُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوالِدَتِى وَ لَمْ یَجْعَلْنِى جَبّاراً شَقِیّاً
این آیه چه می گوید؟ زمانی کودک میخواهد به حرف حدود 12ماه زمان لازم است اما وقتی عیسی بن مریم در آغوش مادر است خیلی ها هم تهمت زنا به مریم می زدند و اهانت می کردند خداوند به مریم وحی می کند شما سکوت کن فرزندت جواب خواهد داد. عیسی چند ساله بود؟ کسی می تواند فکر کند یک نوزاد چند ساعته یا شاید چند روزه بخواهد حرف بزند؟ زبان باز می کند می فرماید من عبد خداوند صاحب شریعتم. این شریعت کی داده شد؟ زمانی که عیسی در قنداقه بود.
با توجه به این آیات می فهمیم که نه فقط ائمه بلکه قبل از ائمه انبیاء هم بودند که در کودکی و نوزادی به مقام نبوت رسیدند این موضوع فقط برای ائمه نیست
بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از بالاترین مقام در عرفان و اخلاق اسلامی مقام رضاست که هم ریشه اش در قرآن است و هم در اسماء الله که بحث های فراوان در روایات، اخلاق و عرفان در این مورد می شود.
معنای رضا در بحث اخلاق عرفان مختلف است که یکی از معروف ترین تعایف آن اینست که رضا را خشنودی بنده از خداوند و مقدرات او می دانند یا به تعبیر دیگر رضا یعنی تسلیم.
هر کدام از ائمه طاهرین ما با توجه به برخورداری از کمالات و فضائل تجلی یکی از اسماء الله هستند که با توجه به این صفات از دیگر ائمه مشهور ترند.
نکته ای که باید بیان شود اینست تمام این صفات و القاب بیان کننده واقعیاتی است که متناسب با شخصیت آن امام است.
ولادت امام رضاست امام هشتم القاب زیاد دارد صابر زکی ولی رضا، ولی می بینید رضا بین این همه القاب سرآمد القاب شده.
اینکه چرا بعضی القاب بین القاب دیگر سرآمد می شود باید به تاریخ زندگانی ائمه مراجعه کنیم تا بفهمیم. سوال چرا امام هشتم به رضا مشهور شدند؟
مورخان چند دلیل بر اینکه امام هشتم به رضا مشهور شدند بیان می کند:
1. وقتی امام به ولایتعهدی رسیدند هم دوستان ائمه موافق بودند هم دشمنان ائمه با توجه به اینکه این موضوع برای معصومین دیگر اتفاق نیفتاد
2. همیشه راضی به قضا و مشیت الهی بودند
3. یکی از القاب امام هشتم الراضی من آل محمد است که علمای اهل سنت می گویند این لقب را مامون عباسی به امام هشتم می دهد.
البته نکته اینجاست که بعد از شهادت امام رضا آمدند محضر امام جواد سوال می کنند که یابن رسول الله شنیدیم لقب رضا را مامون به پدر شما داده؟ فرمودند هر کسی این را بگوید دروغ است خداوند لقب رضا را به پدرم داده بخاطر اینکه هم خدا راضی بود هم پیامبر خدا و هم ائمه دیگر.
4.بعضی از روات حدیث هم معتقد بر این هستند که امام کاظم این لقب را عطا کرده.
علامه جوادی آملی در مورد مقام رضا و نامیدن امام هشتم به رضا بحثی دارند که نکته ی اول و دوم و بیان امام جواد در نکته سوم را پررنگ تر می کند
هیچ موجودی از موجود دیگر رضایت ندارد مگر با وساطت امام هشتم، هیچ انسانی به هیچ توفیقی نخواهد رسید مگر با وساطت امام هشتم، هیچ نفس مطمئنه ای به مقام رضا نخواهد رسید مگر با وساطت امام هشتم، لقب رضا فقط بخاطر این نیست که او به مقام رضا رسیده باشد بلکه انسان های دیگر را هم به مقام رضا می رساند.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شب میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه است این میلاد را اولا به ساحت قدسی امام زمان و رهبر معظم و ارادتمندان تبریک و تهنیت عرض می کنم
طبق روایات امام موسی کاظم فرزند زیاد داشتند که در تعداد فرزندان اختلاف است.
مرحوم شیخ محمد تقی تستری در قاموس الرجال میفرماید:
در میان فرزندان امام کاظمعلیه السلامبعد از امام رضاعلیه السلامکسی هم شأن کریمه اهل بیت حضرت معصومه نیست.
خصوصیاتی این بانو دارد که در بین زنان اهل بیت زبانزد است خصوصیاتی دارد که در بین دختران امام موسی کاظم زبانزد است.
اولین خصوصیت کریمه بودن است.
شما ببینید همه معصومین کریم هستند ولی دو شخصیت بین اهل بیت رسول الله مشهور شدند به کریم یکی امام حسن مجتبی و دیگری حضرت معصومه.
سوال چرا حضرت معصومه به کریمه ملقب شدند؟
1.بخاطر اینکه کریمه به کسی می گویند هم دارای روح بزرگیست و منزه از پستی است.
بعضی ها فکر می کنند کریمه یعنی سخاوت این یک معناست اما معنای دیگر در مقابل هوای نفس است.
وقتی خداوند عالم می فرماید وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ما به بنی آدم کرامت دادیم با سخاوت کرامت دادیم؟ این یک بخش است اما بخش مهمش جای دیگر قرآن است که می فرماید إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ شما با پاک بودن و تقوا می توانید کریم باشید و به کرامت برسید
2.کریمه بودن الگویی بشود برای تمام دختران
حضرت معصومه دختر است و جوان تمام ویژگی زنانگی را هم دارد با تقوایی که دارد ذره ای از مسیر الهی خارج نمی شود.
دومین خصوصیت طبق روایات عالمه آل محمد است
فقیهه است مجتده است وقتی قمیها سؤالهای خودشان را به مدینه می برند به دلیل اینکه امام موسی کاظمعلیهالسلام در شهر نبودند حضرت معصومهسلاماللهعلیها؛ به همه سؤالهای آنها جواب میدهند. در مسیر برگشت با امام برخورد میکنند و ماجرا را نقل میکنند حضرت تمام سؤالات و جوابها را شنیدند و فرمودند همه را درست جواب داده که طبق روایات امام کاظم سه بار به ایشان فداها ابوها می گوید همان جمله ی معروفی که پیامبر به حضرت زهرا می گویند.
سومین خصلت معصومه بودن است
اینکه فرزند امام موسی کاظم به معصومه مشهور شد بخاطر اینست که عصمت حضرت زهرا در ایشان تجلی پیدا کرد و به مقام عصمت می رسند
چهارمین خصلت داشتن زیارت مخصوص است
بین اهلبیت فقط دو بانو زیارت مخصوص و ماثور دارند که خود امام این زیارتنامه را نقل می کند یکی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیهادوم حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیها
مرحوم آیت الله العظمی بهجت فرمودند ایشان مانند امامزاده های دیگر نیستند که زیارتنامه مطلق داشته باشند یعنی هر امامزاده ای که بروید در حرم آنها زیارتنامه ببینید زیارتنامه مطلق است امام تنها امامزاده ای که زیارت مخصوص دارد ایشان هستند که در روایت آمده اگر کسی ایشان را زیارت کند فله الجنة به بهشت می رود.
و پنجمین خصلت مقام شفاعت است
در قرآن کریم بالاترین شفاعت به رسول اکرم داده شده چون ایشان به مقام محمود رسیدند در میان بانوان به دو نفر مقام شفاعت داده شده یکی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیهادوم حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیهاچون در زیارتنامه است یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ شفاعت ما دست توست بخاطر چه؟ بخاطر اینکه به مقامی رسیدی که اعظم مقام هاست.
و در ختم صحبتم سه روایت از معصوم در باب زیارت این بانو
1.هر کسی ایشان را در قم زیارت کند مانند کسی است که قبر حضرت فاطمه را زیارت کرده
2.امام رضا فرمودند هر کسی خواهرم معصومه را در قم زیارت کند مانند اینست که مرا در طوس زیارت کرده
3.امام جواد فرمودند هر کسی عمه ام را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می شود
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نکته:
1.نسبت به مسائل مهم اعتقادی و غیر آن شخص یا اشخاصی می توانند برداشت هایی داشته باشند درست یا غلط که دو نوع واکنش وجود دارد
1.1.طرد است و محکوم به تکفیر؛ برای کسانی که نمی توانند پاسخ بگویند
1.2.با آغوش باز پذیرا هستند و پاسخگو می باشند
2.فضای مجازی یکی از فرصتهایی است که بستر را آماده کرده برای تحلیل این مسائل و از آن باید استفاده کرد.
3.مطالبی که در قالب اعتقادی و ... باید بحث بشود برای اینکه اول تعریف شود و بعد به استدلال بپردازیم.
4.راه استدلال و استنباط یکی از آن عقل است مهمترین شرع است(کتاب و سنت) که کتاب اول است و نمی توان جدا کرد.
بعضی مسائل هست که عقل می پذیرد ولی کتاب نه
مثلا شخصی می خواهد به راهتی چیزی را بدست بیاورد ولی مراجعه می کنید به کتاب می فرماید این راه نیست.
پس قرار باشد انسان از راه عقل فقط بخواهد طی طریق کند به نتیجه نمی رسد.
عذاب بر سه بخش مطرح می شود:
1. عذاب در دنیا؛
2. عذاب در آخرت؛
3.بعضی در دنیا و بعضی در آخرت.
عذاب باعث رحمت می شود شکی نیست چون برداشت ما از رحمت در عذاب دو گونه است:
یکی تلنگر برای کسی که مرتکب خطا نشده ولی فکر خطا در سر دارد
دیگری بازگشت از خطاست برای کسی که مرتکب خطاست
باید توجه کرد که رحمت در عذاب برای دنیا یا آخرت؟
اگر عذاب در دنیا باشد:
1. عذاب باعث هلاکت است؛
قصص قرآنی که در آن بحث از عذاب شده که این عذاب باعث هلاکت شده است.
2. عذاب باعث عبرت است.
اگر عذاب در آخرت است که قرآن فرموده خیلی ها وقتی عذاب می بینند به مالک دوزخ می گویند از خداوند بخواه ما را به دنیا برگرداند جبران مافات کنیم؟ چه جوابی می آید؟ آن زمان که در دنیا بودید چه کردید که اگر مجدد عمر به شما داده بشود جبران می کنید؟
نتیجه:
عذاب یک جنبه ی آن رحمت و درس است.
نکته ای که باید توجه داشت اینست: آیات وحی دو گونه هستند
1.رحمت
2.غضب
در بحث رحمت عفو است و نعمت؛
در بحث غضب عذاب است وانتقام.
اینکه خداوند فقط از جنبه ی رحمت به آن نگاه کرد خوب نیست چون نگاه غضب هم برای خداوند وجود دارد.
خداوند صفتی دارد که در قرآن به آن بحث شده بنام انتقام یعنی می تواند انتقام بگیرد.
انتقام دو گونه است:
1.انتقام شخصی؛
مانند آیات قصاص که شخصی جرمی مرتکب می شود به حکم قاضی قصاصی اجرا می شود که موجب آرامش اولیای دم می شود
2.انتقام اجتماعی؛
شخصی در اجتماع مرتکب خطا می شود که در اجتماع حکم اجرا می شود یا حد و تعزیر است یا اعدام این هم موجب آرامش می شود اما نه فقط برای کسی که جرم بر او واقع شده بلکه برای اجتماع است.
اینکه در قرآن آمده خداوند منتقم است منتقم شخصی نیست انتقام خداوند به معنای انتقام اجتماعی است
قصص عذاب اقوام را در قرآن شاهد این مطلب هستند
عذاب در اقوام بوده نه در شخص
مبحث دیگر خلود است
خلود به معنای جاودانگی و دائمی است و قرآن مباحثی را که پیرامون خلود دارد برای همه مسلمانان و کفار قطعی می داند بخاطر اینست که به تعبیر قرآن خلود وعَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ است.
در مبحث خلود سه نظریه وجود دارد:
1.کسانی که حرفشان موید خلود است(بینابین)؛
نکته:ما قائل به این هستیم که هر چیزی که خداوند به ما عطا کرده نعمت است هم بهشتش نعمت است هم جهنم هم ارامش در بهشت نعمت است هم عذاب در جهنم
روایتی است از اهوازی که از امام باقر نقل می کند: وقتی بهشتیان وارد بهشت و جهنمیان وارد جهنم می شوند مرگ خودشان را مثل یک گوسفند می بینند که بین بهشت و جهنم قرار گرفته که به همه اهالی این دو مکان ندا می آید این همان چیزی است که از آن می ترسیدید و به درخواست جهنمیان این مرگ وارد جهنم می شود.
برای اهل بهشت و اهل جهنم آیه می خوانند
أَفَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُون این برای بهشتیان که شما بجز همان مرگ اول دیگر روی مرگ را نخواهید دید
و در ادامه آیه می فرماید إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ما این را برای ظالمین قرار دادیم نه شما
اما وقتی این مرگ وارد دوزخ می شود اهل دوزخ نامه ای بلند می کنند که نظیر آن برای کسی صادر نشده این آیه تلاوت می شودوأَنذِرهُم یُومَ الحَسرَةِ اِذا قُضِیَ الأَمر
اینکه خداوند متعال دنبال بخشش انسانهاست و الا بحث شفاعت در قرآن معنا نداشت.
در بحث رحمانیت و عفو دو سوال مطرح می شود
1.کسی که ملکف بوده عناد(لجاجت)کرده آیا می تواند مورد عفو باشد یا نه؟
2.کسی که مکلف نبوده یعنی احکام دین برای او نیامده نه پیامبری را دیده نه امامی و نه کسی که به او دین را تبلیغ کند.
بعضی علما می گویند کسی که عناد کرده مستوجب شفاعت نیست و خلود برای آنهاست چه مسلمان باشد چه کافر اما کسی که به تعبیر قرآن وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ بحث است.
2.کسانی که خلود را رد کرده اند؛
نکته ی مهم این نظریه اینست که خلود را به معنای خارج نشدن از دوزخ بیان نکردند بلکه دائمی نبودن عذاب منظورشان است.
دلیل:
خداوند دو نوع رحمت دارد رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه!
اعتقاد به خلود بینابین این دو رحمت است لذا خلود در عذاب نه تنها منافاتی با رحمت رحمانیه خداوند ندارد، ولی اگر از دید رحیمیت خداوند نگاه کنیم کسی که شامل رحمت رحیمیه خداوند بشود اصلا جهنمی نمی رود که عذابی ببیند
3.کسانی که خلود را پذیرفته اند.
دلیل:
1. إنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً
خالد طبق معنایی که داشتیم یعنی زمان طولانی ولی در بعضی آیه واژه ابدا آمده است اینجا سوال مطرح می شود که اگر خالد به این معناست وجود کلمه ابدا ضرورت ندارد؟
صاحب تفسیر نمونه حضرت آیت الله العطمی مکارم در این مورد بیان می کنند که واژه ابدا تاکید بر خالدین است که مقید به ابدیت می کند و ابدی بودن مشیت الهی است
2.روایاتی از بیان شده صریحا خلود به معنای دوام الی الابد است
فقط به یک نمونه اشاره کنم اینست علامه مجلسی در کتاب بحار جلد8 روایتی نقل می کند که امام رضا نامه ای به مامون عباسی می نویسد إنَّ اللَهَ لا یُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَقَدْ وَعَدَهُ الجَنَّةَ؛ وَلاَ یُخْرِجُ مِنَ النَّارِ کَافِراً وَقَدْ أَوْعَدُهُ النَّارَ وَالخُلُودَ فِیهَا فرمود کافر را هرگز از آتش بیرون نمیآورد برای اینکه تهدید به خلود کرده است.
یا در تفسیر عیاشی است در مورد جمله وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ از امام باقر سوال کردند که درباره چه گروهی است؟ حضرت فرمود: دشمنان امیرالمومنین چون ناصبیها با کفار و منافقین فرقی ندارند؛ چه در دنیا چه در آخرت
3.اجماع: جمعی این مسئله که خلود به معنای ابدیت است را اجماعی میدانند و به ادعای بعضی که خلود را به معنای دوام زیاد است، اعتنا نکردهاند. البته این اجماع مدرکی است.
نتیجه:
1.اینکه جمله ای در جوشن کبیر است یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه نباید به این معنا گرفت که خداوند درست است رحمانیت دارد ولی اینطور نیست که نسبت به ظالمان غضب نداشته باشد.در غیر این صورت، خلقت دوزخ و عذاب جهنم لغو خواهد بود.
2.بعضی گفتند خلود حبس موبد نیست پس زندان خراب شد نباید زندانی مطرح باشد؟
اگر نار را گناه در نظر بگیریم وقتی معصیت در جسم و روح آمد می سوزاند
3.کسی شفاعت می شود که لایق شفاعت باشد و الا شفاعت نصیب همه نمی شود.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در ابتدای عرائض شهادت رئیس مذهب شیعه امام صادق علیه السلام را به محضر امام زمان رهبر معظم و به خواهران و برادران مومن و متدین تسلیت عرض کنم باشدش ان شاء الله پیرو ائمه معصومین با شناخت کامل باشیم.
تمام جلساتی که نسبت به معصومین گرفته می شود و خیلی ها هم از خودی ها و ناخودی ها اشکال وارد می کنند چرا جلسه می گیرید پاسخش یک جمله است تجدید بیعت و تجدید پیمان با اهلبیت و ایجاد پیوند فکری معنوی و اخلاقی بین ما و معصوم است.
اگر در دعای فرج می خوانیم اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی بخاطر همین است معصوم حجت خداست چه امام باشد چه پیامبر. کسانی که از خط معصومین جدا شدند بخاطر اینست که آنها را نشناختند.
خداوند توفیق شناخت بیشتر اهلبیت چه سیره علمی و چه سیره عملی را به ما عنایت کند ان شاء الله که این شناخت باعث ایجاد محبت فیمابین ما و اهلبیت بشود و اگر در دنیا و آخرت خواستار شفاعت اهلبیتیم بواسطه محبت و مودت ایجاد بشود.
توصیه ی پیامبر است که من از امت چیزی نمی خواهم جز محبت و مودت ذی القربی.
بحث ما پیرامون شخصیت امام صادق است هم کتابها به رشته تالیف در آمد و هم سخن ها از زبان جاری شد که هر کدام می تواند ابعادی از شناخت نسبت به اهلبیت را بیان کند بهترین بُعد شناخت، کنیه و القاب اهلبیت است که بیان کننده مقام و منزلت ال الله است
یک نکته بیان کنم اینست اگر می خواهید نسبت به معصوم شناخت پیدا کنید مطالعه تان در مورد القاب وکنیه معصومین بیشتر باشد چرا امام صادق لقبش شد صادق چرا شد صابر چرا امام معصوم می فرماید پدرم خیر البریّه است. جستجو و مطالعه برای همه نه برای روحانی و مداح برای همه ی شیعیان و محبین این مهمترین کاری است که یک شیعه یک محب باید نسبت به معصومین داشته باشد.
ابعاد شخصیتی امام صادق همه شان مهم است و آنچه به نظر بنده مهم تر به نظر می آید اینست که امام دنبال رسیدن به کمال و سعادت ماموم است و تا جان دارد از هدایت و رهبری جامعه کوتاه نمی آید.
اینکه خیلی ها امامت را حکومت داری خلاصه کردند اشتباه است فقط حکومت داری نیست اینکه به زعم بعضی ها امامت یعنی حکومت داری این سوال را پاسخ بدهند اگر وظیفه امام حکومت داری بود چرا معصومین نتوانستند حکومت اسلامی تشکیل بدهند یا اگر حکومت اسلامی تشکیل شد نتوانستند حکومت داری کنند؟ پس دلیلی نداشت یکی مانند امام صادق 34سال امامت امت را بدست بگیرد چندصد هزار شاگرد تربیت کند که همه شان می شوند مجتهد مسلم.
بزرگترین ظلمی که بعد از رحلت پیامبر شد این بود که مسیر امامت و ولایت را منحرف کردند. ولایت یعنی حکومت داری یعنی این که یکی مانند معاویه در زمان امیرالمومنین بشود خلیفه او هم حکومت داری کرد امیرالمومنین هم حکومت داری کرد.
حکومت داری بله اما چه حکومت داری؟ حکومت اسلامی که یکی حاکمش می شود معاویه یکی می شود علی سوال اینجاست هر دو هم دایه دار حکومت اسلامی بودند علی حق است یا معاویه.
حکومت داری بله ولی حکومتی که بر پایه عدل و عدالت باشد. اگر معصومین نتوانستند بخاطر عدالت است علی را بخاطر عدالتش کشتند.
وقتى نوبت به امامت امام صادق رسید برنامه های خودش را مفصل بیان می کند.
عیسی بن سَرّی قمی آمد محضر امام صادق یابن رسول الله اسلام بر چه چیزهایی بنا شد. فرمودند بر چند چیز
1.اقرار به یگانگی خداوند و اینکه محمد پیامبر و فرستاده خداست
2.اقرار به معجزه بودن قرآن و کلام خدا
3.اقرار به ولایت آل محمد که ولایتشان ولایت خداست.
این انتظار امام صادق از شیعیان است که تتمه بحثم روایتی باشد با این مضامین گهر بار
شیعیان سه دسته هستند:
1.گروهى به وسیله ما زینت مىیابند و ما را وسیله عزّت و آبروى خویش قرار مىدهند،
2.گروهى ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خویش قرار داده و از این طریق زندگى مىکنند
3.گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنیت ما آرامش مىیابند و با ترس ما ترسان هستند، در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند، اگر پنهان باشند کسى سراغ آنها را نمىگیرد و اگر آشکار باشند به آنها اعتنا نمىشوند.
که گروه سوم به حقیقت شیعیان واقعى و راهنمایان مردم هستند.
ان شاء الله عاقبت همه ی ما با شناخت اهلبیت پیامبر ختم به سعادت بشود؛
دعای خیر امام زمان شامل حال ما بشود؛
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد آله الطاهرین
انقلابهایی که در سراسر جهان اتفاق می افتد بدون ریشه و دلیل نیست بقول منطقیون هر علتی معلولی دارد قیام ها انقلاب ها همه معلول هستند علتش چیست باید در درون سازمان ها نهادهای اداری آن نگاه کرد که چه بود تا منجر به قیام شد.
قیام 15خرداد42 یکی از قیام هایی بود که چند ویژگی داشت تیتر این ویژگی ها را می توان یوم الله و ماندگار بودن این قیام خلاصه کرد اما چه مسائلی پشت پرده ی این قیام بود باید بررسی بشود.
این قیام عقبه هایی دارد که بازتاب آن شده 15خرداد قم مثلا چه؟ انقلاب مشروطیت نهضت تنباکو و ... که شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه می فرماید این نهضت، نهضتی است از تیپ نهضت انبیا الهی که دو چیز در این نهضت وجود دارد یکی خودآگاهی که ریشه اش فطرت انسان وجدان انسان است او را به سمت ارزش اسلامی سوق می دهد و دیگری خداآگاهی.
پس بنابراین مهمترین عاملی که باعث شد 15خرداد اتفاق بیافتد خود مردم بودند که دنبال ارزش خودشان بودند دلشان می خواست با ارزش باشند دنبال آزادی باشند دنبال این باشند که استبداد استعمار در آنان وجود نداشته باشد.
خوب است بدانیم یکی از مامورین سفارت امریکا درباره این نهضت حرف جالبی زد حرف دوست هم نیست حرف دشمن است می گوید نهضت خمینی بطور ناگهانی بوجود نیامد این ریشه دارد که ریشه اش اتفاقات گذشته ایران می افتد.
که منتهی الیه این نهضت بازشناساندن هویت اسلامی ایران می شود پایه گذاری حاکمیت ارزشهای اخلاقی می شود پایه گذاری حاکمیتی می شود که در سال58 طبق آمار 98درصد به این حاکمیت و نهضت رای می دهند.
حالا چه عواملی باعث شد این نهضت اتفاق بیافتد
یکی از آن عوامل مطرح شدن امام بعنوان مرجع بعد از آیت الله العظمی بروجردی بود. بعد از اینکه آیت الله بروجردی از دنیا رفتند دو مساله پیش آمد یکی قضیه انتقال مرجعیت که شاه تمام تلاشش را می کرد تا مرجعیت از ایران به نجف برود.
حالا مرجعیت به عراق می رفت چه مشکلی داشت؟
مرجعیت در عصر قاجار تا پهلوی قدرت و نفوذ کلام زیادی داشتند شاه هم می دانست چون هدفش در ایران چیز دیگری بود مرجعیت را مانع برای رسیدن به اهدافش می دانست چون شاهان ایران چوب محکمی از مرجعیت خورده بودند و شاه هم نمی خواست این چوب را بخورد و انتقال مرجعیت از ایران به عراق چون جنبه ی سیاسی به نفع شاه بود صلاح ندانست به مراجع ایران که هم طراز آقای بیروجردی بودند شاید هم بالاتر تسلیت بگوید.
تلگراف می زند به آیت الله حکیم وفات آیت الله بروجردی را تسلیت می گوید و ایشان را مرجع بعدی معرفی می کند تا با این کار موانعی بر سر رسیدن به اهدافش نباشد.
مساله بعدی تجزیه شدن مرجعیت است شاه تلاشش این بود که مرجعیت به عراق برود حالا اگر هم نرود حداقل نگذارد یک نفر مرجعیت عام شیعه را به عهده بگیرد سعی می کند چند نفر را بعنوان مرجع بعد از آقای بروجردی معرفی کند عکس مراجع هم هر روز تیتر روزنامه ها بود مثلا روزنامه کیهان مستندش هم موجود به تاریخ12فروردین1340یعنی دو روز بعد از رحلت اقای بروجردی عکس چهار نفر را بعنوان مرجع تقلید تیتر روزنامه می کند امام خمینی آیت الله گلپایگانی آیت الله مرعشی نجفی و شریعتمداری. یا بعضی روزنامه های دیگر یک روز تصویر آقای گلپایگانی روز بعد آقای محقق داماد که همه شان صاحب رساله بودند ولی در این روزنامه ها اسمی از امام نبود.
دیگر دلیل نهضت حادثه فیضیه بود که در فروردین 42یعنی سالروزشهادت امام صادق عله السلام در حوزه فیضیه قم اتفاق افتاد که این حادثه یکی از نقطه عطف انقلاب و حادثه 15خرداد شد چون شاه تصورش این بود می تواند باعث سرکوبی روحانیت و قیام مردم بشوند اما برخلافش واقع شد.
به هر حال اینها گوشه ای از اتفاقاتی بود که باعث شد حادثه 15خرداد اتفاق بیوفتد و روزنه ای بشود برای تبعید امام و تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
ان شاء الله در راه انقلاب ثابت قدم باشیم و جزء اعوان و انصار ولایت باشیم و عاقبت ما سعادت در رکاب ولایت و ختم به شهادت بشود.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
اگر کسی بخواهد از امام سخن بگوید باید از دو بعد شناخت کامل داشته باشد
1.بعد علمی 2.بعد عملی
با توجه به این دو بعد میتوان مدعی این بود که امام برخوردار از کمالات در همه ابعاد زندگی بود که نمی تواند قابل قیاس باشد با کسی الا معصوم.
علی ای حال امام چگونه به درجه ای رسید که شده یک شخصیت بزرگ در جهان اسلام و غیر اسلام که شخصی مانند سید علی آقای قاضی طباطبایی به ایشان بگوید آقا روح الله شما انقلاب می کنید و انقلاب شما متصل به انقلاب امام زمان می شود.
نقل شده مرحوم امام یک روزی در نجف محضر آسیدعلی اقا قاضی طباطبایی شرفیاب می شوند نگاه به صورت امام می اندازند و همین جمله را بیان می کنند بدست شما انقلابی صورت می گیرد که متصل به انقلاب امام زمان است.
چطور امام به این درجه رسیدند؟ با ایمان. که شهید مطهری می فرماید او مجموعه ی ایمان است.
ما شخصیتی مانند امام تا سال68 شاید نداشتیم و الان هم مانند شاگرد ایشان رهبرمعظم هم نداریم لذا هر قدر تجلیل هم بشود حق ادا نخواهد شد.
امروز عظمتی که ایران دارد بخاطر شخصیت امام است و علمایی که همراه امام بودند و الان هم شخصیتی مانند رهبری معظم که یکه و تنها در عرصه رهبری در حال خدمت است که پشت کردن به این شخصیت می تواند سنگین ترین ضربه ها را بزند و چه بسا ممکن است با استفاده از قواعد شرعی حکم به حرمت هم بشود.
لذا در پایان عرائضم حکومتی که امام تشکیل داد حکومتی است که باید اتفاق می افتاد علما بودند امام جرات چنین کاری نداشتند اما امام به تنهایی علم تشکیل انقلاب را بدست گرفتند و الان هم می بینیم یکه تاز میدان انقلاب حضرت آقاست و به تنهایی با دست خداوند و امام زمان این انقلاب را دارد رو به جلو حرکت می دهد تا ان شاء الله ظهور و انقلاب امام زمان ان شاء الله
والسلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
مذهب شیعه در طول تاریخ خیلی مورد هجمه قرار گرفته بطوری که می خواستند این مذهب از بین برود و آثاری ازش روی زمین نباشد.
یکی از این هجمه ها تخریب قبور ائمه بقیع است که در چند نکته فقط انگیزه ی تخریب حرم ها را بیان کنیم تا انشاء الله بتوانیم اندکی حق مطلب ادا و بصیرتی نسبت به این موضوع و چهره ی وهابیت ایجاد بشود.
نکته اول اینکه یکی از آفات بزرگ و خطرناک در هر مذهب برداشت های غلط و انحرافی است که از مطالب پیرامون آن مذهب گرفته می شود و نتیجه ی این برداشت ها، تندروی ها و کج فهمی ها می شود که نتیجه ی این تندروی ها تفرقه و تضعیف مذهب خواهد شد.
در تشیع هم داریم تشیع انگلیسی که با برنامه های مختلف خودشان دارند رنگ تشیع را کمرنگ و تبلیغ وحشیگری شیعه را می کنند یا در اهل سنت وهابیت بوجود آمد تا ضربه سنگین به این مذهب بزند یا داعش و امثال آن بوجود آمد تا ضربه به این مذهب بزند که در هر دو مذهب نگاه به چهره ی مذاهب نیم شود نگاه به چهره اسلام می شود که مذاهب در لوای این دین درحال گسترش هستند.
خلاصه نکته اول اینکه اگر دین یا مذهب آسیب می بیند مشکل از دین و مذهب نیست مشکل از کج فهمی های مردم آن دین است.
نکته دوم اینکه پایان قرن هفتم علما اجماع داشتند که سفر زیارتی مباح است و مباح مقدمه مستحب که اگر مستحب هم نباشد لااقل جایز است اما در قرن هشتم ابن تیمیه که تخریب قبور از افکار این شخصیت گرفته شد حدیثی مطرح می کند از ابوهریره که جمیع علمای اهلسنت او را کذاب می دانند که از پیامبر نقل می کند بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد : مسجد من(مسجد مدینه)، مسجد الحرام، مسجد الأقصی
یعنی اگر کسی برای کار عبادی بخواهد به مسافرت برود باید به یکی از این سه مساجد برود ولی زیارت قبور جایز نیست چون در این روایت زیارت قبور مطرح نشده که یکی مثل ابن باز از علمای و مفتیان وهابی می گوید افتخارم اینست من چند دهه در حرم پیامبر نماز خواندم ولی یک بار هم قبرش را زیارت نکردم با اینکه در کتب جهان اسلام در مورد زیارت و ثواب زیارت قبر پیامبر حدیث و روایات زیاد داریم.
نکته سوم اینکه مهمترین مساله ای که وهابیت در روی آن تاکید داشتند برای تخریب قبور ساختن قبّه و بارگاه که مکرراً در کلماتشان می آورند.
دلیلش هم یک روایت مخدوش از ابی الهِیّاج اسدی که امیرالمومنین فرمودند پیامبر مرا مامور کرد هر قبر بلندی را تسویه(یعنی تخریب)کنم و هر صورت و تمثالی را محو و من هم تو را به این کار مامور می کنم.
در صورتی که این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالت ِ بر مدعا.
ان شاء الله هرچه سریعتر فرج امام زمان نزدیک بشود تا مذهب تشیع بتواند با دستان مبارک ایشان حرمی بر قبور مطهر ائمه در بقیع بنا کند
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
بیشترین اثر خدمت به جامعه ایجاد معنویست در انسان است در نهج البلاغه است امیرالمومنین می فرماید مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی نسبت امربهمعروف و نهی از منکر نسبت به بقیه فرایض مثل قطره به دریاست
قطره اصلاً در دریا حساب نمیشود، قابلمقایسه نیست. چرا امربهمعروف و نهی از منکر اینقدر فاصله نجومی با بقیه خوبیها دارد؟ چون این دو اقدام مهم در راستای جامعه سازی است.
کمک به ترک گناه در جامعه ثوابش خیلی بیشتر است. کمک دیگران به انجام کار خیر ثوابش دو صدچندان است.
معنا این نیست که خودمان گناه کنیم بعد به مردم بگوییم شما گناه نکنید یا خودمان کار خیر را ترک کنیم خداوند هم گله می کند که خودتان فراموش می کنید کار خیر کنید ولی دیگران را دعوت به خیر می کنید
رسول الله فرمودند مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْء هرکسی بانی و مؤسس کار خیری در جامعه شود هرکسی تا قیامت به آن عمل کند ثوابش به شما هم میرسد.
موضوع خدمت به جمعه انقدر مهم است که اهلبیت (ع) بهشدت حساس بودند و شیعیان را نهی میکردند که در حکومت طاغوت مسئولیتی قبول کنند. چون طاغوت جوامع را نابود میکنند اما اگر اهلبیت (ع) فرصتی پیدا میکردند خدمت به مردم داشتند و جامعه را می ساختند وقتی جامعه ساخته می شد به دوستانشان توصیه میکردند در حکومت ورود پیدا کنند چون حاکمیت عرصه خدمترسانی به جامعه است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
در بیانیه دوم گام انقلاب اسلامی حضرت آقا عباراتی دارند با این مضامین که بحث از خودسازی و تمدن سازی است.
یکی از آیاتی که صراحتا بحث از این موضوع دارد آیه 105 سوره مائده است که خداوند می فرماید یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
در انی آیه شریفه بحث از خودسازی است که انسان را وادار می کند به خودسازی البته بعضی ها هم مفسر می شوند نسبت به این آیه می گویند که این آیه در مورد خودسازی است ربطی به جامعه سازی ندارد.
پاسخ این افراد را با یک روایت عرض می کنم شخصی از پیامبر (ص) درباره این آیه پرسید که این آیه را برای او شرح دهند روایت طولانی است مختصر عرض کنم حضرت فرمودند: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ ابتدا امربهمعروف کن وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ، نهی از منکر کن وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ و صبر کن به آنچه از ناملایمات به تو مىرسد حَتَّى إِذَا رَأَیْتَ شُحّاً مُطَاعاً در انجام این وظیفه مهم تا میتوانی استقامت داشته باش ...
پیغمبر اکرم در این روایت بیان می کند زمانی که مسئولیت اجتماعی خودت در حیطه جامعه پردازی انجام بدهی با یک سری موانع برخورد می کنی که نمی گذارد و بعد مجبور می شوی جامعه سازی را رها کنی و به سراغ خودت میروی. نه اینکه از اول برو سراغ خودت.
علامه طباطبایی در مورد این آیه می فرماید این آیه با آیات دعوت به دین و آیات مربوط به امربهمعروف و نهى از منکر منافات ندارد، زیرا این آیه نهى مىکند مؤمنین که دست به کاری بزنند که گمراهان می زنند و بعد امر به معروف که هدایت جامعه است.
نکته دقیقی است خودسازی در متن جامعه سازی اتفاق می افتد و نهتنها این دو منافاتی باهم ندارد بلکه اصلاً جامعه سازی سکوی پرواز بهسوی عالیترین و بالاترین مقامات معنوی است.
یکی از مسلمانان در صدر اسلام تصمیم گرفته بود برای خودسازی از جامعه فاصله بگیرد و در گوشهای عزلت گزیند. خبر به گوش پیامبر (ص) رسید حضرت به او فرمود: «إنّما رَهبانِیَّةُ امَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللَّهِ.»(امالی صدوق، ص66) یعنی رهبانیت امّت من جهاد کردن درراه خداست. رهبانیت به معنای کنارهگیری و انزوا از صحنه اجتماع و پرداختن به عبادتها و ریاضتهای طاقتفرسا در راستای خودسازی است. حضرت به او فرمود این خودسازی در متن جهاد رخ میدهد.
در جهاد دو نکته است 1.مصداق جامعه پردازی است 2.تکلیف اجتماعی است برای حفظ جامعه
خودسازی میخواهی برو جهاد کن و وضعیت جامعه را اصلاح کن.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
بحث پیرامون آیه جهاد با نفس و اموال است روحیه جهاد و شهادت طلبی در کشور ما الحمدلله زیاد است بقول شاعر شیرین سخن: در باغ شهادت باز باز است.
بله جوانان رفتند جنگ هشت سال جانباز شدند شهید شدند الحمدلله خداوند قبول کند از آنها و جوانان رفتند سوریه جانباز شدند شهید شدند الحمدلله خداوند قبول کند از آنها.
وقتی به آیات جهاد می رسیم امکان دارد خیلی دچار اشتباه بشویم. اشتباه اینجاست که ما فقط یک قسمت آیه را نگاه و به آن توجه می کنیم جهاد یعنی جهاد با نفس یعنی شهادت پس جهاد با اموال چه میشود؟چند نفر جوان سراغ دارید مشتاق جهاد با اموال باشند؟
چند نکته بیان کنم از این آیات:
1.ارزش معنوی جهاد در اینست که مقدمه جهاد با نفس جهاد با اموال است.کسی که مال نداشته باشد مستثنی قرار نمی گیرد بلکه با کار و تلاش برای کسب مال می تواند جهاد کند.
2.جهاد به معنى جنگ و نبرد مسلحانه نیست هر نوع تلاش و کوششى که براى پیشبرد اهداف مقدس الهى انجام گیرد، شامل جهاد مىشود.
3.برخی روایات جهاد اقتصادی را بر جهاد در راه خدا مقدم کردند.
امام رضا ع فرمود: الَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هر که از فضل خدا آن را مىجوید که خانوادهاش را تأمین کند، پاداشى برتر از جهادگر در راه خدا دارد.
اگر یک روز از ظهور مانده برو سرکار
4.فضیلت عبادت عابد تاجر بالاتر از عابد بیکار است.
نزد امام صادق علیه السلام آمد امام سوال کرد که عمر بن مسلم چه مىکند. گفتم: کارش به خیر و صلاح است؛ امّا تجارت را رها کرده است. امام صادق علیه السلام سه بار فرمود: این کار شیطان است.
اگر انسان دنبال خودسازیست اگر دنبال کسب معنویت است این دو در متن کار وجود دارد.
قدیم برای رفتن به محل کار آدابی داشتند وضو میگرفتند الان به کجا داریم می رویم؟
قدیم برای رفتن به محل کار آدابی داشتند دعای رزق و روزی می خواندند اگر الان هم به مغازه های قدیمی بروید اکثرشان کاغذی به دیوار یا روی میز دارند که آیه و دعای کسب روزی حلال در اوست الان وجود دارد؟
خیلی کم
اگر رزق و روزی برکت ندارد بخاطر هیمن چیزهاست.
خوب است در دیوار اتاقمان بنویسیم کارگاه من عبادتگاه من است
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
یکی از کلیدواژه و توصیه های چند ساله ی مقام معظم رهبری پیرامون اقتصاد است.
خداوند متعال، عبادت و معنویت را در متن زندگی تعبیه کرده اینگونه نیست که انسان برای خودسازی کار و زندگی خودش را رها کند و گوشه مسجدی بنشیند. نه الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ عبادت ده بخش است تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ نُه بخش آن، جُستن روزى حلال است. اسلام زندگی را مسجد و محل عبادت کرده است.
پس باید ما به این نتیجه برسیم که اگر کسی صبح به سر کار رفت ظهر یا شب برگشته یعنی عبادت کرده. نخیر اگر این حس ایجاد شد که با هر کار کردنی انسان در حل عبادت است نگاه درستی به زندگی و بندگی ندارد.
زندگی و بندگی دو مقوله جدای از هم نیستند اگر از همدیگر جدا بشوند بدانید آسیب جدی وارد زندگی خواهد شد.
امام صادق ع فرمود: الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ آنکه خانواده خویش را از حلال روزى مىدهد، مانند مجاهدِ در راه خدا است.
اگر در فرهنگ کاری ما مسلمانان تلاش و کار، عبادت و مجاهده بود. کارگاه من عبادتگاه من است. میزان ساعات کار مفید در کشور ما اینقدر پایین نمی آید.
یک نفر بچه بسیجی و حزباللهی را بخواهند معرفی کنند ما را با پرکاری میشناسند؟ میگویند چقدر اینها کار میکنند؟
اگر بپرسند چرا اینها اینقدر پرکارند جواب ما اینست که کارگاه من عبادتگاه من است. کارخانه من عبادتگاه من است.
در قرآن کریم خداوند9مرتبه جهاد را کنار مال گذاشت تا شاید نگاه ما به مال عوض شود یعنی باید باورمان بشود که اسلام به کار ما به فعالییت اقتصادی ما اینقدر ارزش وبها داد که نامش را جهاد بگذارند.
وقتی خداوند عالم می خواهد انگیزه سازی کند برای بندگانش میفرماید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؛
میخواهید شما را به تجارتی راهنمایی کنم که از عذابت دردناک نجات پیدا کنید؟
کدام تجارت؟
1.تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ایمان به خدا و رسولش بیاورید
2.وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ با اموالتان و با جانتان در راه خدا جهاد کنید
مگر با اموال هم می شود جهاد کرد؟ بله
علامه طباطبایی می فرماید مجاهده یعنی تلاش و بکارگیری تمام توان و سبیل اللَّه یعنی راه خدا.
منظور از مجاهده به اموال و انفس، عمل و بکار گرفتن تمام قواست در انجام تکلیف مالى و بدنی الهى، مالی مثل زکات و خمس و انفاق بدنی مانند نماز و روزه و حج و غیره.
پس باید نتیجه بگیریم که معنای آیه این می شود مومن واقعی کوشش می کند تا تکالیف مالى و بدنى اسلامى خود را انجام دهند و در حالى انجام مىدهند و یا عملشان چنین حالى دارد که در دین خدا و در راه او است
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
آیا دینداری با بیحسابوکتاب بودن در مسائل مالی جور درمیآید؟
اگر وارد کتاب وحی بشویم در سوره اسرا آیه 29 خداوند به پیامبر امر می کند که باید حساب و کتاب داشته باشی وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ دستهای خودت را به گردنت آویزان نکن(یعنی خرج نکردن) وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ دستهای خودت را بیش از حد باز نکن(یعنی ولخرجی) فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا که مورد سرزنش قرار می گیری
آمد محضر امام صادق سائلی آمد برای درخواست کمک امام زنبیلی داشت که رد آن خرما بود دستش را پر از خرما کرد به سائل داد سائلی دیگری می آید به همین منوال تا 4سائل
سائل پنجمی می آید امام چیزی نمی دهد و فقط می فرماید خداوند روزی رسان من و شماست
شاید برای خیلی ها سوال پیش بیاید امام که بخشش زیاد است چرا دست رد به این سائل زد راوی می گوید امام صادق رو کرد بمن فرمود زنی فرزند خودش را برای درخواست کمک به محضر پیامبر می فرستد و می گوید اگر چیزی نداشت پیراهن پیامبر را طلب کن.
آن سائل آمد و همین درخواست را از حضرت کرد و حضرت اجابت کرد و پیراهن خود را از تن درآورد و به او عطا کرد.
در همین حین آیه نازل می شود وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ طوری رفتار نکن که دستت به پشت گردنت بسته شود یعنی زیاده روی کنی
وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ
طوری رفتار کنی که دستت جلوت بسته شود یعنی خسیس باشی
مَلُومًا مَحْسُورًا که اگر اینطور باشی خودت را درمانده می کنی
نزول این آیه گوشزدی بود به پیغمبر که میانه روی کن در امورات اقتصادی و کمک.
شما کار امام صادق را ببینید کار ما را ببینید اگر در زمان ما حضور داشتند و در این عصر زندگی می کردند زندگیشان چطور بود؟ اگر چیزی کم می شد سریع هجوم می آوردند برای خرید؟
اگر مردم ما اینطور هستند مشکل اینجاست که در معیشت ما نتوانستیم فرهنگ سازی کنیم. خیلی ها هم می گویند توکل کنید خیلی ها هم می گویند تقدیر چنین است.
خدا از ما خرج عاقلانه و با حسابوکتاب می خواهد می گوید نگاه کن به درآمدت خرج کن
جالبتر اینست که انضباط مالی ندارد زحمت هم نمی کشد این را به پای دین می گذارد
مثلا وام میگیرد فلان مقدار قدرت ندارد بپردازد کسی هم نمی تواند کمکش کند میگوید: توکل به خدا خدا جور میکند.
طوری جا افتاده که عدهای فکر میکنند هرکس بیخیالتر باشد باایمان تر است.
توکل برای این نیست که کمکاریهای ما را توجیه کند.
یکی از اصحاب، از رسول خدا (ص) پرسید: «میخواهم توکل داشته باشم. اسبم را ببندم و توکل کنم یا اسبم را رها بگذارم و توکل کنم؟» پیامبر خدا (ص) فرمودند: «حتماً بند اسب را محکم کن و بعد توکل کن.»
بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحث در شبها اشتغال بود و بیکاری و اقتصاد و یکی از مواردی که در اقتصاد وجود دارد فقر و غناست.
این را همه ی ما شنیدیم بعنوان یک روایت که واقعیت اینست روایت نیست برداشت روایت است از دری که فقر بیاید ایمان از در دیگر می رود که احتمالا برداشت این روایت کاد الفقر ان یکون کفراً استیعنی می فرماید فقر انسان را به کفر وا می دارد.
نسبت به این گونه روایات و گفته ها چند نکته بیان کنم:
1.فقر همیشه از ناحیه اقتصاد نیست ما فقر فرهنگی داریم فقر دینی داریم فقر سیاسی داریم و ... که همه ی اینها می تواند انسان را به کفر نزدیک کند.
شما نگاه کنید شخص سیاسی که سیاست زده بشود یا شمه ی سیاسی نداشته باشد به کاهدان می زند ملتی را بیچاره می کند عالمی مطالعه دینی نداشته باشد برداشت غیر فهم قران و روایات داشته باشد حدیث شناس نباشد قران شناس نباشد ملتی را به ضلالت می کشاند جمعه ای که برنامه فرهنگی نداشته باشد ملتش از فرهنگ ناب بی خبرند. اینها همه اش فقر است
2.درست است فقر از نشانه ی بی ایمانی است اما قرآن کریم انسان را به صبر در مسائل فقر دعوت کرده وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ
کسانی که از کم شدن مال و یا آسیب رسیدن به نفستان مثل بید می لرزید و می ترسید خداوند بشارت داد که اگر صبر داشته باشید 1.ان الله مع الصابرین 2.ان مع العسر یسری
3.فقر معنای مختلفی دارد
یک معنایش معنای مذمت است که معنای همانی بود که در مورد انواع فقر عرض شد
یک معنایش معنای مدح است تا جایی که پیامبر اکرم فرمودند الفقر فخریمن به فقر افتخار می کنم
یا خداوند جل جلاله در قران کریم می فرماید یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ ای مردم شما نسبت به خداوند فقیرید
چرا فرمود؟ چون اگر انسان خود را غنی ببیند طغیان می کند إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى
4.کسی که بخاطر فقر مالی دچار بی اعتقادی بشود در واقع از فقر فرهنگی و دینی خوبی برخوردار نیست بیشتر از این موضع آسیب خواهد دید.
اما سوال آیا دین داری با بی حساب و کتابی که خودش عامل فقر است جور در می آید یا نه؟
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
در جلسه قبل بحثی پیرامون بیکاری جوانان و آسیب شناسی بیکاری شده بود.
فضای اشتغال اقتصاد می آورد حتی در حوزه دین بخاطر همین مقام معظم رهبری در نکته ی دیگری از گام دوم انقلاب اسلامی بحث از اقتصاد به میان می آورد و می فرماید اقتصاد یک نقطهی کلیدیِ تعیینکننده است.
پیامبر اکرم فرمودند اگر جوان می خواهد آینده خودش را بسازد و تعیین کننده شخصیت خودش باشد برود کار کند.
در جهانی که فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ حساب و کتاب در آن وجود دارد نمی توان بدون حساب کتاب زندگی کرد.
ما در یک دنیایی در حال زندگی هستیم که خداوند فرمود إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ یعنی به اندازه خلق کردیم یعنی ترازو یعنی میزان.
اندازهگیری اساس خلقت است.
برای اینکه انسان بتواند خوب بندگی کند لازم است اهل حساب و کتاب باشد خصوصاً در مسائل اقتصادی.
مِن عَلاماتِ المُؤمِنِ ثَلاثٌ: حُسنُ التَّقدیرِ فِی المَعیشَةِ امام باقر فرمودند ؛ از نشانه های مومن سه تا است اولین مورد را می فرماید مومنین برنامهریزى درست مالی دارند. نکته اینجاست که اقتصاد از معنویت سرچشمه می گیرد
فرمود: «ما خَیرٌ فی رَجُلٍ لا یَقتَصِدُ فی مَعیشَتِهِ؛ ما یَصلُحُ لا لِدُنیاهُ ولا لِاخِرَتِه؛ هیچ خیری نیست در کسی در زندگىاش اندازه نگه نمىدارد، نه خیرى در او است و نه دنیا و آخرتش را سامان مىدهد.
یعنی شما در تمام عوالم حتی عالم سیاست ببینید یک سیاستمدار از ایمان درستوحسابی برخوردار نباشد نمیتواند برنامهریزی درستی برای مسائل کشور داشته باشد.
چند روایت اقتصادی بخوانم همه یاد بگیریم حتی در مهمانی گرفتن ها در مسافرت رفتن ها روایت است المُؤمِنُ جَیِّدُ التَّدبیرِ لِمَعیشَتِه مؤمن براى گذرانِ زندگىاش خوب برنامهریزى مىکند
خداوند عالم همانطور که از مومن توقع نماز خواندن روزه گرفتن رفت و آمد در مسجد را دارد همانطور هم توقع برنامه ریزی دارد که برعکس ما انسانهاست از مؤمنین توقع همه چیز را داریم اما توقع نداریم مومن مدیریت داشته باشد زندگیاش را خوب برنامهریزی کند.
امام صادق فرمودند به من خبر دادند که برای گذراندن زندگی درامد کمتر از دخل و خرج است بلکه فرمودند نه همهی ذخل و خرج و در آمد است.
یعنی اگر مؤمنین را دید که اهل مدیریت زندگی در اقتصاد نیست به ایمانش شک کنید. حتماً نواقصی در ایمانش هست.
یکی از مشکلات اقتصادی ما همین سوء تدبیر در معیشت هست. حتی همین سوء تدبیر در مدیران ما هم وجود دارد که بخاطر سوء مدیریت و تدبیر مردم را دچار مشکل کرده اند
مقام معظم رهبری در بحث اقتصاد کشور در زمان تحریم ها فرمودند کارشناسان اقتصادی و مسئولین کشور گفتند حوادث اقتصاد در کشور مربوط به تحریم نیست عامل این حوادث مشکلات داخلی است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین
اگر از ما بپرسند که معنویترین قشر در بین سنین مختلف، کدام سن هستند باید گفت جوانها.
دلایل زیادی را میتوان ذکر کرد که چرا جوانها معنویترین قشر جامعه هستند؛
1.عاشقپیشگی
یکی از دلائل عاشق پیشه بودن جوانهاست. بقول معروف از یک طرف جوانی هست و عشقبازیهایش و از طرفی جوانی هست و عبادت و این عبادت اگر همراه با عشق بازی با خدا باشد از نوع بهترین عبادتها محسوب می شود.
خدا رابطه خوبی با جوانها دارد کافیست جوانها را باخدا آشنا کنیم.
امام صادق ع فرمود: إنَّ أحَبَّ الخَلائِقِ إلَى اللّهِ تَعالى شابٌّ دوستداشتنىترینِ آفریدگان نزد خداوند بخاطر چند تا دلیل 1.حَدَثُ السِّنِّ کم سال بودن 2.فی صورَةٍ حَسَنَةٍ خوشسیمایى است 3.جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ فی طاعَةِ اللّهِ تَعالى جوانى و زیبایىاش را برای اطاعت از خداوند بزرگ، قرار داده است ، ذاکَ الَّذی یُباهِی اللّهُ تَعالى بِهِ مَلائِکَتَهُ حَقّاخداوند بزرگ پیش فرشتگان افتخار مىکند ، فَیَقولُ: هذا عَبدی و مىفرماید: این، بنده حقیقى من است.
با توجه به این روایت این بدست می آید که عبد بودن در جوانی شکل می گیرد چون ظرفیت عبد بودن را دارد و عبد بودن در زمانی شیرین می شود که عشق به خداوند هم در آن باشد. أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ برترینِ مردم، کسى است که عاشق عبادت گردد
2. سرعت بر خیرات و خوبیها
دلیل دوم بر اینکه جوانها آمادگی بیشتری برای پذیرش معنویت و دین را دارند. این صفتی است که امام صادق ع برای جوان برمیشمارند. امام صادق ع به یکی از کسانی که برای تبلیغ به شهری سفر کرده بود فرمود در میان مخاطبانی که دعوت به دین میکنی سراغ جوانان برو بعد دلیل این مطلب را هم ذکر کردند فرمودند چون جوانان به هر خیرى پُرشتابترند.
عَلَیکَ بِالأَحداثِ؛ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى کُلِّ خَیر
3- لطافت روح و دل نازکی
دلیل سوم دل نازکی است اوصیکُم بِالشُّبّانِ خَیرا پیامبر فرمود: شما را به نیکى با جوانان سفارش مىکنمفَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَةً زیرا نرمترینْ دلها را دارند
کسانی به دین پیوند بیشتری میخورند که روح لطیف و دلنازکتری داشته باشند.
اگر سختی دل مانع اصلی مقاومت در برابر دین و معنویت است، نرمی دل عامل اصلی پذیرش معنویت است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و السلام علی اشرف الانبیاء و سید الاوصیاء محمد و آله الطاهرین
و اما بعد قال الله تعالی لیلة القدر خیر من الف شهر
ان شاء الله طاعات عبادات و عزاداری مورد توجه و تائید ولی الله الاعظم قرار بگیرد سفره برکت و فیض کرامت امیرالمومنین پهن است وقت اندک نکاتی را پیرامون این آیه شریفه عرض کنم ان شاء الله مورد توجه و عنایت قرار بگیرد.
یکی از نکاتی که در این آیه ی شریفه وجود دارد این است که شب قدر شب خیرات و مبرات است که در آیات و روایات فراوان در مورد شب قدر و فضیلت شب قدر بیاناتی از خداوند و معصومین بیان شده یکی لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ و یکی که شب قدر لیله مبارکه است.
سوال خیرات شب قدر چیست و لیله مبارکه است معنا چیست؟
یک معنا و خیرات شب قدر نزول قرآن است انا انزلناه فی لیلة القدر اما دلیل های دیگر در سوره قدر آمده است
در سوره قدر ذیل این سوال جوابهایی بیان شده است
1.مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
هر عمل خیر انسان در این ماه عبادت است اما وقتی می رسد به لیالی قدر می گوید این شب فضیلتش اندازه هزار ماه عبادت است.
یک حساب و کتاب ساده اگر هزار ماه را بر12(تعداد ماه سال)تقسیم کنید می شود 83سال و سه ماه و خورده ای یعنی یک شب برابر است با 83سال عبادت
اگر سه هزار ماه را تقسیم بر 12 کنید می شود 250سال یعنی سه شب برابر است با 250سال عبادت
ما خودمان را خسته کنیم به خودمان برسیم 250سال نمی توانیم عمر کنیم اما شما سه شب عبادت می کنید خالصانه ارزشش اندازه250سال عبادت است.
2.تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ
ملائک در این شب بر انسان روزه دار هر جا که باشد فرود می آیند طلب استغفار می کنند و هر دعایی که داشته باشند ملائک آمین گو دعا هستند.
3.نکته ی آخر که اهمیت می دهد به شب زنده داری لیالی قدر جمله ی سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ است ملائک به اذن خداوند در هر مجلسی که روزه داران باشند ابلاغ سلامی به روزه داران دارند.
اما نکته ی مهمتر شب آخری را از دست ندهیم چون قدر به یقین شب23شب قدر است.
خدایا فرج امام زمان نزدیک بفرما
رهبرمان تائید بفرما
انچه شر است بدست ما بحق این شب عزیز از ما دور بفرما
آنچه خیر است بدست تو بحق این شب عزیز برای ما مقدر بفرما
بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خلاصه جلسه گذشته این شد که انسان در برابر ظلم دو رفتار دارد
یا عکس العمل نشان می دهد و خودش ظلم می کند
یا سکوت می کند حالا این سکوت یا از جانب خودش است که به او ظلم شده یا از جانب دیگران که به دیگری ظلم می شود و تماشا می کنند. من حیث المجموع هر سه دسته جزء ظالمین هستند
دعواهای خیابان تصادفات آتش سوزی های خانه و مغازه و ماشین و ... را شما نگاه کنید این اتفاقتی است که در هر جا مشاهده می شود اکثر مردم تماشاگرند متاسفانه فضای مجازی هم به ظلم این افرادتماشاگر دامن زده که سریعا تلفن همراه با روشن می کنند و شروع می کنند به فیلمبرداری که مبادا نزدیک بشوند.
مرگ و میرهایی که نسبت به این موضوعات وجود دارد همه ظلم به بشر است حق الناس است که متاسفانه کمتر کسی جرات گفتن دارد
شما حکومت موقت داعش و نسل کشی که داعش عربستان اسرائیل آمریکا انجام دادند رسانه ای هم می شود همه ی ما تماشاگریم که چه؟ او اوست و ما مائیم اما
بنیآدم اعضای یکدیگرند*که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورَد روزگار *دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی *نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی خیلی جالب گفت اگر در جایی کسی مشکلاتی ایجاد می کند ظلمی می کند اگر سکوت کنی از انسانیت خارجی.
امیرالمومینن در وصیت نامه فرمودند کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً دشمن ظالم و کمککار مظلوم باش
چقدر این قاعده در حاکمیت روی زمین انجام می شود؟ ما هم همکاری می کنیم به ظلم. این کلام مبنای انقلاب های روی زمین بود هر جای سیاستش عوض شد انقلاب بهم ریخت اما شما نگاه کنید انقلاب اسلامی ما با این مبنا بالای 40سال است هنوز پابرجاست.
اما یک واقعیت را بیان کنم ما برای اینکه کمک به مظلومان داشته باشیم دست به خیر ما خیلی زیاد است.
موسسات خیریه قرض الحسنه ها اما برای از بین بردن ظلم ما هیچ موسسه ای نداریم. حقوق بشر داریم که برای مظلومان است اما سازمانی نیست که نابودگر ظلم باشد
همین موسسات برای کمک به کشورهای فقیر خیلی فعالیت دارند اما وقتی پای منافع آنها در برابر آمریکا و اجانب که کشور ظلم هستند می رسد سکوت می کنند.
توجه کنید اینکه
1.در مسیر مظلومیت ظلم نکنی
2.ظلم ظالم را هم تحمل نکنی
3.یک جاهایی هم به تو ظلم بشود سکوت کنی
جمعش واقعا سخت است اما هنر امیرالمومنین این بود که همه ی اینها را داشت. هم عادل بود هم مظلوم نه به کسی ظلم میکرد. نه ظلم را میپذیرفت و نه تماشاگر ظلم بود.
روایت است کسی ظلمی مرتکب شد حضرت به قنبر دستور داد حد جاری کند قنبر بیشتر از حد به او میزند و تمام می کند امیرالمومنین که شاهد بود به قنبر فرمود بیشتر از حد زدی(حالا ما باشیم می گوئیم بزنیم دلمان خنک بشود)امیرالمومنین تازیانه های مازاد را بر پیکره قنبر می زند تا شاهد ظلم نباشد.
این را خیلی شنیدیم که امیرالمومنین می خواستند با عدالت رفتار کند
امام کدام عدالت؟اینکه جرج جرداغ مسیحی می گوید علی در محراب شهادت با عدالت کشته شد و این عدالت باعث مظلومیت او شد کدام عدالت است؟
ان شاء الله در جلسه بعد به آن پرداخته خواهد شد
بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
امیرالمومنین در زمان حیات خودش دو چهره داشت
یک چهره عدالت است یک چهره دیگر مظلومیت علی بود که این مظلومیت بطور دقیق تحلیل و درک نشد.
امشب چه کسی بیشتر برای مظلومیت امیرالمؤمنین میسوزد؟
خود حضرت هم زیاد از مظلومیت خودشان سخن میگفتند. برخی تحمل نمیکردند اعتراض میکردند. چرا یا علی اینقدر از مظلومیت خود سخن میگویی؟ یکی مثل اشعث
اشعثی که ابن ابی الحدید می گویدهر فتنهای در لشکر امیرالمؤمنین رخ داد زیر سر اشعث بود. اشعثی که معاویه به اعتبار او قرآنها را بر سرنیزه کرد.
اشعث به امیرالمؤمنین اعتراض کرد گفت یا علی از زمانی که ما به عراق آمدهایم تو بر منبر نرفتی و خطبه نخواندی مگر اینکه گفتی من پیوسته مظلوم بودم از زمانی که رسولالله (ص) از دنیا رفت. چرا حقت را نگرفتی؟
عمق مظلومیت حضرت را ببینید حضرت فرمود: وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی مردم از این میترسند که حاکمان به آنها ظلم کنند، و من از این میترسم که مردم به من ظلم کنند.
اینست مظلومیت علی مظلومیتی که جرج جرداق مسیحی در کتاب خودش می نویسد قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ علی علیه السلام در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید عدالتی که همراه با مظلومیت است
ما چقدر می توانیم مانند علی مظلوم باشیم؟
حاضریم مظلومیت را تمرین کنیم؟
حاضریم به کسی که به ما ظلم کرد ظلم نکنیم؟
در تاریخ تحقیق کنید اولیاء خدا مظلومیت را تحمل می کردند
قابیل برادرش را تهدید به مرگ می کند اما برادر چه می کند سکوت
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ من هرگز به قتل تو دست نمىگشایم.
یعنی من حاضر نیستم برای رفع مظلومیت از خودم، به تو ظلم کنم.
اما سوال مهمتر اینجاست چقدر ما کار کردیم برای عدالت؟ کمی هم شده عدالت را انجام بدهیم جز علی نمی توانیم پیدا کنیم.
اگر مسخره کردن، مظلوم شدی ضایع کردند مظلوم شدی، بی خیال بشوی و نگویی بعدا جوابت را می دهم؟ یا جوابِ های هوی هست هنرمند جاده های سخت عدالت و مظلومیت هستی
علی را نمی شناخت روی علی سبزی گندیده ریخت امیرالمومنین آمد مسجد برای او دعا کرد و طلب مغفرت. این هنر است.
در زندگی هم باید پیاده بشود گاهی خانمها و اقایان برای رفع مظلومیت تا آنجا پیش میروند که ظالم میشوند.
قال رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةٌ إِنْ لَمْ تَظْلِمْهُمْ ظَلَمُوکَ السَّفِلَةُ وَ زَوْجَتُکَ وَ خَادِمُک حضرت فرمود: سه نفر هستند که اگر شما به آنها ظلم نکنی آنها به شما ظلم میکنند یکی از این سه نفر همسر شماست.
جالب اینجاست که اصلاً تو به آنها ظلم نکردی ولی آنها به تو ظلم میکنند و تو باید تحمل مظلومیت کنی.
اما خلاصه بحثم نه ظلم کردن خوب است و نه ظلم دیدن هر دو قبیح است از اکثر روایات این استنباط می شود که عده ای از اهل جهنم آنهایی هستند که در ظلم ساکت شدند یا به آنها ظلم شده ساکت شدند یا به دیگران ظلم شده و دیدند و ساکت ماندند.
روایت است ظلم سه تاست
1حق الله 2حق النفس 3حق الناس حق النفس ظلم به خود انسان است یا به بدن آسیب می رساند یا می گذارد کسی به او آسیب برساند
إنَّ اللّهَ عز وجل یَستَجیبُ لِلمَظلومینَ خداوند عز وجل دعاى ستمدیدگان را مىپذیرد ، ما لَم یَکونوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ مادام که از ستمکاران بیشتر نباشند ، فَإِذا کانوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ فَلا یَستَجیبُ لَهُم
ما نسبت به ظلم سه دسته هستیم که هر سه دسته جزء ظالمان هستند دو دسته بیان شد یا ظلم می کنیم یا می گذاریم ظلم کنند یک دسته دیگر تماشاگران ظلم هستند که ان شاء الله جلسه بعد
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمدو اله الطاهرین
بحث پیرامون توکل بود مقدمه ای از شب قبل و ان شاء الله ادامه بحث گفتیم توکل یعنی انسان امورات را به خدا بسپارد نتیجه ی آن دست خدا باشد انسان فقط مامور به انجام تکلیف باشد و ماموریت نتیجه به دست خدا باشد این معنای توکل.
بعد گفتیم توکل سه اثر دارد دو اثر در شب قبل بیان شد که یکی قدرت بود و دیگری بی نیازی
اما اثر سوم:
3.هموار شدن مشکلات
توکل سومین اثرش غلبه بر مشکلات است.
در کتاب غرر الحکم است از امیرالمومنین مَن تَوَکَّلَ علَی اللّه ِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ، وتَسهَّلَت علَیهِ الأسبابُ هر که به خدا توکّل کند، دشوارىها براى او آسان شود و اسباب برایش فراهم گردد.
بعضی وقتها دعا می کنیم خدایا ما را انی به خودمان وامگذار می دانید منشا آن کجاست؟
منشائش آنجایی است که انسان به غیر خدا توکل کند. اگر انسان بغیر از خدا توکل کند خداوند عالم هم او را با همان واگذار می کند
ما سلّطَ اللّهُ على ابنِ آدَمَ خداوند بر آدمى مسلّط نکرد إلاّ مَن خافَهُ ابنُ آدَمَ مگر کسى را که آدمى از او مىترسد.و لَو أنّ ابنَ آدَمَ لَم یَخَفْ إلاّ اللّهَ اگر آدمى از کسى جز خدا نمىترسید ما سَلّطَ اللّهُ علَیهِ غَیرَهُ خداوند جز خود کسى را بر او مسلط نمىکرد و لا وُکِلَ ابنُ آدَمَ إلاّ إلى مَن رَجاهُ و آدمى واگذار نشد مگر به کسى که به او امید بست و لَو أنّ ابنَ آدَمَ لَم یَرْجُ إلاّ اللّهَ ما وُکِلَ إلى غَیرِهِ؛اگر آدمى جز به خدا امید نمىبست، به غیر خدا واگذار نمىشد.
4.شکست ناپذیری
توکل چهارمین اثرش شکست ناپذیری است.مَن تَوَکَّلَ علَی اللّه ِ لا یُغلَبْ
سوال41سال انقلاب سر پاست. دشمن شبانه روز هم دارد برای نابودی این انقلاب کار می کند چهار دهه ما را هم تحریم کرده چرا شکست نمی خورد؟چرا نابود نمی شود؟
ماندگاری انقلاب بخاطر چند چیز است دستمان به دست ولی جامعه است یدالله فوق ایدیهم یعنی دستمان در دست خداست هر وقت دستمان را از دست خدا کشیدیم بیرون شکست خوردیم.
هر جا انسان به خودش تکیه کند نه به خداوند عالم بداند شکستش صد در صد است
نمونه جنگ حنین که سپاه اسلام بیشتر از سپاه کفر بود ولی شکست خود.
تعداد لشکر اسلام از 8000تا12000نوشتند که در جنگی سابقه نداشت سپاه اسلام اینطور نیرو داشته باشد آنچنان سپاه اسلام مغرور شده بودند که با غرور تمام می گفتند ما شکست نمی خوریم اما ورق برگشت.
قرآن میفرماید: لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى کرد وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ و در روز حنین در آن هنگام که فزونى جمعیّتتان شما را مغرور ساخت فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً فزونى جمعیّت هیچ به دردتان نخورد وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ؛ ، ولى زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید)(توبه/25)
نتیجه ی بحثم باشد ما هر جا توکل کردیم، کلید طلایی حل مشکلات بود. اگر توکل نکردیم و به این و آن تکیه کردیم به بن بست و در بسته برخوردیم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سوال می شود توکل را تعریف کردید یعنی امورات را به خدا سپردن. اگر امورات را به خدا بسپاریم فایده ای هم برای ما دارد یا نه؟
همانطورکه اگرکسی امورات کاری خودش را به غیر خدا می سپارد و بقول معروف پارتی او می شود برای انجام کارهایی خدا هم می تواند پارتی خوبی بشود. توکل مثل هر چیزی برای خودش آثاری دارد
1.قدرت
توکل اولین اثرش در انسان این است که انسان را قدرتمند میکند. فرمود: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه؛ کسى که دوست دارد قوىترین مردم باشد، پس باید به خداوند توکّل کند(تحف العقول؛ جامع الأخبار 117)؛ هر چه منبع قدرت، قوىتر باشد، فرد نیز قدرتمندتر می شود.
خداوند، قدرت مطلق است و لذا توکّل بر او نیز شمارا قوىترین خواهد ساخت.
نمرود، حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشت و بهسوی آتش پرتاب کرد. میان زمین و آسمان، جبرئیل آمد و گفت: آیا خواستهاى دارى؟ حضرت گفت: از تو نه! خدا مرا بس است و او بهترین وکیل است میکائیل آمد و گفت: خزانههاى آب و باران، به دست من است؛ اگر مىخواهى، آتش را خاموش کنم فرمود: نه جبرئیل گفت: پس از خدا بخواه حضرت ابراهیم فرمود: همین که او مىداند من در چه حالى هستم، کافى است!
اگر انسان، از خدا چنین تصوّرى داشته باشد و بر خدا توکّل کند، آرام دارد.
2.بی نیازی
توکل دومین اثرش بی نیازی است. لَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ بِصِدْقِ النِّیَّةِ لَاحْتَاجَتْ إِلَیْهِ الْأُمَرَاءُ فَمَنْ دُونَهُمْ فَکَیْفَ یَحْتَاجُ هُوَ وَ مَوْلَاهُ الْغِنِیُّ الْحَمِیدُ(مشکاه الانوار) این روایت را کارمندان ادارات خیلی باهاش دست و پنجه نرم کردند. اداره ای رئیس دارد مدرسه ای مدیر دارد رئیس و مدیر بالتبع قوی تر از کارمند خودش است همه کاره است.
پیامبر فرمودند اگر مردى با نیّت درست به خدا توکّل کند، امیری که ب او و دیگران دستور می دهد، محتاج او خواهند شد.
وقتی انسان بی نیاز است حاضر نیست خودش را خرج خدا کند می دانید چرا؟ چون خود را مالک داشته ها می بیند الحق و الانصاف هم همین است او تلاش کرده خدا که نداده.
اینکه خیلی از افراد حتی سرمایه داران ما به چه کنم چه کنم افتادند بخاطر اینست که خودشان ر از خدا جدا کردند.
وقتی انسان حاضر نیست خودش را خرج خدا کند آن وقت خداست که خودش را خرج ما نمی کند میگویم: خدایا شما آن گوشه بایست زحمت شما میشود من خودم درستش میکنم بعد که خرابش کردم دوباره میگویم خدایا نمیخواهد شما زحمت بکشی، درستش میکنیم خرابترش میکنیم.
یوسف و برادرش بنیامین از زمان جدایی با یعقوب یوسف بعد از چهل سال برگشت و بنیامین بعد از چند ماه.دلیلش را می دانید چرا؟
دلیل اینجاست یعقوب یوسف را به برادرها سپرد گفت هوای یوسفم را داشته باشید اما وقتی بنیامین را خواست بفرستد گفت فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین(یوسف،64) به خدا سپردم خدا هم یوسف را به او برگرداند و هم بنیامین را!
این دعای قشنگیست خدایا ما را حفظ بفرما
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از ارزشهای معنوی که مقام معظم رهبری که در فراز معنویت و اخلاق بدان اشاره کردند، توکل است.
در قرآن کریم 61 بار خداوند متعال به موضوع توکل پرداخته است 9مرتبه به پیامبرش فرمود توکل کن 8 مرتبه به مؤمنین خطاب میکند که مؤمنین توکل کنید جالب اینجاست از این 8 مرتبه 5آیه توکل در میدان نبرد و مبارزه هست.
با این توضیح وآشنایی، توکل جنبه سیاسی اجتماعی پیدا میکند فقط جنبه فردی ندارد.
یکی از آیاتی که توکل را وسط درگیری و نزاع حق و باطل بیان میکند این آیه شریفه در سوره آل عمران آیه160 است إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچکس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شمارا یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند!.
علامه طباطبایی در توضیح این آیه می فرماید: مؤمنین به سبب اینکه ایمان به خدا دارند و ایمان دارند به اینکه ناصر و معینى جز او نیست باید فقط بر او توکل کنند.
سوال: توکل چیست؟
راوی میگوید از امام کاظم درباره آیه3سوره طلاق وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ پرسیدم که فرمودند: التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ توکّل کردن به خداوند، درجاتى دارد
مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً یکى از آنها این است که در تمامکارهایت به خدا توکّل کنى و هر چه با تو کرد، از او خشنود باشى
تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمىکند
وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ بدانى که دراینباره، حکم، حکم اوست
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا؛ با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکّل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.
کسی میتواند به خدا توکل کند که مهربانی خدا به خودش را باور داشته باشد به خدا اعتماد کند.
با شک و تردید به قدرت خدا نمیشود اهل توکل شد.
کسی پیش خودش بگوید یعنی خدا میتواند؟ آیا خدا خیر مرا میخواهد؟ این آدم نمیتواند توکل کند. چون به مهربانی خدا نسبت به خودش شک دارد
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین
نقلشده امام سجاد بعضی شبها کیسه دینار و درهم به دوش می کشیدند شبی هم خوراکی یا هیزم و درب خانه ها را میزد آنچه داشت به اشخاص می داد وقتی همم خواست به فقیر چیزی بدهد صورت خودش را می پوشاند تا شناخته نشود این روال ادامه داشت تا به شهادت رسیدند و متوجه شدند که این شخصی که شبها کمکمکرد امام سجاد است. بدن مطهر را برای غسل اماده کردند پشت حضرت را مشاهده کردند از بس کیسه ها را بهدوش می کشیده پشتش مانند زانوی شتر پینه بسته.
محرومیت زدایی و کمک به نیازمندان در سیره اهلبیت موج میزند. چقدر خوب انسان برنامه ثابت داشته باشد.
حاکم دینی هم مامور به محرومیت زدیی هستند. بحمد الله در انقلاب اسلامی اتفاقات خوبی در زمینه محرومیت زدایی افتاده است و باید خدا را شاکر بود اما هنوز جای کار دارد هنوز کاملا راه طی نشده بسیاری در پیش رو داریم.
فدای حاکم جامعهای بشوم که هوای بچه یتیمها را دارد. در تاریخ نقلشده است که مقدارى عسل و انجیر از دو منطقه هَمَذان و حُلوان براى امیرالمؤمنین علیهالسلام رسید به سرکردگان قبایل و گروهها فرمان داد که یتیمان را بیاورند.
هم یتیمان از سر مشک عسل برمی داشتند هم مردم کاسه به کاسه می گرفتند.
سوال کردند یا امیرالمومنین یتیم ها چرا با زبان عسل می گیرند؟ فرمود امام پدر یتمان است علت کارم این بود که خواستم مثل پدر رعایت حال آنها را کنم.
این صحنه اینقدر قشنگ بوده، که نقلشده برخی از اصحاب آرزو میکردند که ای کاش من هم یتیمی بودم به دست آقا عسل مینوشیدم.
یا جایی امیرالمومنین صحنه ای را مشاهده می کند شب تا صبح هراسان می شود زنى را دید که مَشکِ آبى بر شانه مشک را می گیرد و آن را تا خانه ی زن حمل و از حال آن زن پرسید. زن گفت: علىّ بن ابى طالب همسر مرا به یکى از نقاط مرزى فرستاد و وى کشته شد و کودکانم یتیم من بىچیز ناچار شدهام براى مردم خدمتکارى کنم.
صبح می شود کیسه ای از غذا بر می دارد می رودبه منزل زن در می زند. چه کسی هستی؟ همان کسی که برایت مشک آب آورد به منزل در را باز کن برای کودکانت چیزی آوردم.
زن علی را نمی شناسد می گوید خدا بین من و علی قضاوت کند به درون منزل می رود دوست دارم پاداشی بگیرم. زن می گوید یا گندم آرد کن و نان بپز یا از کودکانم نگهداری کن
علی هم کمک می کند غذا میپزد به دهان کودکان می دهد با هر لقمه می گوید على را حلال کنید تمام شد؟ نه تنور نان را شعله ور می کند صورتش را به نزدک آتش می برد صورت می سوزد می گوید علی بچش این جزای کسی که زنان بی سرپرست و کودکان یتیم را رها کرد. علی اینست...
یک امتحان دیگر هم هست که امتحان جمعی است یعنی از ما میخواهند به نیازمندان و محرمان رسیدگی کنیم. روایت داریم که مضمونش اینست خداوند در قیامت فقراء را راضی میکند اما روسیاه کسانی هستند که از این امتحان سربلند بیرون نیامدند.
روایت بلندی است از امام صادق علیه السلام در اصول کافی جلد2:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ خدا در قیامت مانند کسی که میخواهد عذرخواهی کند به فقراء مؤمنین توجه کند فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ می فرماید: به عزت و جلالم قسم شما را در دنیا به بخاطر خوار کردن فقر نکردم وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ فَمَنْ زَوَّدَ أَحَداً مِنْکُمْ فِی دَارِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً فَخُذُوا بِیَدِهِ فَأَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ امروز رفتار مرا مىبینید، هر کس در دنیا به شما خوبی کرد دستش را بگیرید و به بهشت ببرید فَیَقُولُ رَجُلٌ مِنْهُمْ مردى از فقرا گوید یَا رَبِّ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا تَنَافَسُوا فِی دُنْیَاهُمْ پروردگارا؛ اهل دنیا با یکدیگر در دنیا مسابقه گذاشتندفَنَکَحُوا النِّسَاءَ از همسران خود لذت می بردند وَ لَبِسُوا الثِّیَابَ اللَّیِّنَةَ جامههاى نازک پوشیدند وَ أَکَلُوا الطَّعَامَ خوراک خوردند وَ سَکَنُوا الدُّورَ در کاخها نشستند وَ رَکِبُوا الْمَشْهُورَ مِنَ الدَّوَابِّ مرکوبهاى معروف و مشهور را سوار شدند فَأَعْطِنِی مِثْلَ مَا أَعْطَیْتَهُمْ بمن هم مثل آنچه بآنها دادى عطا فرما فَیَقُولُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَکَ وَ لِکُلِّ عَبْدٍ مِنْکُمْ مِثْلُ مَا أَعْطَیْتُ أَهْلَ الدُّنْیَا مُنْذُ کَانَتِ الدُّنْیَا إِلَى أَنِ انْقَضَتِ الدُّنْیَا سَبْعُونَ ضِعْفاً خداوند فرماید: براى تو و هر یک از شماست هفتاد برابر آنچه باهل دنیا دادم از آغاز تا انجام دنیا. این یعنی عنایت و چشم داشت خداوند.
روزه امتحان جمعی است فلسفه اینست مؤمنین فقراء را فراموش نکنند و آنها را درک کنند.
امام صادق فرمود إنَّما فَرَضَ اللَّهُ عز و جل الصِّیامَ لِیَستَوِیَ بِهِ الغَنِیُّ وَالفَقیرُ خداوند متعال، روزه را واجب ساخته است تا ثروتمند و تهىدست، برابر شوند وذلِکَ أنَّ الغَنِیَّ لَم یَکُن لِیَجِدَ مَسَّ الجوعِ فَیَرحَمَ الفَقیرَ چون بدون روزه ثروتمند، رنج گرسنگى را نمىچشید تا به فقیر ترحّم کند لِأَنَّ الغَنِیَّ کُلَّما أرادَ شَیئاً قَدَرَ عَلَیهِ ثروتمند هرگاه چیزى را بخواهد، بر آن تواناست فَأَرادَ اللَّهُ عز و جل أن یُسَوِّیَ بَینَ خَلقِهِ، وأن یُذیقَ الغَنِیَّ مَسَّ الجوعِ وَالأَلَمِ خداى متعال خواست تا میان بندگانش برابرى پدید آورد و ثروتمند هم طعم گرسنگى و رنج را بچشد لِیَرِقَّ عَلَى الضَّعیفِ فَیَرحَمَ الجائِع تا بر ناتوان، رقّت قلب یابد و بر گرسنه ترحّم نماید.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
انسان دو مدل امتحان می شود:
یک مدل امتحان فردی است یعنی فقط هر شخصی به تنهای امتحان می شود؛
یک مدل هم جمعی است یعنی قومی منطقه ای شهری استانی کشوری با هم امتحان می شود.
در نظام معیشتی خدا، پدیدهای داریم به نام فقر و ثروت و فقیر و غنی خداوند عدهای را با ثروتمند می کند و عدهای را فقیر، این یکی از بسترهای امتحانات الهی است.
رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ؛ خداوند بعضی از شما را نسبت به بعضی برتری می دهد تا شما را نسبت به داشته هاتان امتحانتان کند.
یک عده فقیر در مدینه زندگ می کردندکه به آنها اصحاب صفه می گفتند یعنی سکو نشین بودند. پیامبر به آنها دستور داد دور هم جمع بشوند از آنها سرپرستی می کند غذا برایشان می آورد با آنها گفتگو می کند از یک طرف هم بعضی اصحاب بودند ثروتمند ولی حسود میدیدند که پیامبر با آنها گرم می گیرد ناراحت می شوند اعتراض مى کنند که چرا آنها را از خود دور نمىکند.
یک روز یکی از انصار می آید محضر پیامبر می بند یکی از اصحاب صفه کنار رسول الله نشسته و مشغول صحبت انصارى فاصله می گیرد پیامبر می فرماید نزدیک بیائید اما توجه نمی کند
فرمودند:شاید مىترسى پهلویت به این فقیر بچسبد؟ به پامبر می گوید این شخص را از خودت دور کن یعنی تا این شخص هست من نمی آیم.
آیه نازل شد وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا بعضی افراد را با بعضی دیگر امتحان می کنیم بگوئیند خداوند ما را انتخاب کرد تا بر سر دیگران منت بگذاریم.
یعنی یارسولالله حق این را نداری که محرومان را از خودت دور کنی.
در مورد این آیه از امام باقر سوال کردند یعنی چه که اینطوری بعضی ها را امتحان میکنیم؟
فرمودند امتحان اینطورست که ثروتمند را با ثروت تا ببینیم وضع حالشان نسبت به فقرا چطوریست؟ فقرا را با فقر امتحان می کنیم ببینم چطوری در فقرخودشان صبور هستند و نسبت به داشته های ثروتمندان چشم داشت دارند یا نه؟
این امتحان فردی.
ثروتمندان هست دارند؛ فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالى: «وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»: أیِ اختَبَرنَا الأَغنِیاءَ بِالغَناءِ لِنَنظُرَ کَیفَ مُواساتُهُم لِلفُقَراءِ، وکَیفَ یُخرِجونَ ما فَرَضَ اللّهُ عَلَیهِم فی أموالِهِم، فَاختَبَرنَا الفُقَراءَ لِنَنظُرَ کَیفَ صَبرُهُم عَلَى الفَقرِ وعَمّا فی أیدِی الأَغنِیاءِ.»(تفسیر قمی، ج1، ص202)
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی دیگر از ارزشهای معنوی که مقام معظم رهبری اشاره کردند، کمک به نیازمندان است.
با این مقدمه آغاز بحث داشته باشم که یکی از برجسته ترین مفاهیم و شاخص ترین مفاهیم در دین ما مفهوم امتحان است که خیلی از ما پیر و جوان زن و مرد بزرگ و کوچک در بستر زندگی خودمان با آن مواجه هستیم ولی آن را جدی نمی گیریم یا اصلاً حواسمان نیست که ما در حال امتحان هستیم.
بعضی وقت ها آدم انقدر به فکر جزئیات در زندگی هست که کلا فراموش می کند که یک کلیاتی هم در زندگی وجود دارد که ممکن است او را دچار مشکل کند یا نه اصلا چرا این مشکلات وارد زندگی او شده است؟
در بین این همه مشکلات ما یک کار را خیلی پشت گوش می اندازیم اینکه یک لحظه سرمان را بالا بگیریم به خدا بگوئیم خدایا برای چه این مشکل در زندگی من آمده است؟خودش که نیامده، تو فرستادی؟
جالبتر اینست که ما اصلا زبان مشکلات را هم بلد نیستیم ایکاش یک مدرسه ای آموزشگاهی تاسیس می شد زبان مشکلات را هم به ما آموزش می داد مشکلات با آدم حرف میزنند و تا حرفش را نفهمی این مشکل هست و اعصاب من و شما هم خورد هست.
پس اولین راه حل اینست که از بالا به زندگی نگاه کنیم. یک لحظه مشکلات را رها کنیم یک نگاه کلی به زندگی داشته باشیم بگوئیم زندگی یعنی امتحان و اصلاً ما برای امتحان دادن آفریده شدهایم. الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ؛
آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید و او شکستناپذیر و بخشنده است.
این آگاهی یعنی زندگی یعنی امتحان که کل زندگی ما را تحتالشعاع خودش قرار می دهد.
ما هرلحظه در حال امتحان پس دادن هستیم. نمیشود بی امتحان زندگی کرد.
خیلی از ماها جزء مردودی های این امتحان هستیم دلیلش هم اینست که ما چشممان را به این امتحان بسته ایم و حواسمان هم نیست که در بستر امتحان زندگی هستیهم زندگی امتحان است و هم ما داریم امتحان می شویم.
با خدا باش را همه شنیدیم میدانید یعنی چه؟ یعنی با خدایی که لحظهبهلحظه بواسطۀ مقدرات مختلف زندگی دارد از تو امتحان میگیرد، زندگی کن.
بعضیها میگویند میشود خدا را دید؟
بله وسط امتحانات خدا را می بینی که خدا با مقدراتش دارد با تو حرف میزند. خدا دو زبان دارد یک زبان قرآن که ایات وحی است دو زبان امتحان که با مشکلات می خواهد بگوید چه هستی چه خواهی شد.
بنابراین زندگی یعنی امتحان و خدا با زبان امتحان با تو سخن میگوید.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از آثار اخلاص رقت قلب است.
در کتاب کافی است که امام صادق(ع) میفرماید: إِذَا رَقَ أَحَدُکُمْ فَلْیَدْعُ؛ فَإِنَّ الْقَلْبَ لَایَرِقُّ حَتّى یَخْلُص وقتی رقت قلب پیدا کردی، دعا کن، و قلب هم رقیق نمیشود مگر زمانی که خالص شوی؛ اگر خالص شوی، مثل ابر بهاری میشوی با چشمان گریان شما ببینید در روضه ها اگر کسی نمی تواند گریه کند بخاطر اینست که رقت قلب پیدا نکرد و الا روضه ها سنگ را هم خورد می کند چه برسد به قلب انسان. درست است که مؤمنِ مخلص، سعۀ صدر دارد و محکم است، اما در عین حال، دلش رقیق است.
البته هر گریهای ناشی از رقت قلب نیست، در رقت قلب یک رحمی نسبت به دیگران دیده میشود. یک وقت انسان نسبت به خودش رحم و دلسوزی دارد و گریه میکند یک وقت انسان برای دیگران دلسوزی میکند. کسی که رقت قلب دارد برای دیگران گریه میکند، چون طاقت ندارد رنج دیگران را ببیند. چنین کسی مینشیند و برای دیگران دعا میکند.
اگر چنین کسی را پیدا کردید، سعی کنید با او مراوده داشته باشید، از برکات وجودش بهرمند شوید، لااقل از کنار این آدمها رد شوید تا شما را نگاه کند، چون او رقت قلب دارد، وقتی شما را ببیند، برای شما دعا میکند.
آقای بهجت(ره) میفرمود: اینها که مدام به من میگویند التماس دعا، لزومی ندارد بگویند چون من خودم آنها را دعا میکنم ایشان چون رقیقالقلب و دلرحم بودند، دیگران را دعا میکنند.
بعد از رسول خدا(ص) رقیقالقلبترین انسان عالم خلقت، امیرالمؤمنین(ع) است. یک روز امیرالمؤمنین(ع) از بازار خرمافروشان عبور میکرد، کنیزی را دید که گریه میکند. حضرت جلو رفت و پرسید: «چرا گریه میکنی؟» او عرض کرد: اربابم برای خرید خرما مبلغی پول به من داد و من به اینجا آمدم و خرما خریدم و برایش بردم، خوشش نیامد گفت نامرغوب است، فروشنده هم حاضر نیست پست بگیرد.
علی(ع) نزد فروشنده آمد این بانو، کنیز و خدمتکار است و از خودش اختیاری ندارد، پولش را بده و خرمای خودت را پس بگیر.
این بنده خدا چون حضرت را نمی شناحت از دخالتش ناراحت می شود دستی هم به سینه ی امیرالمومنین می زند که مثلا به تو چه؟!
یکی که حضرت را شناخت آمد به این شخص گفت این آقا که بهش توهین کردی امیرالمومنین است. این بنده خدا تا متوجه شد رنگ از صوتش پرید و پشیمان شد. این پشیمانی شخص و ناراحتی امیرالمومنین یعنی رقت قلب.
ان شاء الله اخلاق در عمل شامل حال همه ی ما بشود والسلام علیکم و رحمه الله
با توجه به بیانات مقام معظم رهبری درباره معنویت فرمودند معنویت بمعنی برجسته کردن ارزشهای معنوی است.
یکی از ارزشهای معنوی که مقام معظم رهبری بدان اشاره کردند، اخلاص است.
هر خوراکی، هر میوهای طعم و خاصیت و ویتامینی دارد. روزه که مهمترین عملیات عبادی در ماه مبارک بهحساب میآید دارای خواص و آثاری هست. مهمترین اثر روزه، تقوا بود که در چند جلسه صحبت کردیم. اثر دیگری که این هم از آثار عجیب و غریب روزه به شمار میآید اخلاص است.
امام علی در نهج البلاغه حکمت252فرمود: فَرَضَ اللّهُ الصِّیامَ ابتِلاءً لإخلاصِ الخَلقِ؛ خداوند، روزه را واجب فرمود، تا آزمونى براى اخلاص بندگان باشد.
یا در کتاب علل الشرایع است از حضرت زهرا که فَفَرَضَ ... الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ
اخلاص در منظومه معارف دینی ما آخرین مقصد دین معرفی شده فرمود: ؛ الإخْلاصُ غایَةُ الدِّینِ اخلاص نهایت دین است برای همین از ما در تمام اعمال عبادی اخلاص رو خواستند.
اخلاص چیست؟در روایتی از امام صادق(ع) یکی از عالیترین توضیحات برای اخلاص بیان شده. امام صادق(ع) اخلاص را اینطور توضیح میدهند: وَ أَدْنَى حَدِّ الْإِخْلَاصِ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ کمترین حدّ اخلاص این است که بندۀ خدا تمام طاقت خودش را در طاعت و عبادت خدا بذل کند.
امام صادق(ع) دربارۀ آیه 89 شعرا که می فرماید إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم میفرماید: الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قلب سلیم یعنی اینکه خدا را ملاقات کنی در حالی که احدی غیر از خدا در قلبت نیست؛ یعنی روز قیامت این را از تو میخواهند که جز خدا کس دیگری اصلاً در قلب تو نباشد و این یعنی اخلاص و خدا از ما اخلاص خواسته است و بس.
یادتان باشد اخلاص یکی از ویتامین هایش ایمان است با اخلاص آدم طعم ایمان را می چشد.
امام کاظم(ع) است در کتاب تحف العقول:یَا عَبِیدَ السَّوْءِ نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یَهْنِئْکُمْ أَکْلُهُ ای بندگان بد! گندم را تمیز و پاک کنید و آنرا آسیاب کرده و خوب نرم کنید، تا طعم خوب گندم را درک کنید و خوردنش برای شما شیرین شود، کَذَلِکَ َأَخْلِصُوا الْإِیمَانَ وَ أَکْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ یَنْفَعْکُمْ غِبُّه همچنین ایمان را خالص و کامل کنید تا طعم ایمان را بچشید و سود ایمان به شما برسد؛ یعنی همانطور که اگر میخواهید مزۀ شیرین گندم را بچشید، باید آرد را از سبوس خالص کنید، اگر میخواهید مزۀ ایمان را بچشید، باید ایمان خود را خالص و کامل کنید.
ما اگر بخواهیم انگیزهای برای خودمان ایجاد کنیم که با آن انگیزه، به سراغ اخلاص برویم و آن را طلب کنیم، باید بگوییم: «مزۀ دینداری و بندگی و زندگی به اخلاص است؛ اگر کسی به اخلاص برسد و یا اینکه اخلاص را دوست داشته باشد و به سمت اخلاص قدم بردارد واقعاً زندگیاش متفاوت خواهد شد.
در کتاب مصباح الشریعه است از رسول خدا(ص) فرمود: مَا أَطَّلِعُ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ الْإِخْلَاصِ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه اگر خداوند مطلع بشود دلی اخلاص را دوست دارد، خودش ادارۀ زندگی او را به عهده میگیرد؛ تازه آن موقع است که آدم شیرینی ارتباط با خدا را واقعاً میچشد و اصلاً خدا را در زندگی خودش حسّ میکند.
مهمترین اثر روزه تقواست. تقوا هم سه اثر مهم دارد
اولین اثر تقوا، قدرتمند شدن انسان است.
رسول خدا فرمود: مَنِ اتَّقَى اللّهَ عاشَ قَوِیّا، وسارَ فی بِلادِ عَدُوِّهِ آمِنا؛ هرکسی تقوای الهی را رعایت کند، قوی زندگی میکند و در سرزمین دشمنش با امنیت بگردد.
دومین اثر تقوا، تدبیر و توان برونرفت از مشکلات است.
امام باقر فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقِی بِالتَّقْوَى عَنِ الْعَبْدِ مَا عَزَبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجْلِی بِالتَّقْوَى عَنْهُ عَمَاهُ وَ جَهْلَهُ؛ خداوند عزّ و جلّ در پرتو تقوا بنده ازآنچه عقلش بدان نمىرسد حفظ مىکند و با تقوا کورى و جهلش را از میان مىبرد.
یکی از کارکردهای تقوا اینست که به انسان تدبیر، خواهد داد. ما از آدم باتقوا چه چیزی را توقع داریم؟ نماز بخواند، روزه بگیرد. ولی هیچوقت از آدم باتقوا هوشمندی و قدرت حل مشکلات با عقلانیت را نداریم.
به امیرالمومنین میگفتند: مدیریت بلد نیستید و در اثر بیبصیرتی و تبلیغات مسموم، معاویه را باهوشتر از امام علی (ع) میدانستند، چون قدرت تشخیص مدیریت امام را نداشتند. ولی وقتی نگاه به دوره ی خلفای ثلاث می کنیم همه اش مدیریت سیاسی علی است برای دادن برنامه به خلفا مدیریت فقاهتی علی است برای نجات خلفا علی الخصوص آنجا که خیفه ی ثانی می گوید لولا علی لهلک عمر
در انتخابات خیلی دقت کنید افرادی را انتخاب کنید که تقوا داشته باشند اما متاسفانه انور نمی شودچون معتقدیم دین ربطی به فهم و مدیریت ندارد و مدیریت، مقولهای جدای از دین است.
ولی قرآن جواب می دهد: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» اگر تقوا داشته باشی فهمت خوب میشود!
فرقان یعنی فرق دادن تشخیص دادن خوب از بد
یعنی همهچیز را تشخیص میدهی نه اینکه فقط دین را خوب تشخیص میدهی، بلکه دنیا را هم خوب تشخیص میدهی! نیازی هم نداریم که چند ترم علوم سیاسی هم بخوانیم.
خمینی کبیر و خامنه ای عزیز یا میرزای شیرازی و امثالهم مگر عوم ساسی خواندن؟نگاه می کنید قدرت سیاسی خیلی بالایی دارند بخاطر تقواست.
سومین اثر تقوا، شجاعت و هیبت است. امام هادی (ع) فرمود: مَنِ اتَّقَى اللَّهَ یُتَّقَى؛ هرکسی تقوای الهی را رعایت کند همگان از او حساب میبرد. هیبت او به دلها مینشیند. از او حساب می برند.
شما با این سه اثر بسنجید نسبت سیاست و تقوا را؟مگر ما از یک سیاستمدار چه میخواهیم؟ قدرتمند باشد، تدبیر داشته باشد و شجاع باشد. اگر سیاستمداری تقوا نداشته باشد نمیتواند تدبیر کند نمیتواند شجاع باشد نمیتواند قدرتمند عمل کند.
تقوا از انسان مالک اشتر میسازد وقتی حضرت خواست مالک اشتر را برای اهل مصر معرفی کند فرمود:بَعَثتُ إلَیکُم عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ من بندهاى از بندگان خدا را بهسوی شما روانه کردم لا یَنامُ أیّامَ الخَوفِ در روزهاى هراس نمىخوابد و لا یَنکُلُ عَنِ الأَعداءِ ساعاتِ الرَّوعِ در ساعتهاى ترس، روى از دشمن برنمیتابد أشَدَّ عَلَى الفُجّارِ مِن حَریقِ النّارِ براى بدکاران، از آتش سوزان، سختتر است.
سیاستمداری که دشمن از دستش عصبانی و از مرگش خوشحال شد.
یکی از طولانی ترین عبادتها که بصورت مداوم یعنی یک ماه، انسان انجام می دهد روزه است که مهمترین اثر را در روح انسان می گذارد.
از حالا برنامهریزی کنیم به این نقطه ای برسیم که از روزه بهره های معنوی ببریم نه اینکه مثل خیلی ها از روزه فقط گرسنگی و تشنگی نصیب ما بشود.
روایت از معصوم است در کتاب امالی شیخ طوسی که فرمودند رُبَّ صائِمٍ حَظُّهُ مِن صِیامِهِ الجوعُ وَ العَطَشُفرمود از روزگی بهرهای نمیبرند مگر تشنگی و گرسنگی که جای تاسف است. واقعاً خیلی جای تأسف دارد! همین!
وارد کتاب خداوند بشویم در سوره بقره آیه183خداوند عالم می فرماید یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ بعضی ها که اعتراض می کنند چرا ما باید روزه بگیریم آیا ادیان دیگر هم روزه داشتند؟ خداوند فرمود یا رسول الله به مومنان بگو ای مومنان شما هممانند ادیان گذشته عبادتی مانند روزه دارید که ثمره ی آن لعلکم تتقون است یعنی با تقوا بشوید.
تقوا خیلی به گوش ما رسیده است خیلی هم مشهورست خیلی هم غریب حدود 250مرتبه هم در آیات قرآن استفاده شده است که72مرتبه خداوند فرمود اتَّقُوا اللَّهَ ولی خیلی غریب است.
تقوا برای انسان به دوست تشبیه کردند سالها با او هستیم اما ارتباط با او برقرار نکردیم.
نمونه ی ساده در افعال روزانه حرکات گفتار خیلی حرف میزنیم خیلی عمل انجام می دهیم اما تشخیص نداریم که کدام عمل و حرف خوب است کدام بد کجا باید بکار استفاده بشود کجا نه؟ تقوا اینست که ما تنبلی می کنیم و نرفتیم او را بشناسیم.
یکی از مسائلی که موجب میشود تقوا اهمیت پیدا کند نسبتش با عمل است. عمل انسان زمانی ارزشمند می شود که همراه با تقوا باشد و آنچه به عمل قیمت و ارزش و بهاء میدهد تقواست. این جایگاه تقواست.
پیامبر به ابوذر فرمود: یا أباذرٍّ، کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقوى أشَدَّ اهتِماما مِنکَ بالعَمَلِ؛ اى ابوذر! در به کار بستن تقوا اهتمام بیشترى به خرج ده تا در خود عمل؛فَإنَّهُ لا یَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقوى، وکَیفَ یَقِلُّ عَمَلٌ یُتَقَبَّلُ؟!هیچ عملى باوجود تقوا کم نیست. چگونه کم باشد عملى که پذیرفته مىشود؟یَقولُ اللّهُ عز و جل: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَزیرا خداوند مىفرماید: جز این نیست که خداوند از پرواپیشگان مىپذیرد.
شما اسکناس را در نظر بگیرید زمانی ارزش دارد که نواری وسطش باشد. عمل همزمانی ارزش دارد و قابلپذیرش هست که تقوا در آن باشد. وگرنه عمل بیتقوای هرچند خوب ارزشی ندارد. مگر قابیل عمل خوب نیاورده بود. قربانی برای خدا آورده بود. ولی چون بیتقوایی کرده بود این عمل خوبش پذیرفته نشد.
تقوا را اگر دسته بندی کنیم به دو دسته تقسیم می شود: تقوای قبل از ایمان و بعد از ایمان
خداونددر سوره بقره وقتی که می فرماید ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ اصلا این آیه برای مومنین و مسلمانان نازل نشده.این کتاب زمینه سازی بود برای عرب جاهلیت که وارد نشده بودند. اینجا سوال مطرح می شود چرا تقوا را مطرح کرد؟
مقصود از این تقوا در این آیه، تقوای قبل از دینداری است؛ یعنی اهل مراقبت هستی؟ یا نه اهل حساب وکتاب و دقت هستی؟ یا نه.بعضیها مسلمان نیستند ولی اهل تقوا هستند، یعنی در زندگی خودشان اهل مراعات هستند وجدانش بیدار است، اخلاقیات را که میفهمد.
حضرت آقا می فرماید قرآن کریم میگوید: هدی للمتقین؛ اگر یک نفر که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد
مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب یک نکته ای در مورد که ما برنامه ی معنویت برای خودمان داشته باشیم و ترویج هم بدهیم. فرمودند:معنویّت بمعنی برجسته کردن ارزشهای معنوی در خود و در جامعه است، و اخلاق به معنی رعایت فضیلتها و دیگر خلقیّات نیکوست معنویّت و اخلاق، جهتدهندهی همهی حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ با دستور و فرمان به دست نمیآید، ولی اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند.
مشهور هست ماه رمضان، ماه خلوت باخداست اما قبل از این ماه رمضان، فرصت مناسبی هست برای اینکه آدم با خودش خلوت کند. برای خودش وقت بگذارد. به تعبیری خودسازی کند. بعضیها اینقدر سرشان شلوغ شده است که دیگر حتی وقت ندارند که برای خودشان وقت بگذارند. ولی در ماه رمضان این فرصت نباید از دست برود آدم باید به خودش بپردازد به مطالعه حال و احوالات خودش بپردازد. بامطالعه کتاب فرق میکند.
بعضیها با خودشان قهر کردند حالی از خودشان نمیپرسند خبر از حالوروز خودشان ندارند.
باید در ماه رمضان، توقع از خودمان بالا ببریم خوب شدن حال، کمترین توقعیست که میشود آدم از خودش در ماه رمضان داشته باشد! مهمتر از حال اینست که من در باند پرواز ماه رمضان اوج بگیرم به حیات برسم.
راه رسیدن به حیات چیست؟ اجابت دعوت خدا و رسولش؛ فرمود: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامیکه شما را به سوى چیزى مىخواند که شما را حیات مىبخشد.
یکی از وجوه اجابت دعوت خدا و پیامبر، عبادت هست.
اما یک نکته باید بیان بشود که هر عبادتی اگر موانعی بر سر راهش نباشد انسان دچر قساوت قلب نشود اثری در جانش می گذارد.
نمونه:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ مؤمنان، کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان میگردد وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً و هنگامیکه آیات او بر آنها خوانده مىشود،ایمانشان بیشتر مىگردد وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
یکی از موقعیتهایی که آدم باید امیدوار باشد، زمانیست که مشکلات چند برابر میشود. هر چقدر مشکلات بیشتر هست بدانید مشکلات در حال تمام شدن است.
امام على علیهالسلام در حکمت 351 مىفرماید: عِندَ تَناهِی الشِّدَّةِ تَکونُ الفُرجَةُ وعِندَ تَضایُقِ حَلَقِ البَلاءِ یَکونُ الرَّخاءُ؛ هنگام اوج گرفتن سختىها، گشایش فرامیرسد و هنگام تنگ شدن حلقههاى بلا، دوران آسایش فرامیرسد.
یا شبیه همین روایت در غرر الحکم، ح 1767 است که می فرماید أقرَبُ ما یَکونُ الفَرَجُ عِندَ تَضایُقِ الامورِ؛ نزدیکترین زمان به گشایش، هنگامى است که کارها، تنگ آید.
روزى زنى خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: «یابن رسول الله پسرم به مسافرت رفته و نبودش هم طولانی شده دل من هم برای دیدنش تنگ شده دعا کن». حضرت فرمود:بردبار باش.
بعد از چند روز بردباری دوباره محضر امام صادق شکایتش را تکرار کرد امام مجدد همان جواب را دادند تا سه مرتبه این برنامه تکرار شد.
حضرت به این زن فرمودند مگر به تو نگفتم که برباری کن؟
عرضه داشت یابن رسول الله صبر تا چقدر؟ بخداوند عالم صبرم تمام شد.
امام صادق فرمودند به منزل برو پسرت را می بینی.
زن به منزل رفت با تعجب پسرش را مشاهده کرد مجدد به محضر امام صادق رسید گفت یابن رسول الله، بعد از پیامبر مجدد وحی نازل شد؟
فرمود نه. ولکِنَّهُ قَد قالَ رسول الله: عِندَ فَناءِ الصَّبرِ یَأتِی الفَرَجُ. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفته است: هنگام تمام شدن صبر، فرج مىآید.
فَلَمّا قُلتِ: قَد فَنِیَ الصَّبرُ عَرَفتُ أنَّ اللَّهَ قَد فَرَّجَ عَنکِ بِقُدومِ وَلَدِکِ وقتى گفتى: صبرم تمام شده، دانستم که خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است.
یادمان باشد اهلبیت (ع) ما را در سختترین شرایط امیدوار میکنند؛ و هرچه شرایط سختتر گردید باید امید انسان زیادتر شود که ما نزدیک به فرج میشویم.
نمونه ی آن جنگ خندق شما ببینید یک شخصی مانند عمرو بن عبدود که داستانش را همه می دانند. با آن همه هیبت و عظمت و قدرت و زور و بازو مقابل سپاه اسلام قرار می گیرد که بقول معروف یک تنه می تواند20نفر را حریف باشد در مقابلش کسی در سپاه اسلام پیدا نمی شود حریفش نمی شود سپاه هم مانند بید از باد این شخصیت می لرزند وقتی طلب حریف می کند کسی جلو نمی رود جز یک جوان عَمر می خندد که همه ی پهلوانان مسلمانان عرب ترسیدند پیامبر یک جوان را فرستاد. آخر داستان می شود لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
اهلبیت، پیامبر حتی قران هم می گویند ناامید نشوید هر کسی ناامید بشود نابود می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از مواقعی که بهشدت به انسان آسیب وارد می کند زمانیست که در معرض یاس واقع می شود و یاس هم زمانی می آید که انسان در متن مشکلات و گرفتارهای قرار میگیرند.
تعبیر قرآنست درباره انسان در سوره هود آیه9 وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ وقتی انسان در شرایط بحرانی قرار می گیرد خیلی ناامید و ناسپاس می شود.
مشکلات همیشه هست کسی در مقابل مشکلات مأیوس میشود که احساس ضعف و عجز کند؛ کسانی احساس قدرت میکنند که به قوی و قدرتمندی تکیه کردهاند. اگر دست در دست پروردگار عالم باشد هیچ مشکلی نمیتواند قَد عَلَم کند.
بدلیل اینکه1.چون قدرت حل مشکلات در دست ماست
2.قدرت توکل ما بالاست. امیدواری و قدرت یعنی توکل. اگر توانستیم فبها اگر نتوانستیم یکی بنام خدا هست. این نکته ی اول
نکته ی بعدی اینست که مشکلات و گرفتاری محل امتحان یاس و امید است تا خداوند ببیند چقدر ما می توانیم به او تکیه کنیم و روی قدرت او حساب باز کردیم.
در صدر اسلام مشکلات فراوان بود که یکی از بدترین مشکلات برای مسلمانان صدر اسلام که تایی در آن نیست جنگ احزاب است دشمن تمام زورش را به میدان آورد تا اسلام و مسلمانان را نابود کند در شراط فعلی و دفاع مقدس هم همینطور بوده و هست استکبار تمام زورش را به میدان آورد تا ایران و انقلاب را نابود کند همه جبهههای مخالف دستبهدست همه داده بودند رسیدند به یک قدمی مدینه سپاه اسلام3000نفر سپاه دشمن10.000نفر قرآن بخوانیم شرایط همین بوده و هست. برای استحاله مسلمانان و انقلابیون دست به هر کاری زدند و می زنند ما باید چشم باز کنیم و از جنگ احزاب درس بگیریم.
إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا زمانی که دشمن از شمال و جنوب مدینه را محاصره کرد مردم وحشت کردند و به خداوند مشکوک می شوند هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداًاینجا مومنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند.
طبیعی است در چنین مواردی انسان ناامید می شود اما وقتی به قرآن مراجعه کنیم به ما می گوید این ناامیدی یک مرض است و کسی که دچار این مرض و بیماری بشود نزدیک به گروهک نفاق می شود. وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً مردم را مایوس کردند به اینکه پیامبر امید کاذب بما میداد و کار ما تمامشده است.
اما هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً؛ کسی که ایمان به خداوند و رسول داشته باشد با آن شاه کلید توکل، مانند اصحاب پیامبر در جنگ احزاب که دیدند نتیجه بنفع آنها خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اگر کسی بخواهد از برکات ماه مبارک استفاده کند اول باید اکبر الکبائر بعد از شرک به خدا را از خودش دور کند یعنی یاس از رحمت الهی؛ ماه رمضان، هم ماه امید و تقویت امیدواری هست دلایل فراوانی هست به قول امام سجاد در صحیفه سجادیه در دعای وداع با ماه رمضان می فرمایدالسَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَال ونُشِرَت فیه الاعمال این ماه،ماهیست که هم در این ماه امکان رسیدن به خیلی چیزهاست و هم می توان اعمال را گسترش داد و این حس به انسان دست می دهد که می تواند به راحتی جبران مافات کند.
نقل از پیامبر اکرم در کتاب خصال شیخ صدوق ج1 فرمود: أُعْطِیَتْ أُمَّتِی فِی شَهْرِ رَمَضَانَ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ أُمَّةُ نَبِیٍّ قَبْلِی به امّت من در ماه رمضان، پنج چیز دادهشده که به امّت هیچ پیامبرى پیش از من داده نشده است
أَمَّا وَاحِدَةٌ فَإِذَا کَانَ أَوَّل لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ أَبَداً شب اول ماه رمضان می شود خداوند به بندگان نگاه می کند از نوع نگاه رحمت بطوری که اگر هر کسی را اینطور نگاه کند عذابی برای او نخواهد بود.
وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَإِنَّ خَلُوفَ أَفْوَاهِهِمْ حِینَ یُمْسُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْیَبُ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ وقتی انسان هر صبح از خواب بیدار می شود و با بوی نامطبوع دهان مواجه می شود این بو بواسطه باکتری هایی در دهان بوجود می آیند که ریشه اش خشکی دهان است بخاطر نخوردن و نیاشامیدن.
یکی از چیزهایی که خداوند در این ماه از شخص روزه دار خریدارست همین بوست.
وقتی بوی دهان در طول روز بد است و وقتی به شب می رسد و نزدیک افطار برای خداوند عالم این بوی نامطبوع تبدیل به بوی مشک می شود و می خرد.
وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَإِنَّ الْمَلَائِکَةَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُمْ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ فرشتگان در هر شب و روزشان، براى آنان آمرزش مىطلبند.
وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُ جَنَّتَهُ أَنِ اسْتَغْفِرِی وَ تَزَیَّنِی لِعِبَادِی فَیُوشِکُ أَنْ یَذْهَبَ عَنْهُمْ نَصَبُ الدُّنْیَا وَ أَذَاهَا وَ یَصِیرُوا إِلَى جَنَّتِی وَ کَرَامَتِی خداوند عالم به بهشت خودش دستور می دهد برای امت من استغفار و خودت را برای آنان آرایش کن تا رنجی که بخاطر دنیا به آنان می رسد به سمت بهشت بیایند.
وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ غَفَرَ لَهُمْ جَمِیعاً وقتی آخرین شب ماه رمضان فرا رسد، همه آنان آمرزیده مىشوند.
یعنی خدا تمام امکانات خداییاش را بسیج کرده تا من و شما بیشترین بهره را ببریم با کمترین لیاقت.خدا در این ماه رمضان بریز وبپاشی به راه انداخته است. خان رحمتش را تا بیکران گسترانده است. حالا جا ندارد من و شما امیدوار به رحمت الهی بشویم؟ دیگر اینجا من نیستم که به سمت خدا رفتهام این خداست که در ماه رمضان به سمت من آمده است. بهقولمعروف تنبل نرو به سایه، سایه خودش می میایه؛ سایه رحمت الهی در ماه رمضان بر سر بندگان پهن شده است؛ چرا امیدوار نشوم.
شما مهربانی خدا را در میان اینهمه لطفش در ماه رمضان احساس نمیکنی؟
فینال ماه رمضان را شبهای قدر قرارداد. شب قدری که از هزار ماه بالاتر هست. هزار ماه یعنی هشتاد سال تقریباً عمر یک انسان، در شب قدر شما میتوانی بهاندازه تمام راههای نرفته عمرت رشد کنی. در ماه مبارک رمضانی من و شما جهشی رشد معنوی میکنیم به شرطی که از یاس بیرون بیایم از یاس توبه کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ان شاء الله طاعات عبادات مورد قبول اله متعال قرار بگیرد.
آیه ای که امروز در محضرشان هستیم از سوره آل عمران آیه 8 است که خداوند می فرماید رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
این آیه ی مبارکه یکی از آیات دعا در قرآن کریم است که از زبان انبیا یا علمای زمان انبیاء است که از خداوند درخواست شده و با کلمه ربنا شروع می شود.
این ادعیه های قرآنی مانند هر ادعیه دیگر می خواهد جایگاه دعا را در زندگی به ما بفهماند.
دعا در زندگی از اهمیت زیادی برخوردار است که می تواند هم جایگاه انسان و هم می تواند سرنوشت انسان را عوض کند.
امام صادق در روایتی می فرمایند: عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ شما را به دعا کردن سفارش مى کنم ، چون با دعا می توانید به خداوند عالم نزدیک بشوید.
طبق یک روایتی اگر کسی درخواست دعا نداشته باشد روایت از او تعبیر عاجز کرده اَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
در مورد دعا چند سوال مطرح می شود که ان شاء الله جواب مختصر بدهیم و بپردازیم به آیه شریفه:
1.چه زمانی دعا کنیم؟
در هر زمان انسان می تواند دعا کند ولی یادش باشد اگر می خواهد دعایش مستجاب بشود یک زمان های خاصی است برای استجابت دعا مثلا زمان نزول باران، سر سفره طعام، هنگام نماز و ... اگر در این زمان ها ما دعا کنیم بدانیم به هدف اجابت می رسد
2.از خداوند چه بخواهیم؟
انسان می تواند هم حوائج مشروع بخواهد و هم حوائج نامشروع هم می تواند حاجب کوچک بخواهد و هم می تواند حاجت بزرگ
اما نکته اینجاست که اگر حاجتش مشروعه باشد مورد توجه خدا قرار می گیرد اما در خواسته های بزرگ و یا کوچک فرقی نمی کند.
از امام صادق است در ادامه حدیث می فرماید: لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا اگر خواسته تان کوچک هم هست دعا را ترک نکنید بخواهید
أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ حاجت کوچکان بواسطه حاجت بزرگ برآورده خواهد شد. چونحاجت کوچیک و بزرگ دست یک نفر بیشتر نیست و آن خداست.
3.آیا دعایمان مستجاب می شود یا خیر؟
استجابت دعا یک سری شرائط دارد شرایط ظاهری بیان شد که وقت آن است شرایط باطنی هم هست که نیاز اه آماده سازی و خودسازی دارد.
1.امام حسن علیه السلام:اگر کسی در دلش خشنوید خداوند باشد من تضمین کننده ی اجابت دعایش هستم
2.امام صادق علیه السلام:اجابت دعا در کسب روزی حلال است.
4.تکلیف ما در زمانی که دعا مستجاب شد یا مستجاب نشد چیست؟
روایتی از امیرالمومنین است که می فرماید بعضی مواقع خواسته و دعایی که از خداوند داریم از سه حالت دور نیست:
1.یا خداوند خواسته را نمی دهد؛
2.یا خداوند خواسته را زود می دهد؛
3.یا خداوند خواسته را دیر می دهد.
اگر در حالت اول باشد باید بدانیم مصلحت است خداوند ندهد چون امکان دارد اجابت دعا همراهش نابودی دین و دنیا باشد.
اگر در حالت دوم باشد باید بدانیم خدا را شاکر باشیم و باز دعا کردن را ادامه بدهیم
اگر در حالت سوم باشد باید بدانیم بعضی ها نامید می شوند از دعا کردن که مثلا خداوند صدای من را نشنید روایست از امام صادق است خداوند دعا را مستجاب کرده اما می فرماید حاجت را ندهید. چرا؟ چون خواند عاشق دعا کننده استفَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُدوست دارم بیشتر صدای بنده ام را بشنوم چون امکان دارد اگر حاجتش را بدهم دیگر سمت دعا نرود.
اما تفسیر آیه شریفه: مفسرین در مورد این آیه فرمودند این آیه درخواست علم از خداوند است کدام علم؟ علمی که باعث انحراف عالم نشود. چون بعد از درخواست علم رحمت هم درخواست کردند که که باعث هدایت و عدم انحراف آنها بشود
در این آیه شریفه چند نکته وجود دارد:
1.علوم امکان دارد باعث فساد عالم بشود
بخاطر اینکه یا عالم ظرفیت علم را ندارد و مغرور می شود یا علم بدرد عالم نمی خورد.
پس اینجا از خداوند می خواهد بعد از بدست آوردن علم منحرف نشود.
2.کسی که علم دارد عالم است اگر می خواهد رحمت خداوند عالم شامل حالش بشود قدم برداشتنش برای نشر علم باید برای رضای خدا باشد.
3.علم اندوزی مهم نیست آنچه مهم است استفاده از علم است علم را در چه راهی استفاده می کنم و نشر علم چه علمی را منتشر می کنم؟ آیا بدرد مردم می خورد یا خیر؟
اگر این ها مراعات بشود هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً اتفاق می افتد هم مورد رحمت خداوند واقع می شوم و هم علم که هدیه ی الهی ا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ان شاء الله طاعات عبادات مورد قبول اله متعال قرار بگیرد.
آیه ای که امروز در محضرشان هستیم از سوره آل عمران آیه 8 است که خداوند می فرماید رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
این آیه ی مبارکه یکی از آیات دعا در قرآن کریم است که از زبان انبیا یا علمای زمان انبیاء است که از خداوند درخواست شده و با کلمه ربنا شروع می شود.
این ادعیه های قرآنی مانند هر ادعیه دیگر می خواهد جایگاه دعا را در زندگی به ما بفهماند.
دعا در زندگی از اهمیت زیادی برخوردار است که می تواند هم جایگاه انسان و هم می تواند سرنوشت انسان را عوض کند.
امام صادق در روایتی می فرمایند: عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ شما را به دعا کردن سفارش مى کنم ، چون با دعا می توانید به خداوند عالم نزدیک بشوید.
طبق یک روایتی اگر کسی درخواست دعا نداشته باشد روایت از او تعبیر عاجز کرده اَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
در مورد دعا چند سوال مطرح می شود که ان شاء الله جواب مختصر بدهیم و بپردازیم به آیه شریفه:
1.چه زمانی دعا کنیم؟
در هر زمان انسان می تواند دعا کند ولی یادش باشد اگر می خواهد دعایش مستجاب بشود یک زمان های خاصی است برای استجابت دعا مثلا زمان نزول باران، سر سفره طعام، هنگام نماز و ... اگر در این زمان ها ما دعا کنیم بدانیم به هدف اجابت می رسد
2.از خداوند چه بخواهیم؟
انسان می تواند هم حوائج مشروع بخواهد و هم حوائج نامشروع هم می تواند حاجب کوچک بخواهد و هم می تواند حاجت بزرگ
اما نکته اینجاست که اگر حاجتش مشروعه باشد مورد توجه خدا قرار می گیرد اما در خواسته های بزرگ و یا کوچک فرقی نمی کند.
از امام صادق است در ادامه حدیث می فرماید: لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا اگر خواسته تان کوچک هم هست دعا را ترک نکنید بخواهید
أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ حاجت کوچکان بواسطه حاجت بزرگ برآورده خواهد شد. چونحاجت کوچیک و بزرگ دست یک نفر بیشتر نیست و آن خداست.
3.آیا دعایمان مستجاب می شود یا خیر؟
استجابت دعا یک سری شرائط دارد شرایط ظاهری بیان شد که وقت آن است شرایط باطنی هم هست که نیاز اه آماده سازی و خودسازی دارد.
1.امام حسن علیه السلام:اگر کسی در دلش خشنوید خداوند باشد من تضمین کننده ی اجابت دعایش هستم
2.امام صادق علیه السلام:اجابت دعا در کسب روزی حلال است.
4.تکلیف ما در زمانی که دعا مستجاب شد یا مستجاب نشد چیست؟
روایتی از امیرالمومنین است که می فرماید بعضی مواقع خواسته و دعایی که از خداوند داریم از سه حالت دور نیست:
1.یا خداوند خواسته را نمی دهد؛
2.یا خداوند خواسته را زود می دهد؛
3.یا خداوند خواسته را دیر می دهد.
اگر در حالت اول باشد باید بدانیم مصلحت است خداوند ندهد چون امکان دارد اجابت دعا همراهش نابودی دین و دنیا باشد.
اگر در حالت دوم باشد باید بدانیم خدا را شاکر باشیم و باز دعا کردن را ادامه بدهیم
اگر در حالت سوم باشد باید بدانیم بعضی ها نامید می شوند از دعا کردن که مثلا خداوند صدای من را نشنید روایست از امام صادق است خداوند دعا را مستجاب کرده اما می فرماید حاجت را ندهید. چرا؟ چون خواند عاشق دعا کننده استفَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُدوست دارم بیشتر صدای بنده ام را بشنوم چون امکان دارد اگر حاجتش را بدهم دیگر سمت دعا نرود.
اما تفسیر آیه شریفه: مفسرین در مورد این آیه فرمودند این آیه درخواست علم از خداوند است کدام علم؟ علمی که باعث انحراف عالم نشود. چون بعد از درخواست علم رحمت هم درخواست کردند که که باعث هدایت و عدم انحراف آنها بشود
در این آیه شریفه چند نکته وجود دارد:
1.علوم امکان دارد باعث فساد عالم بشود
بخاطر اینکه یا عالم ظرفیت علم را ندارد و مغرور می شود یا علم بدرد عالم نمی خورد.
پس اینجا از خداوند می خواهد بعد از بدست آوردن علم منحرف نشود.
2.کسی که علم دارد عالم است اگر می خواهد رحمت خداوند عالم شامل حالش بشود قدم برداشتنش برای نشر علم باید برای رضای خدا باشد.
3.علم اندوزی مهم نیست آنچه مهم است استفاده از علم است علم را در چه راهی استفاده می کنم و نشر علم چه علمی را منتشر می کنم؟ آیا بدرد مردم می خورد یا خیر؟
اگر این ها مراعات بشود هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً اتفاق می افتد هم مورد رحمت خداوند واقع می شوم و هم علم که هدیه ی الهی است را خوب نگهدار می کنم.
ان شاء الله همه ی ما در نشر علم الهی کوشا باشیم و در راه نشر علم صفت غرور در وجود ما قرار نگیرد.ست را خوب نگهدار می کنم.
ان شاء الله همه ی ما در نشر علم الهی کوشا باشیم و در راه نشر علم صفت غرور در وجود ما قرار نگیرد.
بسم لله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحثی که در ماه مبارک رمضان خدمت شما بزرگواران هستیم تبیین بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب است انشاء الله مورد توجه قرار بگیرد.
حضرت آقا در40سال دوم انقلاب از سه کلید واژه بسیار مهم استفاده می کنند که متاسفانه نگاه درونی در آننها وجود ندارد.
سه کلیدواژه خودسازی-جامعه سازی-تمدن سازی که ان شاء الله با توفیقات الهی در این ماه بتوانیم اشاراتی داشته باشیم.
اولین توصیه ای که مقام معظم رهبری در این بیانیه گام دوم اینست فرمودند نگاه امیدوارانه و خوش بینانه به آینده است.
یکی از اشاراتی که در این بیان وجود دارد بحث از امید داشتن است. امیدی که از یک طرف نقطه قوت جهان است و از یک طرف نقطه ی ضعف استکبار.
با این مقدمه وارد این بحث بشویم که یکی از ویژگیهای مهم ماه رمضان، اینست که امیدواری انسان را افزایش میدهد هَذَا شَهْرُ الرَّجَاءِ یکی از نامهای ماه مبارک رمضان همین است که اگر در این ماه به همین یک اتفاق انسان تفکر کند و قدم بردارد می تواند دنیا را به زانو در آورد ولی باید مراقب باشد یک دشمن متقابل بنام یاس و نومیدی دارد که قدم به قدم با او همراه است که روایت است اکبرُ الکبائر الیأس.
یاس بعد از شرک جزء صدرنشین های گناهان محسوب می شود حتی بدتر از قتل است چون خیلی از گنهانی که انسان مرتکب می شود شاه کلیدش یاس است.
روایت است در کتاب الفقیه ج3 که عَمرو بن عُبَید بَصرى آمد محضر امام صادقعسلام کرده نشست شروع کرد بخواندن قرآن رسید به این آیه الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ در سوره نجم ساکت شد حرفی نزد، امام پرسید علت سکوتت
چیست؟ گفت: دوست دارم کبائر را از کتاب خدا بدانم را بشناسم، یعنی یکی دیگر از علت ارتکاب گناه اینست که ما هنوز گناه شناسی بلد نیستیم کسی نیامد بما بگوید که فلان کار گناه است.فرمود:بزرگترین کبائر شرک بخداست، خداوند در آیه48سوره نساء مىفرماید: إِنَّ اللَّهَ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ کسیکه برای خدا شریک قرار دهد قابل بخشش نیست.
انسانی که خلیفة الله فی الارض است انسانی که قدرت به معراج رفتن دارد اصلا فکر کرده که با این مقام چرا بخودش اجازه می دهد چیزی بنام نا امیدی به سمت او بیاید؟
آمد محضر امام باقر سوال کرد امید بخشترین آیه قرآن کدام آیه است؟ حضرت فرمودند: اطرافیان شما در این مورد چه نظری دارند؟
گفت یابن رسول الله اطرافیان من نظرشان به آیه 53زمر است قُلْ یَا عِبَادِیَ بگو ای بندگان من الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ اگر اسراف و ستم کردهاید بر خودتان لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ از رحمت خداوند نومید نشوید إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً خدا همه گناهان را میآمرزد إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
امام باقر فرمودند اما ما اهلبیت نظرمان غیر اینست.
سوال کرد نظرشما چیست؟ فرمود آیه5 سوره ضحی وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!
منظور از این آیه مال و اموال نیست کسی اشتباه نگیرد. امام باقر فرمودند منظورش شفاعت است.
بدلیل اینکه در آیه سوره زمر اگر کسی می خواهد از رحمت خداوند برخوردار بشود شرطش توبه است اما هر چه نگاه می کنیم در این آیه شرطی جز رضایت پیامبر و رحمت بیان نشده
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین
عید سعید نیمهی شعبان بر همهی شما برادران و خواهران عزیز، بر همهی ملّت ایران، بر همهی مسلمانان جهان و همهی آزادیخواهانِ سطحِ دنیا مبارک باد. بنده متأسّفانه توفیق دیدار نزدیک شما را ندارم و ناچار از دور با شما حرف میزنم، لکن این هم تجربهای است. امروز چند جمله دربارهی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض میکنیم، چند جمله هم دربارهی این مسئلهی جاری کشور با ملّت عزیزمان صحبت میکنیم. اوّل سلامی عرض بکنیم خدمت حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه): اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ فی اَرضِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعدُ غَیرُ مَکذوب.(۱) سلام بر تو ای ذخیرهی الهی در زمین، بقیّةالله؛ سلام بر تو ای عهد و میثاق استوار خداوندی؛ سلام بر تو ای وعدهی تضمینشدهی پروردگار، ای پرچم برافراشته، ای دانشِ از آسمان فرو باریده. دنبالهی این زیارت شریف آلیاسین، عاشقانه است: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقومُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقعُدُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقرَأُ وَ تُبَیِّن»(۲) تا آخر.
شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعهی بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند -چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی؛ در کمتر دورهای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد. امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحلههای(۳) فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرالدموکراسیِ رایج در دنیا؛ با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند؛ بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرتآور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند؛ بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بیعدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛ بشر دچار سوءاستفادهی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از تواناییهای استخراجشدهی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجاتبخش کنند.
میلیاردها انسان در دنیا گرفتارند؛ بعضی ممکن است آسایش داشته باشند، لکن همانها هم آرامش ندارند؛ بشر دچار نگرانی است، دچار اضطراب است و این پیشرفتها و این تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختی ببخشد. البتّه خرد انسانی، نعمت بزرگی است؛ تجربه، نعمت بزرگی است؛ [اینها] نعمتهای خدا است و میتواند بسیاری از مشکلات حیات را حل کند، لکن برخی از گرهها هست که با اینها باز نمیشود. فرض کنید همین مسئلهی عدالت؛ عدالت به وسیلهی علمِ پیشرفتهی امروز و فنّاوریِ پیشرفتهی امروز قابل حل شدن نیست؛ گرهاش بازشدنی نیست. امروز بیعدالتی در دنیا از علم تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت بیعدالتی است، در خدمت جنگافروزی است، در خدمت تصرّف سرزمینهای دیگران است، در خدمت سلطهی بر ملّتها است؛ پس علم این گرهها را دیگر نمیتواند باز بکند؛ اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، قدرت الهی، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند این کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموریّت بزرگ حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛(۴) مأموریّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است. در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارتها به این معنا اشاره شده است: ایجاد قسط و عدل؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین حضرت بقیّةالله بیرون میآید، امکانپذیر نیست. این عدلی هم که انتظار است حضرت به وجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، عدل در همهی شئون زندگی است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در همهی ابعاد زندگی؛ اینها چیزهایی است که انتظار است که به وسیلهی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و انشاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد.
آحاد بشر -چه آنهایی که نخبه هستند و حوادث را میتوانند تشخیص بدهند، چه تودهی مردم در سطح دنیا، در کشورهای مختلف که بعضیها گرفتارِ زندگیاند، غافلند- همه این احساس نیاز را دارند، منتها بعضی آگاهانه، بعضی غیر آگاهانه. و البتّه در همهی ادیان هم این وعده داده شده است؛ در همهی ادیان وعدهی یک فرج و یک حرکت عظیم الهی در پایان و انتهای تاریخ -که البتّه این هم پایان تاریخ نیست؛ دنیای واقعی و زندگی واقعی بشر از زمان حضرت ولیّعصر شروع میشود، لکن در انتهای این وضع زندگیای که امروز ما داریم- [آمده،] همه وعدهی آنچنان عاقبتی را دادهاند.
پس این نیاز هست، لکن برای اینکه این نیاز جهت پیدا کند و مفید فایده باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم. در توقیع شریف حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) به ابنبابویه -علیّبنبابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛(۵) یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید. در یک روایتی از موسیبنجعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج.(۶) معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛(۷) انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّعصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسیبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛(۸) خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثهای از حوادث زندگی دچار یأس و ناامیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.
خب، انتظار، به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است، به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم که جامعهی مهدوی، جامعهی قسط است، جامعهی معنویّت است، جامعهی معرفت است، جامعهی برادری و اخوّت است، جامعهی علم است، جامعهی عزّت است.
یک نکته در باب انتظار فرج این است که انتظار فرج غیر از بیصبری و مدّت معیّن کردن است که انسان یک زمانی را در نظر بگیرد که در فلان تاریخ مثلاً بایستی این حادثه تمام بشود یا این شدّت به پایان برسد یا حضرت ظهور کنند که انسان بیصبری کند، پا به زمین بکوبد؛ انتظار فرج این نیست. انتظار فرج یعنی آمادهسازی خود؛ بیصبری کردن، عجله کردن، جزو چیزهایی است که ممنوع است. در یک روایتی دارد که «اِنَّ اللهَ لایَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِباد»؛(۹) اگر شما عجله میکنی، شتابزدگی به خرج میدهی، معنایش این نیست که حالا خدا هم تابع عجلهی شما تصمیم بگیرد و عجله کند؛ نه، هر چیزی قراری دارد، وقت معیّنی دارد، حکمتی دارد، بر اساس آن حکمت انجام میگیرد.
این نکتهی دیگر را هم عرض کردیم که مراد از انتظار فرج، هم فرج نهایی است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشّدّة است؛ یعنی فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همهگیر، مثل همین حوادثی که امروز در دنیا وجود دارد که خیلیها را مأیوس میکند، خیلیها را وادار به خودکشی میکند، لکن وقتی که انتظار فرج وجود دارد، انسان میداند که این حادثه بلاشک تمام خواهد شد.
خب، یک نکتهی دیگر هم اینجا وجود دارد و اینکه این آرامش روانیِ ناشی از انتظار فرج، این اطمینان نفْسی را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، میشود افزایش داد؛ به وسیلهی دعا، به وسیلهی استغاثه، به وسیلهی مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(۱۰) این دعاهایی که وارد شده است -حالا ما الان در ماه شریف شعبان هستیم، بعد هم در ماه رمضان- دعاهای فراوان، مناجاتهای گوناگون و تکلّم با خدای متعال بدون واسطه خیلی مهم است؛ یا راز و نیاز کردن با ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام) که نزدیکترین آحاد عالَم وجود به پروردگار متعال هستند، به انسان امکان اطمینان و آرامش میدهد. یاد خدای متعال گشایش به انسان میدهد، بهجت به انسان میدهد و رحمت الهی را هم جلب میکند که قطعاً میلیونها دستِ بهدعابرداشتهشده،آثار و برکاتی خواهد داشت. دیشب میلیونها نفر موفّق شدند که دلهایشان را با خدا آشنا کنند، متّصل کنند و دست به دعا بردارند و با خدا حرف بزنند؛(۱۱) بلاشک این [کار] آثارِ خوبِ خودش را، هم در خود آنها و هم در کلّ جامعه نشان خواهد داد و برکات زیادی خواهد داد. این چند جملهای است که دربارهی مسئلهی ظهور و فرج و قیام حضرت بقیّةالله خواستیم عرض کنیم؛ البتّه حرف در این زمینهها خیلی زیاد است و من به همین مقدار بسنده میکنم.
امّا در مورد این حادثهی رایج کشور که حادثهی کرونا است؛ خب این یک ابتلای عمومی است، یک آزمون است؛ آزمون برای دنیا است؛ هم برای دولتها، هم برای ملّتها؛ دولتها هم در این حادثه امتحان میشوند، ملّتها هم در این حادثه امتحان میشوند؛ آزمون عجیبی است. البتّه در مورد آمارها و اقدامهای بسیار خوبی که انجام گرفته است و توصیههایی که مسئولین میکنند، حرف زیاد زده شده و به قدر کافی مطالبی را گفتهاند؛ صدا و سیما هم انصافاً در این زمینه بسیار خوب عمل کرده و خوب کار کرده است؛ من در این زمینهها عرضی ندارم، لکن چند نکته را میخواهم عرض بکنم.
یک نکته این است که ملّت ایران در این آزمون، خوش درخشید؛ ملّت ایران در آزمون کرونا، در این بیماری عمومی که در واقع باید گفت این وبای مدرن، خوب درخشیدند. اوّلاً اوج این افتخار ملّی متعلّق است به مجموعهی درمانی کشور که من بارها گفتهام، باز هم باید تکرار کنم عظمت کار اینها و ارزش فداکاری اینها را؛ چه پزشکان، چه پرستاران، چه متخصّصین علوم آزمایشگاهی، چه رادیولوژی، چه بِهوَرزانِ خانههای بهداشت، چه بخشهای خدمات، چه بخشهای تحقیقات، چه مدیریّتهایی در خودِ وزارتخانه و حول و حوش وزارت بهداشت که در این زمینه فعّالند؛ اوج این افتخار، متعلّق به اینها است؛ اینها جان خودشان را و سلامت خودشان را در خدمت مردم قرار دادهاند؛ این خیلی بااهمّیّت و باعظمت است. رنج دوری از خانواده را تحمّل کردند؛ حتّی در نوروز و تعطیلات نوروزی هم خیلی از اینها به خانوادههایشان سر نزدند؛ دچار بیخوابی، دچار مشکلاتِ فشارهای عصبیِ ناشی از برخورد با بیمار بدحال [شدند و] همهی اینها را به جان خریدند و این [به عنوان] یک خاطرهی خوشی از دستگاه و مجموعههای درمانی کشور در ذهن این ملّت خواهد ماند؛ این یک خاطرهی خوشی است و در این دوره، جامعهی پزشکی و پرستاری و جامعهی درمانی کشور از خودش یادگار خوبی و خاطرهی خوبی را به جا گذاشت.
در کنار اینها، داوطلبان، آن کسانی که جزو مجموعههای درمانی هم نبودند، امّا داوطلبانه آمدند وارد این میدان شدند؛ طلّاب جهادی، دانشجویان جهادی، هزاران بسیجی پُرتلاش در بخشهای مختلف کشور، و آحاد مردم، خدمات باارزشی را که واقعاً از توصیف بالاتر است ارائه کردند که انسان را حقیقتاً خرسند میکند از سویی و ممنون و متشکّر میکند از سوی دیگری.
در کنار اینها نیروهای مسلّح که انصافاً نیروهای مسلّح از همهی توان سازندگی خود و ابتکار خود استفاده کردند؛ حتّی در زمینهی علمی، حتّی در زمینهی مسائل کشفیّات و ساخت و ساز و تولید امکانات بهداشتی و درمانی ــ از بیمارستانها تا نقاهتگاهها تا بقیّهی وسایلی که در اختیار نیروهای مسلّح بود ــ بهترین بخشهای خود را در خدمت این کار گذاشتند؛ توان سازندگیشان، توان ابتکارشان را در عرصهی علم و عمل [گذاشتند]. بعد ظرفیّتهای جدیدی کشف شد، پیدا شد؛ معلوم شد ظرفیّتهای بسیار زیادی در داخل نیروهای مسلّح و همچنین بیرون نیروهای مسلّح وجود دارد که این ظرفیّتها را ما نمیشناختیم. این جوانهایی که میآیند در تلویزیون توضیح میدهند کارهایی را که کردهاند، چیزهایی را که ساختهاند، اینها را غالباً ما نمیشناختیم؛ این ظرفیتّهای کشفشدهی جدید است.
و مردم؛ انصافاً مشارکتهای مردمی هم، مشارکتهای بسیار زیبا و صحنههای جالب و شگفتانگیزی را به وجود آورده که در همه جا هست؛ من چند مورد را بخصوص اسم میآورم. این به معنای این نیست که این چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اینها به بنده گزارش شده، اینها را من عرض میکنم: مثلاً در سبزوار، طرح «هر محلّه یک قربانی» شروع شده؛ اهل محل جمع میشوند یک گوسفند قربانی میکنند، به نیازمندانِ همان محل گوشت میدهند؛ این خیلی چیز لازم و مهم و کار جالبی است که اینها انجام میدهند برای اِطعام نیازمندان. یا در یزد، مادر شهیدی با همکاریِ جمعی از بانوان که همراه کرده با خود عدّهای از بانوان را، خانههای خودشان را تبدیل کردهاند به خیّاطخانه که در این خیّاطخانهها ماسک تولید میکنند و مجّانی در اختیار مردم میگذارند. یا در نهاوند، گروهی از بانوان که در زمان دفاع مقدّس نان میپختند و برای جبهه میفرستادند، فعّال شدهاند برای مهار بیماری و کمک میکنند. در خوزستان، طلّاب قرارگاه تشکیل دادهاند و حتّی داخل خانههای مردم را هم ضدّعفونی میکنند. در شیراز، معتمدین محلّی با صاحبان املاک -صاحبان خانهها و مغازهها- صحبت میکنند که اجاره نگیرند یا تخفیف بدهند یا مهلت بدهند و کمک بشود به کاسب. در تبریز، رئیس حوزهی علمیّه خودش وارد شده و به شکل میدانی مشغول فعّالیّت است. در یکی از شهرها، نامزد حزباللهیای که در انتخابات رأی نیاورده، ستاد خودش را تعطیل نکرده و نگه داشته و فعّالان را در خدمتِ حرکتِ جهادی و مبارزهی با کرونا سازماندهی کرده. اینها البتّه گزارشهای محدودی است که بنده حالا علیالعجاله در اختیار داشتم؛ ولیکن صدها مورد شبیه این، بلکه هزارها مورد شبیه این در سرتاسر کشور به شکلهای گوناگون وجود دارد که من به بعضی از اینها هم در صحبت قبلی(۱۲) اشاره کردهام. این مهم است که توجّه کنیم اینها نشانهی عمق فرهنگ اسلامی و رسوخ فرهنگ اسلامی در مردم ما است، در دل مردم ما است. بر خلاف خواسته و ادّعای کسانی که بخصوص در این یکی دو دههی اخیر متأسّفانه تلاش کردند که فرهنگ ایرانی تحقیر کنند، فرهنگ اسلامی ـ ایرانی را تحقیر کنند، برای اینکه مردم را متوجّه فرهنگ غربی و سبک زندگی غربی بکنند، خوشبختانه این احساس تفکّر اسلامی و فرهنگ اسلامی و زنجیرهی ارزشهای اسلامی در مردم بسیار احساس قوی و راسخی است.
متقابلاً، فرهنگ و تمدّن غربی هم محصول خودش را نشان داد؛ آنچه در کشورهای غربی، در اروپا و آمریکا اتّفاق افتاد -که خب بعضی از آنها را تلویزیون ما گفت، لکن بعضی از آنها هم در تلویزیون گفته نمیشود و اطّلاعاتی است که به ما میرسد و ما میدانیم- محصول تربیت خود را نشان داد. یک دولتی ماسکِ متعلّق به یک دولت دیگر را، دستکشِ متعلّق به یک دولت دیگر را سرِ راه مصادره کند و به طرف خودش ببرد که این در مورد چند دولت در اروپا و در آمریکا اتّفاق افتاد. یا مردم هر روز در ظرف مدّت کوتاهی، در ظرف یک ساعت یا دو ساعت فروشگاهها را تخلیه کنند، حرص بزنند برای خرید بیشتر که بروند یخچالها و فریزرهای خانهی خودشان را پُر کنند و دکّانها خالی بشود که قفسههای خالی را در تلویزیونهای دنیا نشان دادند، و تلویزیون ما هم از آنها نقل کرد؛ یا کسانی برای چند دستمال توالت به جان هم بیفتند، یا کسانی برای خرید اسلحه صف بکشند، نشان داد که مردم صف کشیدهاند بروند اسلحه بخرند، چون احساس خطر میکنند در این ایّام که باید اسلحه داشته باشند؛ یا برای بیمارها اولویّت قائل بشوند، بیمار پیر را معالجه نکنند؛ میگوید لزومی ندارد ما زحمت بکشیم و با این محدودیّت، بیمار پیر و از کارافتاده و دچار مشکلات اساسی را معالجه کنیم؛ اینها حوادثی است که در آنجا اتّفاق افتاده. بعضیها از ترس کرونا خودکشی کردهاند، از ترس مرگ خودکشی کردهاند؛ اینها رفتارهایی است که برخی از ملّتهای غربی از خودشان نشان دادهاند. این البتّه نتیجهی منطقی و طبیعی فلسفهی حاکم بر تمدّن غربی است؛ [یعنی] فلسفهی فردگرایی، فلسفهی مادّیگری، فلسفههای غالباً بیخدایی که اگر اعتقادی هم به خدا هست، آن اعتقاد توحیدی صحیحِ عمیقِ معرفتزا نیست. این هم یک مسئله است.
من اینجا این را هم عرض بکنم که یکی از سناتورهای غربی در همین چند روز گفته بود که غربِ وحشی زنده شده؛ این حرف آنها است. وقتی که ما میگوییم در غرب یک روح وحشیگری وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلنزده و کراواتبستهاش منافاتی ندارد، بعضیها تعجّب میکنند و انکار میکنند؛ این را حالا خودشان میگویند که این، نماد زنده شدن غربِ وحشی است.
یک بُعد دیگری که در مورد این حادثه وجود دارد، رفتار عمومی ملّت عزیز ما است در به کار بستن توصیهها که انسان واقعاً مشاهده میکند مردم آنچه را ستاد ملّی مبارزه [با کرونا] به صورت قاطع بیان میکند عمل میکنند. بله، ممکن است یک وقتی یک چیزی را به صورت مردّد بیان کنند، مردم به این نتیجه نرسند که باید این کار را کرد، امّا آنجایی که به صورت قاطع مطلبی گفته میشود و احساس میکنند که این کار باید انجام بگیرد، مردم با مصوّبات مسئولین همراهی میکنند؛ یک نمونهاش روز سیزدهم فروردینِ امسال بود؛ انسان باور نمیکرد که مردم سیزدهبِدر را تعطیل کنند امّا تعطیل کردند؛ مردم سیزدهبِدر نرفتند. این نشاندهندهی آن است که مردم به معنای واقعی کلمه یک نظم عمومی را در مواجههی با این حادثه پذیرفتهاند که البتّه باید ادامه پیدا کند؛ این نظم عمومی بایستی وجود داشته باشد، باید تصمیمهای ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] -که در این زمینه، مسئول درجهی اوّل است- جدّی گرفته بشود و بر طبق آنها عمل بشود.
یک بُعد دیگر در این قضیه این است که البتّه امروز کرونا برای بشریّت یک مشکل بزرگ و یک ابتلای بزرگ و خطرناکی است که به آنها رو آورده، لکن این مشکل در مقایسهی با بسیاری از مشکلات، مشکل کوچکی به حساب میآید؛ ما مشکلات فراوانی را در دنیا و در کشور خودمان مشاهده کردهایم و داشتهایم که از این حادثه کمتر نبود، بلکه بیشتر بود؛ از جمله، [اینکه] درست در ۳۲ سال قبل از این، در همین ایّامی که کرونا به منطقهی ما وارد شد، هواپیماهای صدّام موادّ شیمیایی را در یک بخشهایی ریختند و هزاران نفر از مردمِ ما و مردمِ خودشان را با گاز خردل و مانند اینها کشتند؛ این اتّفاق افتاد. البتّه همهی قدرتهای دنیا هم آن روز از صدّام حمایت میکردند، به او کمک میکردند؛ بعضی از همین کشورهای متمدّن و مترقّی -[البتّه] در ادّعا- موادّ شیمیایی را به او دادند، سلاح شیمیایی را در اختیار او گذاشتند و تا امروز هم اَحدی از آنها حساب پس نداده، جواب نداده که چرا این جنایت را اینها انجام دادند. و آن جنایتکار، [یعنی] صدّام، با مردمِ ما این جور عمل کرد، با مردمِ خودش در حلبچه هم همین جور عمل کرد؛ به خاطر اینکه احساس کرده بود که ممکن است مردم حلبچه با رزمندگان جمهوری اسلامی همکاری داشته باشند، آنجا هم [موادّ شیمیایی] ریخت و مردم را در کوچه و خیابان به کام مرگ کشاند؛ اینها هست.
در جنگهای بزرگ دنیا، در دو جنگ جهانی میلیونها نفر کشته شدند؛ حالا در قضیّهی کرونا گفته میشود که مثلاً تا حالا یک میلیون و خردهای در سطح دنیا مبتلا(۱۳) شدهاند. در جنگ اوّل و دوّم [جهانی] که با فاصلهی حدود بیست سال در اروپا اتّفاق افتاد، چندین میلیون [نفر] -حالا الان دقیق یادم نیست، امّا میدانم بیش از ده میلیون جمعیّت- به قتل رسیدند؛ در جنگ ویتنام که آمریکا به آنجا حمله کرد همین جور؛ و در جنگهای گوناگون دیگر. در همین اواخر به وسیلهی عوامل آمریکا، در حملهی به عراق عدّهی زیادی کشته شدند، به شهادت رسیدند؛ و امثال اینها فراوان اتّفاق افتاده. پس ما وقتی که راجع به این قضیّه فکر میکنیم از بقیّهی حوادث مهمّی که در دنیا همواره وجود داشته نبایستی غفلت بکنیم و بدانیم که همین حالا هم میلیونها انسان زیر فشار ظلم و ستم دشمن و دشمنیهای دشمنان و قدرتمندان رنج میبرند؛ مردم در یمن، مردم در فلسطین و در بسیاری از نقاط دیگر جهان زیر فشار هستند. پس مسئلهی کرونا ما را از توطئهی دشمنها غافل نکند، از توطئهی استکبار غافل نکند؛ [چون] دشمنی استکبار هم با اصل نظام جمهوری اسلامی است. اینکه کسی خیال کند که ما دشمنی نکنیم تا با ما دشمنی نکنند، این نیست؛ اصل نظام جمهوری اسلامی، اصل مردمسالاری اسلامی از نظر آنها قابل قبول نیست، قابل فهم نیست و قابل تحمّل نیست. این هم یک نکته.
ما عرض میکنیم که مسئولان در ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] به طور جدّی مشغول کارند و گزارشهایش به ما داده میشود و اطّلاع پیدا میکنیم. و برای برخی از قشرهای ضعیف هم فکرهایی کردهاند که من توصیه میکنم، تأکید میکنم که این برنامههایی را که مسئولین دولتی برای برخی از قشرهای ضعیف در نظر گرفتهاند، هر چه سریعتر، هر چه بیشتر، هر چه بهتر انشاءالله به اجرا در بیاورند؛ لکن در کنار این، مردم هم وظیفه دارند. عدّهای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگیشان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم: وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ ... وَ اَحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک؛(۱۴) یعنی این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطرهی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنهها و جلوههایی از جامعهی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم که عرض کردیم، جامعهی مهدوی، جامعهی قسط و عدل است و جامعهی عزّت است، جامعهی علم است، جامعهی مواسات و برادری است؛ اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم، به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند.
نکتهی آخری که عرض میکنم، این است که در غیاب جلسات عمومی ماه رمضان -که این جلسات عمومی، جلسات دعا، جلسات سخنرانی، جلسات توسّل، بسیار مغتنم بود و امسال علیالقاعده محرومیم از این جلسات- از عبادت و تضرّع و خشوع در تنهایی غفلت نشود؛ ما میتوانیم در اتاق خودمان، در خلوت خودمان، در میان خانواده و فرزندان خودمان، همین معنا را، همین توجّه را، همین خشوع و خضوع را به وجود بیاوریم و البتّه در برنامههای تلویزیون مواردی هم پخش میشود که از آن هم میشود استفاده کرد و بایستی این کارها را انجام بدهیم.
یک توصیه هم به مسئولین عرض میکنیم -هم مسئولین و هم فعّالان جوان در عرصهی علم و فنّاوری- که دو چیز فراموش نشود: یکی مسئلهی جهش تولید است که این حیاتی است برای کشور و ما بایستی به هر قیمتی که هست، مسئلهی تولید را دنبال کنیم و به معنای واقعی کلمه جهش برای تولید به وجود بیاوریم؛ یکی هم مسئلهی ساخت و ساز و کار آزمایشگاهی و تولید نیازهای فراوانی است که جوانها در بخشهای آزمایشگاهی این را انشاءالله دنبال میکنند.
از خداوند متعال سعادت ملّت ایران را مسئلت میکنیم؛ خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند، ارواح طیّبهی شهیدان عزیز را با پیغمبر محشور کند و انشاءالله آنچه را آرزوهای بزرگ ملّت ایران است، تحقّق ببخشد و فرج ولیّعصر (ارواحنا فداه) را انشاءالله نزدیک کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶
۲) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱
۳) مذاهب، فرقهها
۴) بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۶
۵) بحارالانوار، ج۵۰، ص ۳۱۸
۶) تحفالعقول، ص ۴۰۳
۷) تحفالعقول، ص ۱۰۶
۸) غیبة طوسی، ص ۴۵۹
۹) کافی، ج ۲، ص ۲۴۵
۱۰) سورهی رعد، بخشی از آیهی ۲۸
۱۱) اشاره معظّمٌله به اعلام عمومی جهت دعای دستهجمعی در ساعت مقرّر در شب نیمهی شعبان
۱۲) بیانات در سالروز مبعث پیامبر اکرم (۱۳۹۹/۱/۳)
۱۳) در سخنرانی تعبیر «کشته» به کار رفته بود که پس از اتمام پخش زندهی بیانات، معظّمٌله این مطلب را این گونه اصلاح فرمودند: «این مطلب که من گفتم یک میلیون نفر کشته شدهاند، اشتباه بود. یک میلیون و خردهای مبتلا شدهاند؛ تعداد کسانی که از دنیا رفتهاند در سطح دنیا خیلی کمتر از این است. یک میلیون [نفر] مبتلا شدهاند تا حالا و تعدادی هم البتّه از دنیا رفتهاند که از این مقدار کمتر است. من اشتباهاً گفتم یک میلیون [نفر] از دنیا رفتهاند و یا مثلاً کشته شدهاند.» لذا در متن بیانات تعبیر اصلاح شده جایگزین شد.
۱۴) مصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۸۲۹
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شام شهادت حضرت زینب کبراست با تدابیر امنیتی انسانی و ویروس منحوس کرونا مواجه هستیم به همین منوال منبر خودمان را در فضای مجازی برگزار که ان شاء الله مورد توجه حضرت قرار بگیرد.
از مهمترین قوانینی که حاکم هست در یک خانواده قانون وراثت هست که بر اساس این قانون تمام اوصاف والدین به فرزند بی چون و چرا بی کم و کاست منتقل میشود و همه ی انسانها تحت تاثیر این قانون قرار می گیرند.
14قرن پیش پیامبر در یک حادثه جالب این موضوع را مطرح کرد:
از زن و شوهری سفیدپوست، فرزندی بدنیا می آید سیاه پوست. هر کسی باشد فکر می کند از خانم خطایی سر زده، شوهر با اینکه اعتماد به همسر دارد که با عفت است و با حیا می آید محضر پیغمبر یا رسول الله من و همسرم سفید پوستیم اما فرزندی به دنیا آمده سیاه پوست.
پیامبر می فرماید این طفل فرزند تو از نطفه ی توست در نطفه همه انسانها یک عنصرى هست به نام عِرق، فرمودند: هذَا نَزِعَهُ عِرْقٍ خیلی جالب است که دانشمندان عالم هم به ژن تعبیرش کردند.
این عرق خصلت گذشتگان هست که به بچه های نسل بعد منتقل می شود قطعاً یکی اجداد تو یا همسرت، پوستشان سیاه بود که این سیاهى منتقل شده به فرزندت.
اگر وارد اقیانوس بی انتهای قرآن بشویم این جریان وجود دارد ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ از ابراهیم (ع) اوصافش به اسماعیل (ع) منتقل شده و از اسماعیل (ع) نیز این اوصاف به نسلش، و از نسلش، به پیغمبر (ص) و از پیغمبر به ائمه طاهرین.
حالا شما این قانون وراثت را بر زینب کبری سلام الله علیها پیاده سازی کنید.زینب کبرى (س) بر اساس این قانون، چهار شخصیت و چهار خزینه از خزائن با ارزش الهی را دارد؛
خزینه اول، وجود مبارک امیرمؤمنان، خزینه دوم، وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره که پروردگار عالم، از وجود مبارک امیرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س)، در یک آیه به دو دریا تعبیر کرده است مرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلتَقیِانِ دریایى که اول دارد، ولى آخر ندارد و در آیه ی دیگر می فرمایدیَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ که از این دو دریا لؤلؤ و مرجان ظهور مىکند.
با این پدر و مادر فرزندی متولد می شود بنام زینب که او هم شریک این پدر و مادر است اول دارد ولی آخر ندارد.
دو خزینه دیگر یکى وجود مبارک رسول خدا یکى هم خدیجه کبرى (س) که پدر و مادر حضرت صدیقه طاهره هستند.
از این سلسله می شود یک دختر بنام زینب که وقتی به دنیا می آید قنداقه اش به دست پیامبر، پیامبر می فرماید هر کسی برای این دختر گریه کند، گریه اش مساویست با گریه ی بر حسن و حسین. نفرمودند ثواب گریه مساوى گریه بر اباعبدالله (ع) است، بلکه فرمودند گریه بر او، مساوى است با گریه بر دو امام معصوم.
یعنی شما ببینید روایت است چشمی که در دنیا برای حسنم گریه کند در قیامت گریان نخواهد شد برای حسینم گریه کند سبب شفاعت می شود همین ویژگی در گریه برای زینب کبراست. این دو گریه را اگر در یک کف ترازو و گریه بر زینب کبرى (س) را در یک کف دیگر، با هم مساوى مىشود. چه خصلتی دارد این بانوی معظمه فقط خداوند می داند و معصومین.
السلام علیک یا بنتِ امیرالمومنین
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند وقتی زینب بدنیا آمد مادر قنداقه را بدست پیامبر داد پیامبر تبریک گفت نکته بگویم هر قنداقی از اهلبیت به دست پیامبر می رسید چشم باز می کرد الا زینب که دست پیامبر بود چشم باز نکرد.
تنها زمانی چشم باز کرد که قنداقه را بدست برادرش حسین دادند...
تصور کنید یا بار چشم زینب برای صورت برادر باز شد یک بار هم چشم حسین برای صورت خواهر آن هم زمانی که سر حسین بر نیزه در مجلس یزید، وقتی سر به کنار زینب می رسد نقل می کنند اشک از چشمان حسین جاری...
گیسو بدست باد رها کردنت بس است
اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است
راست به روی نیزه ولی بی تعادل است
یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است
علی لعنه الله علی القوم الظالمین
بسم الله الرحمن الرحیم والعاقبة للمتقین
۱.برنامه ی خداوند طوری طراحی شده که اولا باید دختری در جامعه عرب آن زمان بدنیا بیاید که تمام تفکرات سوء اعراب را در مورد دختران از بین ببرد.
انا اعطیناک الکوثر
ثانیا باید دختری بدنیا بیاید که یکی از مصادیق الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی باشد یعنی هم کامل کننده نبوت باشد و هم پایه گذار مساله امامت.
۲.زمانی که پیامبر در معراج بود خداوند به پیامبر می فرماید فرزندی داری اسمش را فاطمه گذاشتیم.
نکته:یکی از سنت های فراموش شده و ناگفته اینجاست که از وظائف والدین است در زمان وضع حمل و بعد از تشخیص جنسیت برای فرزند نام مشخص کنند حال می خواهد بدنیا بیاید یا خدای ناکرده بواسطه عارضه ای بر جنین یا مادر، مجبور به سقط بشوند.
۳.پیامبر به خدیجه بشارت دادند خداوند فرزند دختر به تو عنایت می کند.
۴.ما داریم که مادر بواسطه مادری با فرزند در رحم صحبت می کند درد دل می کند اما ندیده ایم که طفل در رحم با مادر صحبت کند. خدیجه فرمود یا رسول الله با فرزند در رحم خودم و مرا دعوت به صبر می کند.
سخنرانی حجت الاسلام حسینی تبار در تاریخ 25-11-1398 در مسجد جامع زرندین سفلی
عنوان بحثمان انتخابات، تبلیغات و نتیجه است. تنها فرصتی که داریم تا روز جمعه است و راجع به این موضوع مهم هم صحبت کنیم.ان شاءالله روز جمعه 2 اسفند برای ما احسن الاحوال باشد وبهترن مقدرات برای مملکت وشهر ما رقم بخورد.
ان آیه را همه شنیدیم اما هیچ توجهی به آن نکردیم ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. خداوند سرنوشت قومی را عوض نمی کند مگر اینکه آنها خودشان را تغییر بدهند.
این آیه موضوعش انتخاب است در این آیه سه تفکر وجود دارد:
تفکراول اینکه می گویند سرنوشت کشور بدست ماست.
تفکردوم اینکه انتخابات به ما ربطی ندارد و انتصابی است.
تفکرسوم ما شرکت می کنیم اما رای نمی دهیم مهم اینست شناسنامه مهر بخورد.
در هر سه تفکر منظور اینست که رای میدهم اما چه رایی؟ اگر با این سه تفکر وارد گفتمان امام و رهبری بشویم خیلی مسائل روشن می شود که کدام تفکر درست است و کدام غلط که من با کلیدواژه بیان می کنم.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 2اسفند فرمودند #حضور_حداکثری: هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
این بیان دو تفکر را شامل می شود یعنی هم شرکت کنید و انتخاب کنید هم شرکت کند رای سفید بدهد. اما این دوفرق دارد. فرقش کجاست؟ آنجایی است که انتخاب کاندید یعنی مشروعیت نظام و کشور دوستی یعنی غیرت داشتن به شرنوشت مردم ایران. اگر کسی بخواهد رای سفید بدهد بی غیرتی خود را هم نسبت به سرنوشت مردم ایران اعلام کرد هم نسبت به خانوده چندنفره ی خود یعنی هر بلا ومشکلاتی که سر خودش و خانوده اش بیاید مهم نیست.
پس حضور حد اکثری با انتخاب.
اما مهمترین مساله تفکر دوم است که منظورش اینست من را میدهم اما می دانم رای من تاثیر ندارد منتخب از قبل تعین شده است حالا یا رای می خرند یا از قبل صندوق را پر از رای می کنند.
در انتخابات ما دوکار اشتباه از سوی دولت ورقیب انجاممی شود که باید مردم متوجه باشند
مساله اول دلسرد کردن است:
من در سال92با یکی از وزرای فعلی دو دولت آقای روحانی در مورد یکی از کاندیداهای مجلس تلفنی صحبت داشتم بمن گفتند آقاسید نطفه ی فلان کاندیدا در صندوق رای ریخته شده است او رای می آورد.
این یعنی حاشیه این یعنی توطعه این یعنی دلسرد کردن مردم از انتخابات که رئیس جمهور در جلسه ای بیاید بگوید انتخابات مهندسی شده و انتصاب است.
رهبری هم جواب دادند زمانی که انتخابات به نفع شماست صحیح است الان که متوجه شدید به نفع شما نیست مهندسی شده است این تفکر کاملا غلط است. بعد بیایند برنامه بچینند که اگر رای به نفع ما نبود بگوئیم در انتخابات تقلب شده است. و بعد فرمودند فی قلوبهممرض فزادهم الله مرضا.
مساله دوم حمله به سورای نگهبان است:
اما مساله مهمتر که هم گفتمان امام است و هم گفتمان رهبری تفکر اول که سرنوشت کشور برای من مهم است و بخاطر همین هم انتخاب می کنم و هم رای می دهم که خودش نکاتی دارد:
نکته اول نوع انتخاب است؛ چه کسی را انتخاب بکنیم؟
اینکه به چه کسی رای بدهم نمی توانم بگویم چون انتخابات آزاد است و انتخاب نیز آزاد
اما می توانم شاخصه هایی از گفتمان امام و رهبری بیان کنم که انتخاب برای ما راحت تر باشد.
1.مؤمن باشد.
کسی مورد انتخاب ما باشد که انحراف فکری نداشته باشد. اول مومن باشد و وقتی وارد عرصه شد بلغزد این را ما در دو دوره انتخاباتها مشاهده کردیم.
2.انقلابی باشند؛
پایبند به نظام و رهبری و دلسوز انقلاب باشد.نگذارد بهمین راحتی انقلاب زیر سوال برود رهبری زیر سوال برود.الان رهبری یک حرفی بزند چند ساعت بعد منتخب من هم تهمت به رهبر بزند هم دروغ به رهبر ببندد هم عکس گفتمان رهبری عمل کند. این با انقلابی بودن فرقش زمین تا آسمان است.
3.شجاع باشند؛
نماینده منتخب ما شجاع باشد قدرت حرف زدن داشته باشد از تهدیدات نترسد.
واقعتی را بگویم وقتی طرح استیضاح رئیس جمهور کشور ما در مجلس چندمرتبه کلید خورد نمایندگان زیاد امضا زدند امابعدش چه شد برنامه استیضاح بهم خورد. دلیلش را شفاف بگویم چندین نماینده ی مجلسی می گفتند ما طرح استیضاح دادیم امضا هم زدیم اما امضا کنندگان را با خانه و ماشین و شغل خریدند و امضا را پس گرفتند حتی یکی از نمایندگان میگفت من بشرطی امضا را پس میگیرم که همسر من در فلان قسمت دانشگاه استخدام بشود.
این شجاعت نیست این عین رضالت است. ما نماینده ای باید انتخاب کنم شجاع مدیر مدبر و ...
نمایندهای که از حرف زدن علیه فلان قدرت خارجی میترسد، لایق این نیست که بیاید [برای]مردم ایران، با این عزّت، با این شجاعت نمایندگی کند.
4.دارای روحیهی جهادی باشند؛ شب و روز نشناسند.
5.کارآمد باشند؛ به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشند. کشور ما به عدالت احتیاج دارد، بشریّت به عدالت احتیاج دارد؛ جمهوری اسلامی پرچم عدالت را بلند کرده؛ نگذاریم که این پرچم بخوابد. به معنای واقعی کلمه دنبال عدالت باشیم؛ هم عدالت اقتصادی، هم عدالت حقوقی، هم عدالت سیاسی؛ در همهی زمینهها عدالت باید وجود داشته باشد.
اگر میتوانیم یک چنین افرادی را بشناسیم، بهشان رأی میدهیم؛
اگر نشناختیم، از آدمهای بصیر و مورد اعتماد استفاده کنیم.
کسی نگوید خیلی خب، شرایط نامزد انتخاباتی، اینها باید باشد، من که نمیشناسم، نمیدانم، پس بنابراین بهتر است که رأی ندهم؛ نه، حتماً رأی بدهید، منتها به افراد بصیر،
انشاءالله همهی مردم با نیّت خالص و با اتّکاء به خدای متعال وارد میدان بشوند.
سخنرانی حجت الاسلام حسینی تبار در تاریخ 25-11-1398 در مسجد جامع زرندین سفلی
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم مصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
یکی از مباحثی که خیلی برای شیعه مهم است بحث فاطمیه است چون هم هویت و شناسنامه شیعه است هم ارزش واقعی شیعه وابسته ی به آن است یعنی اگر مخدوش بشود شیعه استحاله خواهد شد.
شاید سوال مطرح بشود فاطمیه بحث اسلام است چرا اسلام از بین نمی رود ولی شیعه از بین می رود؟!
جوابش اینست که بین هویت اسلام و هویت شیعه فرق است. هویت اسلام اعم از دو مذهب است شیعه و سنی.
ولی هویت شیعه بسته به چند مساله است که اگر غدیر اتفاق نمی افتاد و علی معرفی نمی شد، ثقیفه اتفاق نمی افتاد و علی سکوت نمی کرد، هتک حرمت اتفاق نمی افتاد و صبر نمی کرد هم اسلام خواه یا ناخواه از بین می رفت هم اسمی از شیعه نبود. چون شیعه مدیون حضرت زهراست.
بله شیعه نبود اگر فاطمیه نبود عاشورا نبود اگر فاطمیه نبود چون اتفاقات عاشورا نشات از فاطمیه و کوچه های بنی هاشم است.
علامه امینی با یکی از بزرگان اهلسنت مناظره می کند به علامه می گوید علامه چرا برای حسین دو ماه عزا می گیرید ولی بقیه اهلبیت نه؟
فرمود مولوی بخاطر اینکه کلاهی که در فاطمیه سر ما رفت در عاشورا نخواهد رفت.
اینکه می گوییم فاطمیه هویت شیعه است اینجاست که اگر کسی نداند اهل سنت می گویند آهای تشیع ما هم انجام شعائر دینی را قائلیم در ایام موالید جشن می گیریم در ایام شهادات عزا و مقتل می خوانیم.
اما جواب می دهیم بله در تعظیم شعائر با هم مشترکیم اما این فرع دین است اصل دین دفاع است چرا دفاعیه ندارید؟
استاد ما می فرمود با بزرگان اهلسنت عربستان به مناظره دعوت شدیم بحث از غدیر و فاطمیه شد جوابی نداشتند.
نمی توانند هم جواب بدهند چون در کتاب خودشان سند دارند آن هم اسناد قوی.
شبهه بگویم که وهابیت به جان شیعه بی مطالعه انداخته مثلا
فاطمه زهرا بمرگ طبیعی از دنیا رفته...
دفاع از فاطمه برای همه است. حضرت زهرا فقط برای سادات نیست برای هر کسی که محبش باشد هم هست این روایت است.
اگر بخواهیم جواب بگوییم از خود کتب آنها و اسناد آنها جواب می گوییم...
کسی که بزرگ طبیعی بمیرد سقط جنین دلیل بر مرگ طبیعی است؟
مسمار در دلیل بر مرگ طبیعی است؟
اینکه فاطمه زهرا پشت درب باشد لگد به درب بزنند چهل مرد از روی درب عبور کنند دلیل بر مرگ طبیعی است؟
اینهاست که حقانیت شیعه را می رساند و جوابی برای اهل سنت نیست برای این سوالات که پا به فرار می گذارند
بله اگر فاطمیه و اتفاقات فاطمیه نبود نه محرم و صفر بود نه عزاداری های ما.
حسینیه روستای حاجی محله
در جمع مدرسان و مدیران قرآنی بسیج خواهران شهرستان نکا
مکان سپاه ناحیه نکا
بسم الله الرجمن الرحیم و العاقبة للمتقین
۱.یکی از مسائلی که برای همه ی موجودات عالم خصوصا انسان مسلم است مرگ است که خداوند برای اهل عالم راه فراری قرار نداده است.
۲.مسائلی وجود دارد که مرگ به تاخیر می افتد اما اینکه مرگ نباشد امکان ندارد.
۳.انسان تا فرصت دارد هم بفکر آخرت باشد هم بفکر حساب رسی خود.
۴.برای انسان دو قیامت وجود دارد یکی قیامت صغری که در دنیاست و یکی قیامت کبری که در آخرت است.
سند آیه و من یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره
که انجامش در دنیاست برای ایمان آوردن به آخرت که در آخرت هم اتفاق می افتد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین ثم الصلوة و السلام علی رسول الله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
و اما بعد قال الله تعالی اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون
عرائض در دو بخش کوتاه ان شاء الله مورد عنایت و توجه همگان قرار بگیرد.
بخش اول پیرامون قبل مرگ است:
یکی از مسائلی است که مخلوقات بخواهد یا نخواهد در سرنوشت آنهاست؛
کل نفس ذائقه الموت ثم الیه ترجعون.
در آیه ی شریفه دو نکته وجود دارد:
نکته ی اول کل نفس است: یعنی تمام موجودات که صاحب نفس و دم و باز دم است انسان باشد حیوان باشد گیاه باشد.
نکته ی دوم الیه ترجعون است: یکی از عواملی که باعث می شود انسان از مردن بترسد اینست که نمی داند بعد از مرگ به کجا می رود اگر انسان بداند مرگ یعنی ملاقات با خدا هر لحظه بفکر مرگ است.
جبرئیل امین آمد محضر پیغمبر که حامل سلام از طرف خدا به حضرت زهرا بود. ابلاغ سلام را به پیامبر داشت و فرمود خداوند عرضه داشت هر دعایی که دخترت فاطمه داشته باشد اجابت می کنم.
پیامبر سخن خدا را عرضه داشت حضرت فرمودند یا رسول الله دعایی جز ملاقات با خدا ندارم.
انا لله و انا الیه راجعون ترس از مرگ بخاطر همین است چون یقین نداریم که مرگ یعنی ملاقات با خدا.
بخش دوم که اتمام عرائض باشد پیرامون قبر تا قیامت است که روایت است وقتی انسان روح از بدنش خارج بشود پرونده اعمال انسان بسته می شود نه چیزی اضافه می شود نه چیزی کم ولی طبق روایاتی از پیامبر استثناءاتی نیز وجود دارد که فقط سه چیز به پرونده انسان اضافه می شود.
۱-صدقه جاریه؛
خیرات و مبراتی که انسان در طول روز انجام می دهد صدقات مالی باشد، اذکار باشد یا قرائت قرآن باشد اموات را هم شریک خیرات کنیم.
ان شاء الله اموات و گذشتگان در قیامت با پیامبر محشور بشود.
۹۸-۰۸-۰۹
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والعاقبة للمتقین
۱.امام رضا-علیه السلام-در نیشابور مهمان پیرزنی بودند در وقت خارج شدن از نیشابور از امام رضا-علیه السلام-سوال می کنند یابن رسول الله باز هم امکان زیارت فراهم است؟
فرمودند در دنیا نه ولی در آخرت ملاقات خواهیم کرد؛
۲.محبت اهل بیت هم در دنیا بدرد ما میخورد هم در آخرت؛
۳.امام رضا-علیه السلام-فرمودند هر چقدر در دنیا به زیارت من بیایید من هم سه جا به ملاقات شما خواهم آمد که یکی لحظه جان دادن است یکی در شب اول قبر است و یکی در قیامت و زمان حساب و کتاب؛
۴.اگر میخواهیم ارادات و زیارات ما قبول بشود از کسانی استفاده کنیم که نزد خداوند با آبرو هستند خصوصا مادر چون اگر شیر پاک مادر در مجالس اهل بیت نبود ما ارادت و محبتی نسبت به اهل بیت نداشتیم؛
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتقین
خیلی مواقع ما در مجالس تشیع ختم و ... شرکت می کنیم اما وقتی میخواهیم باین فکر کنیم که یه لحظه ای مرگ سراغ ما هم خواهد آمد بی قرار می شویم یا دنیا روی سر ما خراب می شود.
از خودمان باید بپرسیم که چرا آنقدر انقدر که از مرگ می ترسیم از زنده بودن و زندگی نمی ترسیم؟
علت اینکه از مرگ انسان می ترسد چند چیز است:
۱.نداشتن اعتقاد به معاد و آخرت و یا ضعف ایمان ما؛
اگر باور داشته باشیم دنیا زندان برای مومن است و آخرت بهشت ترسمان کمتر می شود.
۲.دلبستگی به دنیا و اموال دنیا؛
تعلقات دنیایی برای انسان دلبستگی شدید ایجاد می کند که جدایی برای انسان سخت می شود.
آمد محضر رسول اکرم که من از مرگ می ترسم.
سوال فرمودند مال و ثروت دارید؟
عرض کرد بله.
فرمود بخاطر همین موضوع است چون دلبستگی به مال و ثروت داری
۳.دفترخوبیها خالیست ولی دفتر بدیها پر است؛
اکثر بد جان دادنها بخاطر خطاهای ما در زمان حیات است که امام معصوم می فرماید اگر بخاطر گناه انسان دچار بلا و بیماری نشد در زمان مرگ و بخاطر بدجان دادن از معاصی پاک خواهد شد.
۴.عدم اطلاع از حقیقت مرگ؛
حقیقت مرگ در یک آیه ی شریفه است "انا لله و انا الیه راجعون"
بسم الله الرحمن الرحیم و العاقبة لاهل التقوی و الیقین
انسان اگر میخواهد در قیامت با پیامبر محشور بشود طبق روایت از نبی مکرم اسلام باید خصوصیات چند دسته را دارا باشد:
۱.از کسانی باشد که مهر و محبت پیامبر در دلش باشد؛
من احب قوما حشر معهم: کسی که گروهی را دوست داشته باشد با آن گروه محشور می شود.
۲.از کسانی باشد که دارای حسن خلق باشد؛
اقربکم منی مجلسا یوم القیامه احسنکم اخلاقا: کسیکه اخلاقش نیکوتر است در قیامت در همنشینی بمن نزدیکتر است.
۳.از کسانی باشد که زیاد بر پیامبر صلوات میفرستد؛
اولی الناس فی یوم القیامه اکثرهم علی صلاه فی دار الدنیا: سزاوارترین مردم بمن در روز قیامت کسی است که در دنیا بیشتر از همه بمن صلوات بفرستد.
۴.از کسانی باشد که در سلام کردن بخیل نباشد؛
اولی الناس بالله و برسوله من بدا بالسلام:نزدیکترین مردم به خدا و پیامبر کسی است که در سلام کردن پیشی بگیرد.
۱.عیار انسان بسته به چیزهایی است که برای آن ارزش قائل است.
۲.ما برای اهلبیت ارزش قائلیم چون اهلبیت برای دین زمان خود و آینده ارزش قائل شدند و همه چیزشان را فدا کردند.
۳.اگر بخواهیم عیار خودمان را با غبار اهلبیت بسنجیم لازمه اش چند فاکتور است:
الف.شناخت اهلبیت
شناخت اهلبیت از دو راه امکان دارد:
۱.شناخت شناسنامه ای که گذراست و پایدار نیست؛
۲.شناخت و معرفت از روی یقین که پایدار است.
ب.در مسیر اهلبیت قرار گرفتن
باید متوجه بشویم کنیه اهلبیت چیست و چرا به این القاب نامیده شدند و سرِّ این موضوع چیست؟
وقتی به سرش دست پیدا کردیم باید جا پای اهلبیت بگذاریم و در مسیرشان حرکت کنیم.
حرم شهدای گمنام شهرستان نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در فقه ما احکام به سه بخش تقسیم می شود:
یک بخش به صرف عمل اثرگذار هستند مثلاً پاک کردن محل نجاست که برای خدا باشد چه نباشد یا پاک کردن لباس نجس که برای خدا باشد چه نباشد ولی تایید روی صحت نماز دارد که نماز خواندن با لباس نجس باطل است نماز خواندن در محل نجس باطل است یا اگر بدن با بول یا غائط نجس شود نماز باطل است بدن انسان با جنابت نجس میشود نماز باطل است اینها روی نماز اثرگذار است اینها روی عبادات اثرگذار است.
یک بخش صرف عمل هستند تاثیر گذار هم هست اما یک چیز هم به آن اضافه میشود یعنی قربة الی الله است یعنی برای نزدیک شدن به خدا با همان شرایطی که در شریعت آمده عمل میکنیم که اثرگذار است.
مثلاً یتیم نوازی که از محبت درون باشد یا اکراه چون بخاطر تقرب به خداست این هم اثرگذار است و خودمان را مجبور به انجام این عمل میکنیم.
یک بخش صرف عمل هست ولی وقتی تاثیر گذار است که به خاطر خدا و برای خدا باشد یک فرق با نکته قبلی دارند که در کار قبل ما برای نزدیک شدن به خدا این کار را انجام میدهیم اما در نکته سوم هم به خاطر خداست هم برای خدا.
نمونه اش در زیارت اگر بخواهیم بفهمیم زیارت ما قبول است چند دستور آمده که یکی از آن اخلاص در زیارت است یا نماز از شرایط قبولی نماز اخلاص در نماز در اعمال دیگر هم همینطور اخلاص قاطی آن است.
یک مساله دیگر که بحث ماست این است که خیلی از ماها این اعمال و افعال را انجام میدهیم اثر گذار هم هست اما یکی وقتی یک کسی هم پیدا میشود دنبال این است که میخواهد ویتامین اعمالش بیشتر بشود میخواهد بیشتر لذت ببرد از نماز از زیارت چه کنند؟
بالاتر از اخلاص معرفت در افعال و اعمال است.
معرفت مانند خاک خوبی در زمین است برای رشد گیاه.
باغدار برای رشد درخت و گیاه هر سمی هر کوی و هر خاکی را استفاده نمیکند.
وقتی در دلمان از محبت و معرفت خبری نباشد هیچ عملی تأثیرگذار نیست.
با این حال میبینیم خیلی از زائرین که از مکه و عتبات و غیر میآیند بعد از مدتی آن حال دینی از بین می رود و می شود همان شخص ثابت چرا؟ چون معرفت از زیارت و معرفت در زیارت ندارد.
شب اربعین سیدالشهداست خیلی ها زائر عتبات عالیات هستند کربلای معلی هستند خدا رحمت کند استاد حضرت آیت الله العظمی بهجت آسیدعلی اقا قاضی طباطبایی را به ایشان فرمودند در عالم رویا ای کاش من زیارت عاشورا را هر روز میخواندم نه هفته یک مرتبه.
همین زیارت رفتن ها پیاده روی ها سابقه تاریخی دارد سابقش کجاست؟ دو شخصیت سیدالشهدا را پیاده زیارت کردند یکی جابر دیگری حضرت زینب و ما اگر این کار را میکنیم یکی به خاطر پیشینه تاریخی است و دیگری معرفتی است.
خیلی از ماها فکر می کنیم زیارت یعنی از نزدیک زیارت کردن برویم حرم و ضریح را پچسبیم باین می گویند زیارت. از راه دور هم می شود زیارت کرد. هر چند بهتر است که زیارت از نزدیک باشد ولی کسی که چاره ندارد می تواند از راه دور زیارت کند.حتی در منزل ما نمی توانیم زیارت کنیم
از امام صادق است که امام صادق به یکی از محبین فرمودند آیا هر روز جدمات سیدالشهدا را زیارت می کنید؟ عرض کرد نه هفته یک بار چطور؟ عرض کرد نه ماه یکبار چطور؟ عرض کرد نه سال یک بار چطور؟ عرض کرد نه
امام صادق فرمودند به سال بگذرد هر کسی زیارت نکند جدمان سیدالشهدا از ما نیست
یابن رسول الله من چه کار کنم؟ فرمود شما رو به حرم جدمان بشوید و سلام کنید
همین زیارت عاشورا زیارت مستقیم سیدالشهدا
زیارت ها معرفت می آورد.
معرفت نسبت به اهل بیت دو مدل تعریف دارد:
1.شناختی که به تدریج با عمل به دستورات در سیره بزرگان یا بزرگ شدن و شرکت کردن در مجالس بدست می آیند. در خانواده مذهبی رشد کرده ذره ذره در موقعیت های مختلف محبت بیشتر میشود
2.شناختی که بر پایه ایمان باشد برپایه تصدیق باشد.
این شناخت را هر کسی ندارد نگاه کنیم خیلی از مستشرقین را خیلی از کفار را که در زندگانی معصومی تحقیق میکنند ولی تحقیق معرفت نمی آورد برای آنها.
می بینیم هر چقدر شناختشان بیشتر میشود کینه شان هم بیشتر میشود.
زمانی که آمدند امام حسین فرمود شما که مرا می شناسند می دانند از چه خانواده هستم که گفتند بغضا لابیک
اینکه می گویم زیارت باید با معرفت باشد میدانید کجاست؟ روایت است از امام صادق فرمودند اگر کسی قبر امام حسین را زیارت کند البته با معرفت برای او درجه اعلی علیین مینویسند و در روایت دیگر می فرماید مانند کسی است که در رکاب پیامبر به حج رفته
اینها در زمانی است که زیارت با معرفت باشد اگر با معرفت نباشد اینها به دست میآید
مخلص کلام طبق دو تعریف از معرفت باید گفت که معرفت دو بعد دارد
یک بعد معرفت شناسنامهای است اسمش چیست فرزند کیست چه روزی به دنیا آمده چه روزی به شهادت رسیده است
بعد بعدی معرفت کُنیه ایست. کنیه لقب است
بین این دو بعد از همه مهم تر بُعد دوم است یعنی اسرار اهل بیت در مورد دوم نهفته است یعنی چه؟
اینکه میگویم اباعبدالله یعنی چه؟
اینکه در زیارت عاشورا آمده یا ثارالله و ابن ثاره یعنی چه؟
اینها کنیه ابا عبدالله است که از اسرار امام حسین است که اگر ما میخواهیم معرفت پیدا کنیم به سیدالشهدا اینها را باید بفهمیم
روستای اسکاردین
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
در جلسه قبل روایت این کردیم که هر دو از پیغمبر که اگر اولی را قبول کنیم دومی را نه نمی شود چونن نقل از پیغمبر است اگر دومی را قبول کنیم علی و فاطمه میروند کنار باز هم نمیشود چون نقل از پیغمبر است که الفاطمه بضعة منی یا باید هر دو را رد کنیم یا باید هر دو را قبول کنیم
اینها را گفتیم تا بدانیم چه جنایتی بر علیه جهان اسلام و شیعه آوردند
این که بگوییم هر روایتی از پیغمبر داریم و سند است و باید عمل شود جور درنمیآید
خوب است چند عجیب و غریب بگویم آشنا بشویم
1.یکی از مبطلات نماز جنابت است پیغمبر فرمود هر کسی جنب شود آثار جنابت را از لباس خود از بین ببرد بدون شستن مثلا با ناخن از بین ببرد می تواند نماز بخواند
2.اگر به شخص بالغ از شیره این خانمی بخورد اگر شیرخوار دختر باشد به شوهر و پسران و اگر پسر باشد به او و دختران محرم می شود
اینها جنایت استکه بر پیغمبر و اسلام آوردند
اگر بخواهیم عمل کنیم شرع می گوید نه عقل باید بگوید چون نقل از رسول الله است باید عمل کنیم
اینجا امام صادق به ما می گوید حدیثی قابل عمل است که مطابق با قرآن باشد اگر مطابق نبود بکوبید به دیوار یا به نقلی زیر پا له کنید
این روایات چهار نکته دارد
نکته اول بر تمام شیعیان واجب است اتفاقات از زمان پیغمبر تا امام زمان را بدانند و آن آگاهی داشته باشند که به این میگویند معرفت
نکته دوم خداوند به انسان دو گوش داده و بین این دو گوشم مغز است ما هم در شنیدن استادیم اما در فکر کردن و عمل کردن خنثی
نکته سوم قرآن خیلی تاکید دارد بر روی تفکر تمام این تک روی ها و منیت ها به خاطر نداشتن عقل است
نکته چهارم اسلام دین تحقیق و تبلیغ است نه دین تقلید مراجع فرمودند فقط در احکام دین تقلید کنیم نه در اعتقادات و افرادی که اسلام را بدون تحقیق قبول کردند قرآن این افراد را نادان خطاب کردیم
خلاصه کلام جنایاتی که بعد از رحلت پیغمبر اتفاق افتاده حکایت از تقلیدی بودن دارد و اگر تحقیق باشد متوجه میشویم دین چیست و چه میگوید و چه کسی بر حق است
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
با یک بنده خدایی بحثمان شد که مدعی بر این بود هر حدیثی که از پیغمبر داریم باید به آن عمل کرد چون روایت نقل از پیغمبر است و قال رسول الله هست
سوال کسی از ما چقدر از اتفاقات بعد از پیغمبر باخبر است چقدر از منبریهای ما بیان کردند؟
بعد از رحلت رسول الله یک سری اتفاقات بر علیه اسلام میافتد که مشهورش شورای سقیفه است اما بیشتر از آن و مهمترین آن این هاست
1.سه روز پیکر پیغمبر بدون غسل و کفن و نماز در منزل می ماند نه اینکه این کار را نکرده باشند نمیشود امام معصوم باشد ولی واجبات را انجام نداده باشد حتماً انجام دادند ولی مصلحت این بود که آشکارا نباشد
2.خلیفه دوم مدعی می شود که پیغمبر از دنیا نرفته است مانند موسی که ۳۰ روز به کوه برای عبادت رفت و بعد با حضور خلیفه اول مجبور شد خجالت بکشد
3.اهل مدینه هر روایت مکتوبی که از پیامبر دارند جمعآوری کنند و مراسم حدیث سوزان انجام دهند
4.معاویه بن ابی سفیان چه نفر از محدثین را جمع میکنند با کیسه های پر از سکه های طلا برای احادیثی به نفع خلفای ثلاث و خصوصا خلیفه دوم نقل از پیغمبر بنویسند.
شیعه ۴ کتاب حدیث معتبر بیشتر ندارد فکر میکنید چند حدیث در این کتاب ها نوشته شده است؟
مهمتر از همه است این کتابها را هم نمی دانیم البته به درد ما نمیخورد برای طلبه هاست.
اساتید میگفتند که کسبه ها قبل از اینکه درب مغازه را باز کنند اول میرفتند پای درس اساتید احکام حلال و حرام را یاد میگرفتند الان رساله توضیح المسائل را هم نگاه نمی کنیم چه برسد به اینکه برویم حوزه ببینیم که گفته میشود.
در کتاب کافی شیخ کلینی ۱۶۱۹۹ حدیث در کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق ۵۹۶۳ در کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی 13۵۹۰ حدیث و در کتاب استبصار فیما اختلاف من الاخبار شیخ طوسی ۵۵۱۱ حدیث که جمع همه اینها می شود 41263 حدیث می شود.
علامه مجلسی وقت صرف کرده ۳۶ سال ۱۱۰ جلد کتاب نوشته بنام بحارالانوار با ۸۵ هزار و ۱۷۳ حدیث یعنی ۴ جلد کتاب که اسمشان بیان شد نطفه این کتاب هم نمی شوند ولی همین علامه مجلسی در مقدمه کتاب خودش می نویسد خیلی از این روایات قابل قبول نیست حالا یکی مثل من بیسواد بیاید بگوید روایات پیغمبر همه اش قابل قبول است و سند است و ۱۰۰ درصد معتبر
من دو روایت از پیغمبر نقل می کنم شما بگویید کدام صحیح است و کدام باطل هر دو هم از پیغمبر نقل شده
حدیث اول در قیامت امیرالمومنین و فاطمه در کنار حوض کوثر به من ملحق می شوند
حدیث دوم در قیامت و در کنار حوض کوثر غیر از خلیفه دوم کسی به من ملحق خواهد شد
این دو روایت از پیغمبر ما اگر اولی را قبول کنیم دومی میشود غیر قابل قبول اگر دومی را قبول کنیم روایت اول که امیرالمومنین و فاطمه از پیغمبر هستند در حق شان جفا می شود که شرح و تفصیل این دو روایت انشاالله جلسه بعد
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
طبق روایت امام صادق همه ی حدود ایمان حول محور هم هستند
اگر یکی جدا بشود ما بقی قبول نخواهد شد و مهمترین این ارکان ولایت پذیری است بدلیل اینکه1.شاه کلید مقبولیت ارکان دیگر است2.تمام ارکان در تحت الشعاع آن قرار دارند.
چنانچه کسی ولایت را معتقد نباشد در احکام شرعی ماست اگر ولایت معتقد نباشیم نماز درست نیست و شرط قبولی نماز ما شرط ولایت است و شرط قبولی اعمال شرط نماز است.
که امام باقر فرمودند ستون و ارکان اسلام 5 تاست و مهمترینش ولایت است که امام باقر در ادامه روایت فرمودند وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ مردم از این چهار رکن که نماز باشد زکات باشد روزه باشد حج باشد و ولایت چهار مورد اول را گرفتند ولی ولایت را قبول نکردند.
آمد سوال از امام سوال کرد که کدام از همه برتر است؟ فرمود ولایت چون ولایت کلید همه ی اینهاست و والی کلیددار دلیل و راهنماست یعنی امام معصوم راهنماست و اعمال دینی و شرعی بدون راهنما مورد قبول نخواهد بود.
مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود نماز بدلیل اینکه نماز ستون دین است. قال رسول الله ان الصلاة عمود الدین
مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود زکات بدلیل اینکه خداوند زکات را دوشادوش نماز قرار داد وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ
مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود حج بدلیل اینکه حج حق خداست و برای خداست وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا
مجدد سوال کرد بعدی کدام برتر است؟ فرمود روزه
و در آخر باز هم از ولایت تاکید کردند فرمودند اگر کسی روزها روزه بگیرد از اموالش صدقه بدهد تمام عمرش حج بجا بیاورد ولی امر ولایت و ولی خدا را نشناسد تمام اعمال او از ثواب نه خبری هست نه اهل ایمان خواهد بود.
شب هفتم ماه صفر98/7/13
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
قال محمد بن علی علیه السلام:بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ
روایاتی از معصوم برای ما وارد شده که حکایت از این دارد که اسلام چند ستون دارد و اگر کسی معتقد بر این ستون ها پایه ها و ارکان باشد چه عملا چه قلبا می تواند مسلمان بودن خودش را به رخ همه بکشاند.
آمد محضور امام صادق گفت میخواهم با حدود و ایمان آشنا بشوم. فرمود حدود ایمان چند چیز است.
1.شهادت به کلمه ی توحید اشهد ان لااله الا الله که برنامه ی تمام انبیاء از آدم تا خاتم بود برای اینکه انسان را از چیزی که بودند به سمت خدا پرستی بکشانند انسان را از کفر به توحید برساند از امت بت پرست رفته تا گوساله پرست و ماه و خورشید پرست.
فکر نکنیم ما چون مسلمانیم همه ی ما واقعا اسلام داریم نه.انسان می تواند با دو مدل مشرک بشود مدل اول شرک جلی است یعنی علنا بی اعتقادی به خدا را بیان کند و مدل دیگر شرک خفی خدا را قبول دارد ولی در بعضی جاها حرفهای کفر آمیز می زند چیزیکه دارد را از آن خدا نداند این از دایره اسلام خارج نشده ولی در مرز کفر قرار دارد چه در داشتن ها باشد چه نداشتن ها.
2.شهادت به کلمه ی نبوت اشهد ان محمد رسول الله اعتقادش بر این باشد که انبیاء علی الخصوص پیامبر آخر الزمان از ناحیه خداوند آمده و تمام گفته هایش گفته های خداست 3.اقامه نماز 4.ادای زکات 5.گرفتن روزه 6.انجام حج 7.تولی 8.تبری 9.همنشینی با راستگویان
در بین همه ی اینها از همه مهمترین ولایت است.
ولایت یعنی اینکه اشهد ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله. اعتقادم بر این باشد که ائمه ولی ما هستند و واجب الاطاعه.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یک مساله فقهی مقدمه بحث ما بشود و ان شاء الله به بحث اصلی بپردازیم
فقها برای اموات احکامی را بیان کردند که بعضی در رساله های توضیح المسائل نوشته هست و بعضی دیگر در کتب فقهی دیگر
یک مساله اینست که رسم است بین ما هر عصر پنجشنبه و صبح جمعه به زیارت اموات می رویم بعضی جاها هر روز اما زیارت اموات نکته دارد.
نکته اش اینست که هم حکم مستحبی دارد و هم حکم کراهتی که کمتر بیان می شود.
حکم مستحبی اینست که اگر کسی به زیارت اهل قبور می خواهد برود صبح ها برود
حکم کراهتی اینست که زیارت اهل قبور بصورت خصوصی در غروب کراهت دارد. دلیلش اینست که روایت است غروب اهل قبور مسلمان در وادی السلام نجف در کنار انبیاء و ائمه و صالحین هستند و جدا شدن از صالحین بواسطه زیارت خصوصی برای آنها آزار دهنده است.
این عمل فی نفسه حرام نیست اگر کسی میخواهد غروب به یارت اهل قبور برود دو کار انجام بدهد:
1.وقتی وارد قبرستان شد زیارت اقل قبور بخواند همان زیارت معمولی که در سر قبرستانها نصب شده السلام علی اهل لااله الا الله...
2.یک فاتحه دسته جمعی برای اهل قبور بخواند
بعد از این دو کار حال به زیارت خصوصی برود.
اما بحث ما...
در مجلس ترحیم شرکت کردیم در مجلس تشیع شرکت کردیم تسلی دادیم خانواده ی عزادار را، این مجالس ترحیم برای همه ی ما درس عبرت باید باشد که یک روزی هم نوبت ما می رسد که بر روی دوش مومنین با ذکر لا اله الا الله و محمد رسول الله.
مرگ چیزی هست که همه را شامل خواهد شد انسان و حیوان و گیاهان برای همه هست کل نفس ذائقة الموت. سوال: آیا خودمان را آماده کردیم؟
روایت از امیرالمومنین است خیلی ها از مرگ فرار می کنند ولی مرگ مانند سایه همراه انسان است.
یک سوالی که واقعا تعجب آور است اینست که بعضی از ما در مراسم غسل و کفن میت هستیم و مشاهده می کنیم وقتی میت را در قبر می گذارند نگاه می کنیم بدون هیچ ترسی، ولی وقتی حرف از این زده می شود که آقاجان یک وصیت نامه ای بنویس مرگ خبر نمی کند تنمان به رعشه می افتد و می لرزیم که هنوز فلانی جوان است یا باید زندگی وصیت چرا؟ آماده کردن کفن و قبر چرا؟
به دو دلیل ما از مرگ می ترسیم:
1.نمی دانیم بعد از مرگ به چه جایی می رویم با اینکه آیه ی قرآن است و همه ی ما هر روز کم و بیش می خوانیم: انا لله و انا الیه راجعون
2.بخاطر ا
ینست که ما آخرتمان مشکل دار است.
از اباذر غفاری سوال کردند چرا از مرگ میترسند؟ گفت: برای اینکه دنیای خودشان را خوب ساختند و آخرتشان را خراب کردند.
آخرت چگونه ساخته می شود؟ با همین کار دنیایی. مراقب خودمان باشیم
اواخر عمر امام حسن مجتبی صحابی آمد عرضه داشت یابن رسول الله نصیحتم کن. فرمودند استعد لسفرک زاد قبل حلولک
خودت را برای مسافرت آماده کن. مسافرتی که بازگشتی درش نیست. ما برای اینکه به مسافرت چند روزه برویم چکار می کنیم؟ چه وسائلی محیا می کنیم؟ مانند همین وسائل یک وسائل اخروی هم آماده کنیم که خداپسندانه باشد. قبل از اینکه قبض روح بشوی اماده باش با کوله بار فراوان به محضر خدا بروی.
اما نکته ی آخر
روایت از پیامبر. وقتی انسان قبض روح شد پرونده اعمالش بسته می شود نه چیزی کم می شود نه چیزی اضافه الا سه چیز:
1.صدقة جاریه،
اموات منتظر خیرات هستند منتظر مبرات هستند که ما بفکر آنها باشیم اگر کسی برای آنها صدقات بدهد خیرات باشد یا حتی به یک تلاوت قرآن صدقه برای آنها محسوب می شود.
فرزندان یادشان باشند اگر برای والدین خودشان که فوت کرده اند بفکرشن نباشند والدین حق عاق دارند.
والدین در دو زمان اجازه عاق کردن فرزند دارند 1.زمان حیات؛ که با آزار و اذیت البته این هم اضافه کنم که فرزند هم حق دارد والدین خودش را نفرین کند در صورت همان شرایطی که برای نفرین کردن والدین نسبت به فرزند هست همان شرایط برای نفرین کردن فرزند نسبت به والدین وجود دارد. 2.زمان ممات؛ که ما بفکر والدین نباشیم حتی به یک صلوات
2.ولد صالح یدعو له،
فرزندی که راه پدر را ادامه بدهد. همان راهی که خداپسندانه است که اگر کسی این فرزند را نگاه کند بگوید خدا فلانی را بیامرزد که چنین فرزندی تحویل جامعه و اسلام داد
خدایا عاقبت همه ی ما از احیا و اموات ختم بخیر بفرما
مرگ ما را مرگ با عزت قرار بده
اهلبیت وقت احتضار، شب اول قبر و روز قبامت بر بالین ما جهت شفاعت حاضر بفرما
مکان: فاطمیه زاغمرز شهرستان بهشهر
بسم الله الرحمن الرحیم والحمدله رب العالمین
آغاز بحث را با چند موضوع و نکته داشته باشم.
نکته اول جامعه دو مدل است. خانواده، فراخانواده
نکته دوم هر کدام یا سالم هستند یا ناسالم
نکته سوم دو مدل از خانواده که بیان شد به هم وابستگی شدید دارند
همانطور که در نکات بیان شد ما دو مدل اجتماع داریم یک اجتماع کوچک هست که خانواده آن را تشکیل می دهد و یک اجتماع بزرگ هست که توده ی مردم تشکیل می دهند یعنی چندین خانواده که هر کدام از آنها یا سالم هستند یا ناسالم و بیمار.
سوالی اینجا مطرح می شود اینکه چرا هر دو تا(اجتماع کوچک و اجتماع بزرگ) را ما به دو قسم سالم و ناسالم تقسیم کردیم؟
جوابش خیلی ساده است:
بخاطر اینکه سالم و ناسالم بودن اجتماع بزرگ بسته به سالم و ناسالم بودن اجتماع کوچک است که اگر محیط خانواده سالم باشد فراخانواده که بیرون است نیز سالم خواهد ماند.
متاسفانه خیلی ها بر این باورند که جامعه بیرون ناسالم است ولی کسی متوجه این قضیه نیست که جامعه بیرون را همین جامعه درون که خانواده است تشکیل می دهدو سالم و ناسالم بودن یکایک اعضای خانواده موثر در بیرون است.
موضوع دوم که باید بحث داشت اینست که خانواده سالم و بعد از آن جامعه سالم چگونه بوجود می آید؟
در صورتی می توان جامعه ی سالم داشت که چند نکته در خانواده وجود داشته باشد:
1.اخلاق سالم در خانواده حکم فرما باشد؛
2.حقوق سالم در خانواده رعایت بشود؛
3.سازگاری بین اعضای خانواده باشد؛
4.در خانواده همکاری سالم باشد؛
5.رشد فکری سالم در کنار هم وجود داشته باشد؛
6.مشوق هم باشند؛
7.تربیت سالم صورت بگیرد.
این هفت موضوع هم ازمنظر روانششناسی اسلامی دارای بحث و نکات فراوان است هم از منظر روانشناسی غرب که ان شاء الله با فرصت فراوان از هر دو منظر بحث خواهیم کرد.
موضوع سوم که خیلی هم سوال هست اینکه باتوجه به حال و روز فعلی خانواده آیا می توان اساس خانواده را مستحکم کرد یا نه؟
بله استحکام خانواده در هر زمان امکان پذیرست بشرط اول اینکه بخواهیم دنبال استحکام باشیم دوم اینکه در کنار هم برای استحکام خانواده قدم برداریم سوم اینکه در کنار هم بودن چند نکته لازم است رعایت بشود
1.حسن معاشرت:
جامعه سالم و زنده با صنعت بدست نمی آید بلکه مصالح آن با دوچیز است: مناسبات اخلاقی- روابط حسنه و سازنده.
2.همکری و همدردی:
اسلام می گوید خانواده ای می تواند مستحکم باشد که خوشی یک نفر از اعضای خانواده خوشی همه ی خانواده باشد و مشکلات یکی از اعضای خانواده مشکلات همه ی خانواده ولی متاسفانه چون این نگاه در اعضای خانواده نیست بزرگترین ضربه در درون خانواده وجود دارد.
3.مشاوره با یکدیگر:
وجود روحیه مشورت در خانواده در عین ایجاد خانواده مستحکم و صمیمی بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی هم هست.
و نکته ی آخر
4.آشنایی کامل اعضای خانواده به حقوق و وظائف خودشان و همدیگر
یک دیگر از اصول اساسی که نظام حقوقی خانواده و فردی به آن تاکید فراوان دارد اینست که هر جا وظیفه ای وجود دارد کنارش حقی هم ثابت است. حق و وظیفه جدای از هم نیستند.
کسی هم نمی تواند بگوید من حق دارم اما وظیفه ندارم. و باید یکایک اعضای خانواده این حقوق و وظائف را بشناسند.
برنامه تابستانه دیار علویان-مشاوره ی رادیو ساحل-ساحل مروارید شهرستان نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
چون میلاد باسعادت حضرت معصومه و دهه کرامت است چند نکته پیرامون سیره تربیتی حضرت معصومه بیان کنم:
نکته اول شبهات حضرت معصومه با حضرت زهراست
1.بعد از حضرت فاطمه تنها بانویی که زیارتنامه ی ماثوره دارد حضرت معصومه است
که سه زیارت نامه برای حضرت نقل شده است یکی در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی که مشهور است و دوتای دیگری غیر مشهور که اهل تحقیق می توانند با جستجوی ساده از فضای مجازی اینترنت آن دو زیارت نامه را هم پیدا کنند
2.در صدر اسلام دو دختر هستند که پدر بزرگوارشان به آنها فرموده فداها ابوها که این ابراز احسسات با پاسخ به سوال داده شد یکی از آنها حضرت فاطمه است که پیامبر فرمودند و دیگری حضرت معصومه که امام موسی کاظم فرمودند
نکته دوم حضرت معصومه با حضرت زینب است
1.بعد از حضرت زهرا تنها بانویی که لقب عالمه آل محمد گرفت حضرت معصومه هستند
2.تنها بانوی ال محمد که نتوانست فراق برادر را تحمل کند ولی در اینجا یک فرق با حضرت زینب دارد که حضرت زینب تحمل فراق سخت بود ولی به برادر رسید اما حضرت معصومه همراه برادر نبود.
اما نکته آخر در مورد سبک زندگی حضرت معصومه است:
دخترام ما مادران ما در سبک زندگی می توانند یکی از کسانی را که الگو برای خودان قرار بدهند این بانوی مکرمه هستند.
در زمانه ای که هجمه های عظیم فرهنگی غرب به جهان اسلام و دختران و زنان ما حمله ور می شوند که تنها هدفشان از بین بردن حریم زن و کرامت زن است.
دختران و زنان جامعه ما بایددنبال یک الگوی خوب برای خودشان باشند تا از این هجمه در امن قرار بگیرند که یکی از ایان وسیله ها و الگوها شناخت این بزرگوار است که دختران ما باید بدانند همانطور که این بانو به مقام عصمت رسید دختران ما هم می توانند با الگو گرفتن از عصمت این بزرگوار، روبروی هجمه قرار بگیرند و خودشان را مزین کنند به کرامت اخلاق و عفت.
این را هم بگویم که رسیدن به مقام عصمت این نیست که فقط برای 14معصوم باشد و حضرت معصومه!
نخیر! هر کسی می تواند به مقام عصمت برسند و از جایگاهی که این بزرگوار برخوردار بود اینها هم برخوردار باشند
برنامه تابستانه دیار علویان-مشاوره ی رادیو ساحل-ساحل مروارید شهرستان نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
فضای مجازی یکی از نسل جدیدی درفضای روابط اجتماعی است با اینکه عمر زیادی هم ندارد ولی خیلی خوب خودش را در زندگی و سبد فرهنگی مردم جا باز کرده.
من و شما که یکی از کاربران پر و پا قرص فضای مجازی هستیم مشاهده می کنیم خیلی ها در سنین مختلف و از گروه های اجتماعی و در فضای مجازی کنار هم قرار می گیرند و با تمام معایب و محاسن این فضا با هم در حال ارتباط گیری و کسب آشنایی هستند.
یکی از نکاتی که باید خیلی مورد توجه باشد اینست که همه ی ما میدانیم فضای مجازی هم خوب است هم بد وخیلی ها هم سوال می کنند خوب بودن و بد بودن یعنی اینکه انسان سر دو راهی قرار می گیریم که آیا از فضای مجازی استفاده کنیم یا نه؟
در مورد این نکته ی خیلی مهم سه نکته وجود دارد که لازمست بیان بشود
1.باید و نباید استفاده باید در مورد ماهوره باشد نه فضای مجازی؛
2.فضای مجازی یک واقعیت است که همه ی ما باید این واقعیت را قبول کنیم؛
3.الان مثل دوران مدرسه ی دهه70 به قبل نیست که مثلا معلمین و دبیران به دانش آموزان تکلیف درسی، استاد به دانشجو تحقیقی بدهد هزینه ی هنگفتی داشته باشند به این کتابخانه آن کتابخانه به این کتابفروشی آن کتابفروشی سر بزنند کتاب بخرند یا کتاب بصورت امانی بگیرند برای حل تکالیف و جمع آوری تحقیق. الان دانش آموز و دانشجو می تواند حل مسائل، تحقیق خود را از فضای مجازی دریافت کند.
بنابر این ما باید این سوال را داشته باشیم از خودمان که چگونه می توان فضای امنی برای خودمان و دیگران ایجاد کنیم؟
چگونه آسیبهای احتمای در فضای مجازی را کاهش بدهیم؟
اگر بدنبال این هستیم که بخواهیم آسیبهای فردی در فضای مجازی را کم کنیم باید چند نکته مد نظر باشد
1.در دنیای واقعی خودمان و خانواده را بخوبی کنترل کنیم و مراقبت کنیم که اگر این مساله اتفاق نیوفتد مسائلی مانند دوستی های زودهنگام با جنس مخالف پیش خواهد آمد.
2.در بیرون از خانواده فضای آموزشی با محوریت فضای مجازی ایجاد بشود.
امروز برای کنترل اطلاعات منابع مختلفی وجود دارد ولی کافی نیست. مثال تبلتهایی ویژه دانش آموزان در بازارهای فروش تلفن همراه وجود دارد با دسترسی محدود، با محتوای مناسب ولی قبل از این باید جامعه ی آموزشی ما فرهنگ سازی نسبت به این مساله داشته باشند.
3.آموزش های فردی برای نوجوان رادر نظر داشته باشند تا بتوانند ج.ان و نوجوان را از آسیب ها حفظ کنند.
برنامه تابستانه دیار علویان-مشاوره ی رادیو ساحل-ساحل مروارید شهرستان نکا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحثم را با یک سوال شروع می کنم این که می گویند فلانی به زیارت فلان کس رفت یعنی چه؟
زیارت در فارسی و عربی به معنای دیدن و دیدار است یعنی دیدن خود شخص به شخصی که این عمل را انجام می دهد می گویند زائر.
اگر زائر در خانه شخصی برود و او را نبیند عمل زیارت را انجام نداده یعنی در واقع برای او برای زیارت رفته اما بدون اینکه زیارت کرده باشد برگشته.
اگر بخواهیم زیارت را در معنای حقیقی به کار ببریم یعنی اینکه آدم برود زیارت معصوم و امام معصوم را ببیند نه حرم او را.
اگر این اتفاق بیفتد این شخص این شخص زائر واقعی است اما از آنجا که لیاقت های همه در آن حد نیست که معصوم را ببینند زیارت حرم را مانند زیارت معصوم قرار دادند.
این جوری نیست که الان بگوییم کسی که رفت و حرم را دید ولی معصوم را ندید زیارت نکرده، آن هم زیارت کرده.
پس اگر کسی که حرم را ببیند گویا که امام معصوم را دیده این معنای عمومی زیارت است
خیلیها این مهلت را از اجل نگرفتند و به قول شهید کافی جوان ها پیر شدند پیرها مردند و کربلا را ندیدند.
از امام صادق روایت است کسی که اباعبدالله را در کربلا زیارت کنند مثل اینکه خداوند متعال را فوق عرش زیارت کرده.
زیارت یک اعتقاد ضروری در مذهب شیعه است . گاهی زیارت بستگان است گاهی زیارت اهل قبور است گاهی زیارت زائر اهل بیت است که امام رضا فرمودند کسی که زائر ما را زیارت کند گویی خودمان را زیارت کرده
به یک انقلاب و شوری در عالم تشیع است که سایر مذاهب از آن بهره نبردند
رفتن و خداحافظی کردن و برگشتن چاوشی خواندن دید و بازدید ولیمه دادن نشستن و تربت آوردن که حالت جوش و خروش خاصی دارد.
کربلای معلی خصوصیت خاصی دارد که کمتر توجه میشود
امام صادق می فرماید زائر در منزلش نیت می کند که به زیارت برود نوشته می شود و خداوند چهار هزار ملک می آورد که برای و خانوادش استغفار کند تا او برگردد
امام صادق می فرماید کربلایی هر جای دنیا که بمیرد قبرش محل زیارت ملائکه قرار می گیرد و آن ۴۰۰۰ ملک کنار قبر تا روز قیامت برای استفاده می کنند
در روایت داریم دو ملکی که سر شانه ها، کاتب سیات و حسنات هستند به کنار قبرش می آیند و تا ابد برایش استغفار می کنند
امام صادق میفرمایند اگر زائر امام حسین در هنگام رفت یا برگشت از دنیا رفت ما بر بدنش نماز می خوانیم
امام صادق می فرماید کسی که می خواهد خدا عاقبتش را بخیر کند به امام حسین و زیارتش علاقمند می شود
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بعضی ها که چند دقیقه هم گناه کوچک و بزرگ بودند وقتی در مورد خداوند می فرماید خداوند بحث میکنیم خجالت می کشند به در خانه خداوند بیایند و مردم میگویند آیا خداوند ما را قبول میکند؟
آیا میشود این همه مدت که بازیچه دست شیطان بودیم و آلوده شدیم ما هم توبه کنیم و آدم بشویم؟
آیه قرآن است قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ
در جلسه قبل عرض کردیم که امام صادق در ذیل آیه وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ شیطان شش خواسته از خداوند داشت و خداوند همه ی آنها را اجابت کرد
در ادامه این موضوع روایت از امام باقر است که حدیث قدسی است می فرماید در زمان درخواست شیطان از خداوند آدم ابوالبشر حضور داشت وقتی خواسته شیطان تمام شد آدم گلایه کرد خدایا شیطان را بر من مسلط کردی برای من و اولاد من چه کار میکنی؟
فرمود یا آدم شیطان درخواست کرد تو هم درخواست کن
فرمود خدایا من صلاح خودم و اولاد خودم را از تو می خواهم تا بتوانیم در مقابل مکر و حیله شیطان در امان باشیم.
حرفهای آدم که تمام شد خداوند فرمود یا آدم من چیزهایی را در دنیا برای فرزندان تو قرار دادم که میتوانند در مقابل مکر شیطان از آن استفاده کنند
1.هرگاه قصد معصیت کنند و آن را انجام ندهند گناهی برای شما نوشته نخواهد شد
2.هر گاه معصیت کنند و آن را انجام دهند تا هفت ساعت برای شما مهلت توبه قرار داده شده یعنی در این هفت ساعت گناهی ثبت نخواهد شد اگر توبه نکرده فقط یک گناه در نظر گرفته می شود
3.اگر قصد بندگی و کار خیر کنند ولی موفق به انجام آن نشوند یک ثواب در نظر گرفته می شود
4.اگر قصد بندگی و کار خیر کنند و موفق به انجام آن بشوند ده ثواب در نظر گرفته می شود
5.اگر معصیت کنند پشیمان و استغفار کنند گناهان بخشیده خواهد شد
6.هرگاه تا روز قیامت از فرزندان تو فرزندی زاده شود خداشناس باشد دیندار باشد
7.در برابر هر یک از فرزندان تو یک ملکی از ملائکه مقرب قرار می دهم تا از شر و شیطان حفظ کند
8.تا روح در بدن فرزندان تو وجود دارد توبه را برای ایشان قرار دادم تا طلب استغفار کنند و توبه ی آن قبول می گردد
9.اگر گناهی داشته باشند و فراموش کنند هر زمان که استغفار کنند در قیامت آنها بخشیده خواهند شد.
عظمت خدا را ببینید شیطان ۶ خواسته داشت اجابت شد ولی در عوض خداوند نه نقطه آرامش برای انسان قرار داده استوقتی آدم این موارد را شنید فرمود خدایا برای من کافیست راضی شدم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خداوند در روز الست یعنی عالم ذر یعنی قبل از خلقت انسان از نور به خاک از انسان عهدی گرفت که تا آخرین لحظه عمر باید ان را وفا کند
عهد چیست؟
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
این دستورات خود از سه طریق به انسان ها رسیده
اول توسط پیامبران:
تمام پیامبران از آدم تا خاتم آمدند تا سنت شکنی کنند پیروی و عبادت شیطان و رذالت هارا
دوم توسط عقل:
تعقل با برهان و دلایل عقلی با زبان بی زبانی به انسان می فهماند کتاب تا بگوییم لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ و نباید جز خدا را پرستش و اطاعت کرد
چرا این عهد گرفته شد؟
روایت از امام صادق است: زمانی که خداوند دستور سجده بر آدم را داد ابلیس گفت خدایا بیخیال سجده کردن من در برابر انسان باش ولی در عوض طوری عبادتت می کنم که مثل آن را نه ملائک داشته باشند نه انبیا خداوند فرمود نیازی به آن عبادتی که تو میخواهی من دارم و ابلیس اخراج شد
ابلیس سوال کرد خداوندا این چگونه با عدالت سازگار است پس ثواب اعمال من چه میشود؟
خداوند فرمود برای ثواب اعمال و عبادت های خود از هر چه می خواهی از من طلب
ابلیس شش چیز طلب کرد:
1.عمر من را تا روز قیامت باقی بگذار.
خداوند همه تا معلوم عمر داره إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ حالا وقت معلوم چیست؟ بماند
2.من بر تمام انسان ها مسلط شوم
خداوند فرمود تمام انسانها برای تو الا یک عده إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ حالا آن یک عده کسانی هستند بماند
3.من مانند خون در رگهای بنی آدم در جریان باشم
خداوند فرمود قبول کردم
4.هیچ فرزندی بر بنی آدم نده مگر اینکه برای من دو فرزند و برای بنی آدم یک فرزند
خداوند فرمود قبول کردم
۵ من فرزندان بنی آدم را ببینم، ولی آن ها مرا نبینند
خداوند فرمود قبول کردم
6.به هر صورتی که خواستم بتوانم برای فرزندان بنی آدم در آیم
خداوند فرمود قبول کردم
خدایا! اختیارات بیشتری به من عطا کن
7.خداوند فرمود: برای تو و فرزندان تو در قلب های بنی آدم جایگاه هایی قرار می دهم
ابلیس گفت خدایا دیگر کافیست بعد به ذات خداوند قسم خورد قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
اما یک موضوع بعد از این روایت مطرح شده که آدم ابوالبشر وقتی این موضوع را شنید به خداوند فرمود خدایا شیطان هر چه خواست به او دادی.
برای فرزندان من سهم آنها در دایره وسوسه ابلیس است چه خواهد شد؟ آیا امیدی دارند یا خیر؟
حالا اغوای شیطان چطوریست و آیا بنی آدم راه چاره دارد یا نه؟ انشاالله جلسه بعد
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حکمت آفرینش شیطان را میتوان در نکات زیر به فهرست بیان شده جستجو کرد
اول امتحان ابلیس
امتحان ابلیس کجا بود؟
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
سوال مطرح کردیم که چرا ابلیس از دستور خداوند سرپیچی کرد إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ
تکبرش به خاطر چند مسئله است
1-خلقت ابلیس
ابلیس از آتش آفریده شده و انسان از گل
أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ
که عمده ترین دلیل حکمت آفرینش این موجود که به آیه قرآن می تواند این باشد که به واسطه این فقط باعث شد مغرور بشود
۲-حسادت ابلیس
حسادت ابلیس از زمانی شروع شد که
1.آیه خلافت آدم بیان شد
إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً
2.زمانی بود که خداوند اسماء الهی را به آدم یاد داد
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها
دوم امتحان و آزمون انسان
یک آزمایش اینست که شیطان مستقیما وارد عمل می شود:
شیطان دشمن قسم خورده انسان موجودیست که طبق آیه شریفه قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
1.انسان را در اعتقادات به اشتباه می اندازد
2.به فسق و عصیان دعوت می کند
3.منشا این وسوسه مکر و خدعه است
4.حق را با باطل و باطل را حق جلوه میدهد
موجودی که روش او حیله است لَأُغْوِیَنَّهُمْ
که یکی از حیله ها یوسوس فی صدور الناس است
میتواند در باطن انسان نفوذ کند که این نفوذ به اختیار انسان است وگرنه اگر انسان نخواهد هیچ راهی برای آنها ندارد.
درست است طبق آیه عبارت یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ و عبارت إِنَّهُ یَراکُمْ ابلیس دیده نمی شود اما باید خیلی مراقب باشد که با یک غفلت کوچک دچار وسوسه این موجود نشود
این آزمایش انسان است.
یک آزمایش اینست که شیطان غیر مستقیم وارد عمل می شود:
یک آزمایش اینست که ابلیس دنیا را زینت می دهد برای انسان
خداوند انسان را به سبب وسوسه و حیله های شیطان آزمایش می کند
پس تا اینجا به این نتیجه میرسیم که ابلیس برای آزمایش خلق شده هم برای خودش و هم برای انسان و بیشتر برای انسان چون اگر خلق نمی شد هم بعثت انبیاء بیهوده بود هم ارسال کتب الهی برای هدایت انسان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از سوالات برای بشر در رابطه با رابطه انسان و شیطان و خیر و شر این دو این بود که چرا خدا ابلیس را خلق کرد تا بتواند انسان را گمراه کند؟
همانطور که گفته شد خداوند وقتی به نام شیطان ندارد چون 1.خلقت خداوند از اول پاک و بی عیب است و این مخلوق هم از این امر مستثنی نبوده 2.سالیان دراز در صف مقربان الهی همراه با فرشتگان خداوند را عبادت و بندگی می کرد.
با توجه به این موضوع و طبق آیه وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِیَعبُدونِ جنیان و انسان در خلقت اولیه برای عبادت و رسیدن به رحمت الهی خلق شده است این مخلوق گمراه هم از این امر مستثنی نبود. اما وقتی از درگاه خداوند مخلوقات دور بشوند میشوند مظهر گمراهی و ضلالت.
آیه شریفه 79 سوره نسا خداوند عالم می فرماید مَّآ أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ انسان بین دو چیز قرار دارد یکی خیر است و یکی شر یکی سعادت است یکی شقاوت یکی نور است یکی ظلمت که اگر این اجزایی که در عالم با هم در تضاد هستند در فکر و درک انسان قرار نگیرد و انسان متوجه این موضوع نباشد هیچ وقت سعادت و شقاوت برای انسان معنا پیدا نمی کند.
یعنی نمی داند در کجای عالم خاکی است یعنی نمی داند سعادتمند است یا شقی و در نتیجه اگر خصوصیات این دو حقیقت شخصیتی و روحی را هم نداند نمی تواند متوجه شود چه کسی سعادتمند و به کمال رسیده و چه کسی نرسیده.
انسان اگر بخواهد به معنای واقعی کامل بشود باید در اطراف او عوامل شقاوت سعادت پخش باشند تا آب وجود این دو قوه یعنی اختیار و انتخاب رشد پیدا کند راه سعادت پیدا کند و در آخر سعادتمندی خود را در نظام احسن نشان دهد عکس آن هم قابل ملاحظه است همینطور با اختیار خود راه شقاوت بدی را می تواند ادامه بدهد
اگر انسان بخواهد به مقام شیطانی و یا الهی برسد این خلقت ملائکه بی ضرر است نه خلقت ابلیس
چون عامل است برای رسیدن به منزل مقصود تا بتواند شخصیت واقعی و هویت واقعی خودش را جلوه بدهد تُعْرَفُ الْأَشیاءُ بِأَضدادِها یعنی اشیا اضدادشان شناخته می شود.
تا علم به بدی و پلیدی در جهان نباشد و زشتی ها در اوصاف انسان ظهوری نداشته باشد نمی توان گفت که فلانی خصوصی شیطانی دارد و همچنین نور الهی در وجود انسان نباشد نمی توان گفت فلانی خصوصیات الهی دارد
پس با توجه به این موضوع حکمت آفرینش شیطان دو نکته لازم به توضیح است
اول آفرینش شیطان امتحان و آزمون است برای شیطان
دوم آفرینش شیطان امتحان و آزمون است برای انسان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحثی داشتیم پیرامون شیطان و وسوسه شیطان که در بعضی شب ها به آن اشاره میکردیم
اینکه گفتیم خداوند عالَم دو نفر را عالِم کامل خلق کرد یکی ابلیس و دیگری امام زمان بعد از معصومین
اینکه گفتیم شیطان از چهار جهت انسان را وسوسه می کند
این که گفتیم شیطان در قیامت وقتی ازش سوال می شود چرا بندگان خدا را آلوده کردی جواب میدهد که اینها عاقل بودند و می خواستند اطاعت نکنند
و صحبت ها و نکات دیگر
چند سوال پیرامون این مطلب مطرح میشود
سوال اول اینکه اصلاً هدف و حکمت خلقت شیطان چیست
سوال دوم خداوند انسانها را به دست شیطان داده و فرموده به غیر از یک عده که مخلصین هستند را می توانیم از وسوسه کنی چرا خدا به شیطان اجازه وسوسه داد
سوال سوم خداوند در آیه فرمود از شیطان پیروی نکنید و وقتی شیطان وسوسه کرد و انسان را آلوده کرد چرا می گوید که من فقط دعوت کردم
سوال چهارم آیا شیطان فقط وسوسه دارد یا اجبار به انجام خطا هم میکند
سوال پنجم اگر خدا بندگانش را دوست دارد پس چرا شیطان را آزاد گذاشت تا انسانها را به جهنم بکشد
و سوالات دیگر پیرامون این موضوع
اگر خداوند اجازه خیات به ما بدهد چند شبی بحث داریم پیرامون این موضوع تا بتوانیم جواب سوالات مطرح شده را بدهیم
در مقدمه این بحث چند نکته را بیان کنم
نکته اول اصلاً خدا مخلوقی به نام شیطان ندارد
خلقتی دارد به نام ابلیس همراه ملائک عبادت می کرد به واسطه یک موضوعی لجبازی کرد و خودش را شیطانی کرد
معلم می آید سر کلاس درس میدهد این بچه درس را میخواند قبول میشود و دیگری نمیخواند رفوزه میشود
معلم که رفوزه اش نکرد خودش خودش را رفوزه کرد
نکته دوم اگر انسان بخواهد انتخاب درستی در رابطه با موضوعی داشته باشد بخواهد تصمیمی درباره موضوعی بگیرد دو رابطه را باید در نظر داشته باشد یکی رابطه شر و دیگری رابطه خیر
اگر خیر و شر نباشد قدرت انتخاب برای بشر وجود ندارد
نکته سوم شیطان یعنی وجود شر. حدیث داریم ناخن های تان را بگیرید اگر ناخن بلند باشد زیر ناخن شیطان جمع میشود زباله را در خانه نگه ندارید در زباله ها شیطان است. خوب شیطان یعنی وجود شر یعنی میکروب
پس اگر این شیطانی که خداوند فرموده عدو مبین است این کیست؟
شیطانی که ۸۸ بار اسمش در قرآن آمده یعنی وجود شر
۱۱ بار هم کلمه ابلیس آمده که البته ابلیس غیر شیطان است
ابلیس همان کسی است که خیلی گردن کلفتی کرد گردن کلفتی ابلیس کجا بود
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَا وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ زمانی که ما به ملائک گفتیم به آدم سجده کنید همه سجده کردند الا ابلیس
۱-ابا کرد 2-مستکبر شد
در این آیه چند سوال مطرح است
سوال اول اینکه سجده برای خداست چرا به آدم سجده کردند
سوال دوم چرا ابلیس سجده نکرد
سوال سوم منظور از ابا کردن و استکبار در این آیه چیست
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سه شب در مورد کمرنگ شدن یاد خدا گفتیم اما وقتی یه چیزی کم رنگ شود یواش یواش کار به جایی می رسد که از بین می رود وقتی یاد خدا کم رنگ شود خدا فراموش می شود علامت های خدا فراموشی میدانید چیست؟
علامت آدم هایی که ارتباطشان با خدا ضعیف است می دانید چیست؟
یک چند شبی در مورد این بحث داشته باشیم تا بتوانیم دشمنان امام حسین را با این علامت بشناسیم
اول ارتباط ضعیف با قرآن
این افراد با قرآن خیلی ارتباط ندارند
قرآن می فرماید وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا آدمهایی که ارتباطشان با خدا ضعیف است وقتی قرآن می خوانند بدشان می آید علاوه بر این که ارتباط خودشان با قران ضعیف است اگر کسی هم قرآن می خواند در وجود آنها اثر نمی گذارد اینها طبق همین آیه جزء خسارت دیدگان هستند
دلتان پاک است در این ماه محرم خدا را قسم بدهید دعا کنید ارتباطمان با قرآن قوی شود سعی کنید حداقل روزی ۵۰ بخوانید و حفظ کنید از حافظههای تان بهره بگیرید قرآن نورانیت عجیبی در زندگی انسان دارد
قرآن خودش نور است قرآن منشاء نور است قرآن کتاب انسان سازی است گاهی یک آیه انسان را زیر و رو کرده است
جبیر مشکر است پسرش هم در مدینه بدست مسلمانان اسیر شده پیامبر اعلام کرد هر کسی پول بیاورد اسیرش را آزاد میکند مقداری پول برداشت آمد که فرزندش را ببرد وقتی به مسجد رسید موقع نماز بود صبر کرد تا پیغمبر نمازش تمام شود اتفاقاً پیغمبر داشت سوره طور را می خواند وقتی به آیه إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ رسید جرقهای در دل جبیر زده شد.
دیده اید انسان میخواهد آتش روشن کند اول یک آتش کوچک ایجاد می کند مواظب است که این آتش کوچک خاموش نشود
خدا دو ماه را برای جرقه زدن انسان به انسان هدیه داد ماه محرم و یکی ماه رمضان به قول آن شخصیت غربی که گفته بود دو چیز در شیعه جلوی فعالیت ما را گرفته است یکی مرجعیت شیعه و دیگری امام حسین و عاشوراست
علت اینکه ما نتوانستیم به شیعه غلبه کنیم یکی از دلایل همین عاشورا و همین مجالس نصیحت و موعظه است
جبیر همین که این آیه را شنید خدمت پیغمبر آمد عرض کرد یا رسول الله این چه بود خواندید پیغمبر فرمودند این آیه قرآن بود گفت میشود دوباره بخوانید پیغمبر یک بار دیگر این آیه را خواند
گفت یا رسول الله من مسلمان شدم همین یک آیه بس است مسلمان شد
ببینید چه می کند آیه قرآن جبیر مشرک آمد مسلمان رفت
مشترک آمد موحد برگشت با چه؟ با یک آیه از قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اعراض از یاد خدا سه چهار علامت و چند اثر در زندگی انسان دارد من آنها را برای شما میشمارم تا ببینید چقدر یاد خدا در زندگیتان را دارد یک اثر اعراض از یاد خدا و خود فراموشی و بحران هویت است
بعضی از جوان ها می گویند کلاف سردرگم هستند نمی دانند در این دایره هستی کدام نقطه هستند نمی دانم چرا احساس پوچی می کنند چرا احساس کم ارزشی و بی هویتی می کنند؟
قرآن می فرماید علت اصلی همه این ها قطع ارتباط انسان با عالم و با خداست
میفرماید وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ از کسانی نباشید که خدا را فراموش کرده اند فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ خود فراموش شدند بحران هویت گرفتند رها شدند و راحت به هر کاری تن میدهند
گاهی بعضی فرصت ها دیگر به دست میآید گاهی بعضی فرصت ها قابل جبران و قابل تدارک نیست.
امیرالمومنین می فرمایند إنَّ اللَّیلَ و النَّهارَ یَعمَلانِ فیکَ فَاعمَل فیهِما و یَأخُذانِ مِنکَ فخُذْ مِنهُما شب و روز دارند روی شما کار میکنند وقت شما را میگیرند و از آنها استفاده کنید
دیده اید تقویم چقدر جلو می رود سال ها دائم ورق می خورند همین که می خواهید تقویم را بخری می بینی نصفش ورق خورده و تمام شده
حضرت می فرماید روی تو عمل می کنند از شب و روزت بهره ببر نگذار شب و روز واحدهای عمر تو را کم کند اما تا می توانی از شب و روز برای آینده خود استفاده کنیم و طبق آیه أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّه فقط آه و حسرت باشد
حبیب بن مظاهر می گوید من جلوی خیمه نشسته بودم دیدم کسی داره از جلوی دشمن می آید نگاه کردم دیدم قرة بن قیس حنظلی است من او را می شناختم آدم بدی نبود تعجب کردم که در سپاه ابن زیاد چه کار می کند جلو آمد وقتی رسید گفت حبیب می خواهم با امام حسین ملاقات کنم گفت عمر سعد مرا فرستاده برای امام حسین پیامی دارم می خواهم به ملاقاتش بروم.گفتم شمشیرت را بگذار و برو سلاحش را گذاشت و رفت
وقتی ملاقاتش با امام حسین تمام شد آمد من او را نگه داشتم و گفت قرة من که تو را میشناسم آدم بدی نبودی چه شد به سپاه ابن زیاد پیوستی من علتش را نمیدانم اما من نصیحت می کنم حالا که آمدی نرو حالا که به بهانه ملاقات با امام حسین آمدی دیگر برنگرد بیا پیش ما بمان قول میدهم جدش رسول الله را شفاعت کنند
خوشا به حال آنهایی که نصیحت پذیر هستند خوشا به حال آنهایی که با یک موعظه با یک تلنگر با یک اتفاق بیدار می شوند اما بدا بحال کسانی که ساعتها وقت هم بگذاری معجزه هم کنی از خواب غفلت بیدار نخواهند شد
در جواب می گوید بگذار بروم پیام را برسانم وقتی که رفت دیگر برنگشت.
یعنی چه شد؟ با اینکه حسین بن علی را می شناخت اما فرصت سوزی کرد.
در کربلا تمثال بن قیس زیاد بودند که فرصت داشتند اما فرصت سوزی کردند
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحث این است علل رویارویی با ابا عبد الله علیه السلام در آن صف آرایی گسترده چه بود؟از طرف شما ببینید سی هزار آدم را در مقابل امام علم می کنند و از طرفی امام حسین با این همه دعوت و نامه و پیام لشگرش می شود هفتاد چندی که تعداد زیادش فامیل هستند و غریبه حول و هوش ۳۰-۴۰ نفر.بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین